لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ تهران ۱۸:۱۰

داستان موفق‌ترین مرد دنیای کشتی؛ «جنگیدن را از الکساندر دوما یاد گرفتم»


مسابقات جهانی کشتی آزاد و فرنگی قهرمانی جهان در سال ۲۰۱۱ با قهرمانی روسیه به پایان رسید. رئیس فدراسیون کشتی روسیه، طی دوران مدیریتش بر کشتی این کشور پهناور چنان مقتدر ظاهر شده که در اکثر رقابت‌ها، روسیه یک سمت جهان کشتی است و سایر کشور‌ها در طرفی دیگر.

به هم زدن این موازنه چنان دشوار شده است که آن‌ها حتی بدون سرمربی هم قهرمان جهان می‌شوند. روسیه در مسابقات جهانی استانبول در کشتی آزاد، سرمربی‌اش را در اختیار نداشت.

در کشتی‌های مختلف اوزان هفتگانه، افراد متعددی به عنوان مربی، کنار تشک می‌آمدند. سرانجام نیز یوری شاهمرادوف تئوریسین سر‌شناس کشتی این کشور روی سکوی قهرمانی تیمی ایستاد.

جامبولات تدیف در سال ۲۰۰۱ سرمربی این تیم شد و تا رقابت‌های جهانی ۲۰۱۱ استانبول یعنی طی دهسال، تمام افتخارات ممکن را برای این تیم کسب کرد. اما در استانبول حضور نداشت.

همراهان تیم روسیه به خبرنگاران ایرانی گفتند؛ او فعالیت‌های سیاسی خود را برای احراز سمت فرمانداری در منطقه فوق العاده مهم و استراتژیک آبخازیا را آغاز کرده است. همین موضوع باعث شد از همراهی تیم ملی روسیه باز بماند و شاید بعد از این هم دیگر فرصت همراهی این تیم را نداشته باشد.

اما در غیاب تدیف، مامیاشویلی حضور داشت. رییس فدراسیون کشتی روسیه که هر دو تیم آزاد و فرنگی این کشور را بار دیگر در دوران مدیریتش، روی سکوی شماره یک جهان دید.

بارسلون، پایان اتحاد جماهیرشوروی

سال ۱۹۹۱ و مسابقات جهانی وارنا در ورزشگاه اسپورت ناتزولا، آخرین باری بود که تیم ملی شوروی، با پرچم داس و چکش در مسابقات قهرمانی جهان حضور می‌یافت.

سال بعد در المپیک بارسلون، شوروی تحت عنوان جامعه مشترک‌المنافع در المپیک حضور یافت. زیرا جمهوری‌های مختلف هنوز در کمیته بین‌المللی المپیک ثبت نام نکرده و رسمیت نیافته بودند.

اردوهای تمام رشته‌های ورزشی نیز مشترک بود و هنوز فرصتی برای تشکیل تیم‌های مستقل از جمهوری‌های جداگانه وجود نداشت. نسل آن روزهای کشتی شوری مثل برادران جبرائیلف یا سرگئی اسمال، بد اقبال ترین‌های تاریخ کشتی شوری هستند.

زیرا با پایان المپیک، هر کس به دیار خود برگشت، رئیس جمهوری به نام رئیس جمهور مشترک‌المنافع وجود نداشت که از آن‌ها تجلیل کند. سازمان‌های مستقل تربیت بدنی نیز در جمهوری‌ها تشکیل نشده بود.

آن‌ها مستقیماً از روی سکوی قهرمانی المپیک به خانه رفتند. نه استقبالی و نه پاداشی. حتی چشم انداز روشنی هم از آینده وجود داشت. اوضاع اقتصادی در تمام جمهوری‌ها، کاملاً وحشتناک و بسیار مبهم بود.

به همین خاطر اولگ کوچرنکو قهرمان آن المپیک، به آلمان کوچ کرد، ووگار اروجیف هم که برنز گرفته بود تابعیت ترکیه را پذیرفت.

گام‌های لرزان روسیه

وقتی شوروی تجزیه شد، کار‌شناسان کشتی بر پایان دوران حکمرانی این خطه در این ورزش صحه گذاشتند. زیرا شوروی در کشتی از تجمع قدرت‌های گرجستان، ارمنستان، اوکراین، بلاروس، مولداوی، آذربایجان، داغستان و... بهره‌گیری می‌کرد و روی سکوی اول جهان می‌ایستاد.

