سه دهه از خصومت بین ایران و آمریکا میگذرد و در این مدت ما شاهد تقابل و گاه حدی از همکاری بودهایم. وضعیت فعلی تأمینکننده منافع ملی و امنیت هیچیک از طرفین نیست.
این مقدمه مطلبی است به قلم صادق خرازی سفیر سابق ایران در فرانسه که در شماره پنجم مارس روزنامه فایننشال تایمز به چاپ رسیده است.
صادق خرازی در ابتدای مطب خود استدلال میکند که استراتژی نومحافظهکاران آمریکا علیه ایران و در کل منطقه باعث شکست روند احیای اعتماد بین دو کشور آمریکا و ایران شد. اکنون پرزیدنت اوباما این فرصت را دارد که با تغییر لحن آزاردهنده خود در قبال ایران سیاست آمریکا را در قبال این کشور تغییر دهد.
صادق خرازی در ادامه مینویسد: «کاملاً مشخص است که در هر دو طرف تمایل به همکاری و تجدید مناسبات وجود دارد. تضمین امنیت عراق، سرکوب عوامل بنیادگرا و تروریست در افغانستان و همینطور بر چیدن پایگاههای تروریستی در پاکستان و برخی از کشورهای عربی و بالاخره مبارزهای مؤثر با تولید و قاچاق مواد مخدر همه زمینههایی برای گسترش همکاری آمریکا در منطقه است.»
صادق خرازی تأکید میکند که رهبران ایران بدون دریافت امتیازاتی حاضر به همکاری با آمریکا نخواهند بود چون تجارب گذشته نشان داده وقتیکه ایران در مورد عراق و افغانستان با آمریکا همکاری کرد نه تنها امتیازی دریافت نکرد بلکه با فشار بیشتر از سوی آمریکا مواجه شد.
آقای خرازی مدعی است که اکنون دو طرف به یک معامله بزرگ نیاز دارند. اگر آمریکا سیاست جدیدی را در قبال ایران در پیش گرفته و خود را از فشار لابیهای اسرائیلی و عرب رها سازد دو طرف میتوانند به شکلی منطقی تمامی موارد اختلاف خود را حل و فصل کنند.
وی اضافه میکند که علاوه بر امنیت در عراق و مبارزه با تروریسم در افغانستان و کل منطقه آمریکا و ایران می توانند در مورد مسائلی نظیر امنیت انرژی و همینطور تعیین یک نظام امنیتی که در برگیرنده منافع تمام بازیگران مهم منطقهای باشد گفتوگو کنند.
سفیر پیشین ایران در فرانسه در ادامه مینویسد: «یکی از عناصر مهم در تغییر روش آمریکا در قبال ایران به رسمیت شناختن حق ایران در برخورداری از انرژی هستهای برای اهداف صلحآمیز و طبق معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای است. برخورداری از تکنولوژی هستهای برای ملت و حکومت ایران یک موضوع غیر قابل معامله است.»
آقای خرازی یادآور میشود که مذاکرات سه دولت اروپایی با ایران بر سر این موضوع همواره به خاطر فشارهای آمریکا بینتیجه مانده است و آمریکا با تغییر موضع خود در این مورد میتواند وارد گفتگوهای مستقیم و سازندهای با ایران شود.
نویسنده تأکید میکند که دولت جدید آمریکا باید تمامیت سیاست خود را در قبال ایران تغیر دهد و باید به ایران به عنوان یک طرف گفتگوی برابر برخورد کند. سیاستهایی نظیر مهار دوگانه، تحریم و تغییر رژیم به جایی نرسیدهاند. برای موفقیت در تجدید مناسبات ضمن به رسمیت شناختن حق ایران در برخورداری از تکنولوژی هستهای دوطرف میتوانند برای تأمین منافع امنیتی خود در منطقه و کل جهان به نوعی توافق برسند.
صادق خرازی مینویسد: «آمریکا با درک بهتری از مسائل خاورمیانه و نقش واقعی بازیگران مهم در منطقه میتواند از تلفات بیشتر نیروهای خود جلوگیری کند. آمریکا با ادامه خصومت با ایران هیچگاه نمیتواند به موقعیت با ثباتی در منطقه دست یابد.»
نویسنده یادآوری می کند که تمام اظهار نظرهای تا به امروز پرزیدنت اوباما و پیامهای او به ایران نتوانسته است سران حکومت را در تهران قانع کند. او به سخنان جو بایدن معاون ریاست جمهوری آمریکا در کنفرانس امنیتی مونیخ اشاره میکند و میگوید: تکرار سیاستهایی نظیر تهدید و تشویق، باعث دلسردی رهبران ایران شده است.
به اعتقاد نویسنده ارسال پیامهای مسالمتجویانه به ایران و همزمان تلاش برای قانع کردن سایر کشورها به حمایت از موضع جدید آمریکا در قبال ایران تکرار همان سیاستهای جورج بوش در قالب کلماتی جدید است.
صادق خرازی مینویسد: «ایران میخواهد گامهای عملی ببیند که نشاندهنده نیت خیر آمریکا باشد . این میتواند به شکستن بن بست بین دو طرف کمک کند. ایران از عدم مداخله آمریکا در امور داخلی ایران استقبال کرده و برای حل اختلافات دو طرف به شکلی مسالمتجویانه و در سطحی برابر تلاش خواهد کرد. دولت آمریکا در عین حال باید در برگزیدن مسئول ویژه امور ایران هوشبار باشند. آنها باید وارد مذاکرات مؤثر و جدی شوند و نه صرفاً گشایش نوعی تماس.»
صادق خرازی معتقد است که برخورد منعطف و سیاستهای واقعبینانه از سوی آمریکا میتواند توجه رهبران ایران بخصوص آیتالله خامنهای را جلب کند. تغییر لحن برای ایران کافی نیست. آنچه که ایران میخواهد سیاستی جدید از سوی آمریکاست تا به اتکا آن بتواند پس از سی سال قطع تماس افکار عمومی را برای از سرگیر مناسبات قانع کند.
مقاله صادق خرازی با این جملات به پایان میرسد: «ایران معتقد است که یک قدرت منطقهای است و از موقعیت استراتژیک و ژئوپلتیک ویژهای برخوردار است. ایران برای رسیدن به این موقعیت و حفظ آن بهای گزافی پرداخته است. درک این موضوع میتواند به حل مشکل در مناسبات با ایران کمک مؤثری بکند.»
این مقدمه مطلبی است به قلم صادق خرازی سفیر سابق ایران در فرانسه که در شماره پنجم مارس روزنامه فایننشال تایمز به چاپ رسیده است.
صادق خرازی در ابتدای مطب خود استدلال میکند که استراتژی نومحافظهکاران آمریکا علیه ایران و در کل منطقه باعث شکست روند احیای اعتماد بین دو کشور آمریکا و ایران شد. اکنون پرزیدنت اوباما این فرصت را دارد که با تغییر لحن آزاردهنده خود در قبال ایران سیاست آمریکا را در قبال این کشور تغییر دهد.
صادق خرازی در ادامه مینویسد: «کاملاً مشخص است که در هر دو طرف تمایل به همکاری و تجدید مناسبات وجود دارد. تضمین امنیت عراق، سرکوب عوامل بنیادگرا و تروریست در افغانستان و همینطور بر چیدن پایگاههای تروریستی در پاکستان و برخی از کشورهای عربی و بالاخره مبارزهای مؤثر با تولید و قاچاق مواد مخدر همه زمینههایی برای گسترش همکاری آمریکا در منطقه است.»
صادق خرازی تأکید میکند که رهبران ایران بدون دریافت امتیازاتی حاضر به همکاری با آمریکا نخواهند بود چون تجارب گذشته نشان داده وقتیکه ایران در مورد عراق و افغانستان با آمریکا همکاری کرد نه تنها امتیازی دریافت نکرد بلکه با فشار بیشتر از سوی آمریکا مواجه شد.
آقای خرازی مدعی است که اکنون دو طرف به یک معامله بزرگ نیاز دارند. اگر آمریکا سیاست جدیدی را در قبال ایران در پیش گرفته و خود را از فشار لابیهای اسرائیلی و عرب رها سازد دو طرف میتوانند به شکلی منطقی تمامی موارد اختلاف خود را حل و فصل کنند.