اما از سال ۱۹۹۲ به بعد با تقسیم این قدرت‌ها، دیگر جایی برای یکه تازی غول‌های شرق باقی نمی‌ماند. وقتی سال ۱۹۹۳ جام قهرمانی مسابقات جهانی تورنتو نصیب آمریکا شد، آن باور که مبتنی بر پایان حکمرانی روس‌ها بود، بیش از گذشته تقویت شد. خصوصاً که امریکایی‌ها، برای اولین بار در تاریخ دنیای کشتی به این مهم دست یافته بودند.

سال بعد هم که ترکیه موفق شد پس از دو دهه فترت و ناکامی بر جام قهرمانی بوسه بزند. آمریکایی‌ها در سال ۱۹۹۵ هم در ورزشگاه اومنی آتلانتا، دومین جام قهرمانی را نیز نصیب خود کردند.

اختلافات قدرت‌های محلی

در این بین، نظم آهنین شوروی نیز فروپاشیده بود و به سختی می‌شد پراکندگی خانواده بزرگ کشتی روسیه را مجدداً زیر یک بیرق گردهم آورد.

محفل‌های کوچک و بزرگ کشتی روسیه، حاضر به تمکین از دیگریس نبودند. در خابارادا بالخار، یاکوتیا، اوستیای شمالی، چچن، اینگوش، داغستان، کراسنویارسک، کالینین گراد و...، بودند پیشکسوتان و کهنه کارانی که دستی هم بر آتش سیاست داشتند و حکومت بر کشتی روسیه را حق مسلم محله یا خطه خودشان می‌دانستند.

سال بعد هم المپیک در آمریکا برگزار شد. حتی در مسابقات جهانی کراسنویارسک نیز روس‌ها به رغم میزبانی، اقتدار چشمگیری نداشتند. ایران دو مدال طلا برد. آمریکا، ترکیه، کوبا و ارمنستان هم سهمی از هشت مدال طلا بردند تا روسیه فقط به دو مدال طلا بسنده کند.

در سال ۱۹۹۸ نیز ایران با سه مدال طلا، فاتح بلامنازع مسابقات جهانی بود. روسیه فقط یک طلا گرفت، آن هم توسط استاد بووایسا سایتی یف. مردی که فیلا او را رسماً به عنوان کشتی گیر بر‌تر قرن بیستم برگزیده است.

نکته جالب اینجاست که آتش‌‌ همان اختلافات ورزشی و سیاسی، باعث شده بود تیم ملی کشتی روسیه حتی اردوی منسجم هم نداشته باشد. هرکسی در خطه خودش تمرین می‌کرد و چند شب قبل از اعزام، در مسکو به همدیگر ملحق می‌شدند!

میخائیل مامیاشویلی کیست؟

مردی با مدیریت استثنایی‌اش گام‌های لرزان کشتی روسیه را تبدیل به چنان ستون‌های مستحکمی کرده که در سال ۲۰۰۷، از هفت طلای ممکن، شش طلا و یک برنز گرفتند. آن‌ها در المپیک پکن نیز همراه با دو و می‌دانی، موفق‌ترین رشته ورزشی در کل کاروان ورزش روسیه بودند.

میخائیل مامیاشویلی در اوکراین به دنیا آمد اما اصالت تبار خانواده‌اش چنان که از نام خانوادگیشان معلوم است، به گرجستان بازمی گشت.

زادگاه میخائیل، شهری کوچک به نام کونوتوپ در اوکراین بود. پدرش گارانس مامیاشویلی نظامی بود و محل خدمتش در اوکراین. در‌‌ همان شهر با همسرش ورا که کارگر کارخانه بود آشنا شد و سه پسر به نام‌های یوری، میخائیل و ویکتورهم حاصل ازدواجشان بود.

گارانس که از قهرمانان کشتی محلی گرجستانی‌ها یعنی «چِدائوبی» هم بود، میخائیل را منظم، سختکوش و سربازخانه‌ای بار آورد.

او الفبای کشتی را روی باتلاق خشک شده کنار خانه‌شان که به نرمی تشک کشتی بود، به فرزندانش یاد می‌داد. گرانس بعد از بازنشستگی به کار با تراکتور و هموار کردن جاده‌ها پرداخت.