وی اضافه میکند که علاوه بر امنیت در عراق و مبارزه با تروریسم در افغانستان و کل منطقه آمریکا و ایران می توانند در مورد مسائلی نظیر امنیت انرژی و همینطور تعیین یک نظام امنیتی که در برگیرنده منافع تمام بازیگران مهم منطقهای باشد گفتوگو کنند.
سفیر پیشین ایران در فرانسه در ادامه مینویسد: «یکی از عناصر مهم در تغییر روش آمریکا در قبال ایران به رسمیت شناختن حق ایران در برخورداری از انرژی هستهای برای اهداف صلحآمیز و طبق معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای است. برخورداری از تکنولوژی هستهای برای ملت و حکومت ایران یک موضوع غیر قابل معامله است.»
آقای خرازی یادآور میشود که مذاکرات سه دولت اروپایی با ایران بر سر این موضوع همواره به خاطر فشارهای آمریکا بینتیجه مانده است و آمریکا با تغییر موضع خود در این مورد میتواند وارد گفتگوهای مستقیم و سازندهای با ایران شود.
نویسنده تأکید میکند که دولت جدید آمریکا باید تمامیت سیاست خود را در قبال ایران تغیر دهد و باید به ایران به عنوان یک طرف گفتگوی برابر برخورد کند. سیاستهایی نظیر مهار دوگانه، تحریم و تغییر رژیم به جایی نرسیدهاند. برای موفقیت در تجدید مناسبات ضمن به رسمیت شناختن حق ایران در برخورداری از تکنولوژی هستهای دوطرف میتوانند برای تأمین منافع امنیتی خود در منطقه و کل جهان به نوعی توافق برسند.
صادق خرازی مینویسد: «آمریکا با درک بهتری از مسائل خاورمیانه و نقش واقعی بازیگران مهم در منطقه میتواند از تلفات بیشتر نیروهای خود جلوگیری کند. آمریکا با ادامه خصومت با ایران هیچگاه نمیتواند به موقعیت با ثباتی در منطقه دست یابد.»
نویسنده یادآوری می کند که تمام اظهار نظرهای تا به امروز پرزیدنت اوباما و پیامهای او به ایران نتوانسته است سران حکومت را در تهران قانع کند. او به سخنان جو بایدن معاون ریاست جمهوری آمریکا در کنفرانس امنیتی مونیخ اشاره میکند و میگوید: تکرار سیاستهایی نظیر تهدید و تشویق، باعث دلسردی رهبران ایران شده است.
به اعتقاد نویسنده ارسال پیامهای مسالمتجویانه به ایران و همزمان تلاش برای قانع کردن سایر کشورها به حمایت از موضع جدید آمریکا در قبال ایران تکرار همان سیاستهای جورج بوش در قالب کلماتی جدید است.
صادق خرازی مینویسد: «ایران میخواهد گامهای عملی ببیند که نشاندهنده نیت خیر آمریکا باشد . این میتواند به شکستن بن بست بین دو طرف کمک کند. ایران از عدم مداخله آمریکا در امور داخلی ایران استقبال کرده و برای حل اختلافات دو طرف به شکلی مسالمتجویانه و در سطحی برابر تلاش خواهد کرد. دولت آمریکا در عین حال باید در برگزیدن مسئول ویژه امور ایران هوشبار باشند. آنها باید وارد مذاکرات مؤثر و جدی شوند و نه صرفاً گشایش نوعی تماس.»
صادق خرازی معتقد است که برخورد منعطف و سیاستهای واقعبینانه از سوی آمریکا میتواند توجه رهبران ایران بخصوص آیتالله خامنهای را جلب کند. تغییر لحن برای ایران کافی نیست. آنچه که ایران میخواهد سیاستی جدید از سوی آمریکاست تا به اتکا آن بتواند پس از سی سال قطع تماس افکار عمومی را برای از سرگیر مناسبات قانع کند.
مقاله صادق خرازی با این جملات به پایان میرسد: «ایران معتقد است که یک قدرت منطقهای است و از موقعیت استراتژیک و ژئوپلتیک ویژهای برخوردار است. ایران برای رسیدن به این موقعیت و حفظ آن بهای گزافی پرداخته است. درک این موضوع میتواند به حل مشکل در مناسبات با ایران کمک مؤثری بکند.»