میخائیل می‌گوید زمستان‌ها به قدری سرد بود که کشتی گرفتن محال بود. به همین خاطر شش ماه را به عشق سر رسیدن هوای مناسب و کشتی گرفتن، به اسکی می‌پرداختیم. با وسایل ابتدایی، هاکی روی یخ بازی می‌کردیم. «البته خاطرات زیادی هم از کشتی گرفتن روی برف و فرو کردن برف به دهان برادر کوچکترم ویکتور دارم. برادر بزرگترمان یوری هم سعی می‌کرد مرا با برف خفه کند!»

روزهای بالندگی در مسکو

«در ۱۳ سالگی رفتم مدرسه آموزشی ورزشی ثبت نام کردم. مربی کشتیمان آناتولی یفرموف بود. ویکتور هم بعد از من آمد به همین مدرسه. اما یوری به خاطر شرایط سخت اقتصادی، کشتی را‌‌ رها کرد و راننده کامیون شد.

۱۶ سالم بود که یفرموف مثل یک مربی دانا و دوراندیش، به من گفت اگر می‌خواهی چیزی بشوی، باید ادامه دوران ورزشی‌ات را در مسکو پیگیری کنی. آن موقع هم مسکو، قلب کشتی روسیه بود. اول راضی نمی‌شدم، اما عشق به نیکولای بالبوشین که قهرمان محبوب و افسانه‌ای من بود، باعث شد برای دیدن او هم که شده راهی پایتخت شوم.

در مسکو، مثل سایه بالبوشین را تعقیب می‌کردم. خدایا چرا من نوار ضبط شده‌ای از تمرینات بالبوشین ندارم. افسوس آن سال‌ها را می‌خورم. تمرینات بالبوشین برای من مثل زیبا‌ترین صفحه‌های موسیقی اصیل گرجی بود.

تسلطی که او به فنون کشتی داشت و عشق او به این رشته ورزشی، بزرگ‌ترین یادگاری است که از سنین نوجوانی‌ام دارم. او الگوی اول و آخر من در دنیای قهرمانی است.

سال ۱۹۸۲ برای یک تورنمنت که اولین مسافرت خارجی من در رده بزرگسالان بود به سوئد رفتیم. افتخار این را داشتم که با نیکولای بالبوشین همسفر شوم. من یک جوان نورس ۱۹ ساله بودم و بالبوشین ۳۳ سالش بود. قبل از شروع کشتی‌ها دائماً رجزخوانی می‌کردم و حرف‌های بزرگ‌تر از دهانم می‌زدم.

بالبوشین به من گفت پسرجان، دنیای قهرمانی هزار پیچ و خم دارد. تو الان اول جاده هستی. به حرف من گوش بده، در ورزش کشتی فقط کسانی به آخر راه قهرمانی می‌رسند که عاقل، هوشیار و صبور باشند.

حق با الگویم بود. زیرا من در جام سوئد به مقام چهارم رسیدم. هنگام بازگشت، بالبوشین به من گفت فقط آدم‌های ضعیف و ترسو هستند که زیاد حرف می‌زنند و از خودشان تعریف می‌کنند. من از آدم‌هایی که دائماً از خودشان تعریف می‌کنند خوشم نمی‌آید.

سال ۱۹۸۳ را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. سالی که بار‌ها در تمرینات دو ومیدانی آن قدر به خودم فشار می‌آوردم که غش کردم. فقط می‌خواستم بالبوشین تأییدم کند. می‌خواستم به او ثابت کنم که ترسو و ضعیف نیستم.

آن سال قهرمان جوانان جهان شدم. قهرمان بزرگسالان شوروی شدم. در بازی‌های مهم اسپارتاکیاد به مقام اول رسیدم و بالاخره در مسابقات جهانی کی یف هم طلا گرفتم.

سال بعد سال تلخی بود. من طلای المپیک را به خاطر تحریم از دست دادم. اما در بازی‌های دوستی که به مناسبت تحریم انجام شد، به مقام اول رسیدم. در جام جهانی تیم به تیم هم قهرمان شدم اما مزه طلای المپیک چیز دیگری بود که نتوانسته بودم طعمش را بچشم. مجدداً در مسابقات سراسری شوروی به مقام اول ۷۴ کیلوگرم رسیدم.

یک خاطره دیگر هم از سوئد دارم. بالبوشین تمام نشدنی بود. او بعد از دوسال دوری از تشک، در سن ۳۵ سالگی مجدداً قهرمان شوروی شد. با هم رفتیم به مسابقات قهرمانی اروپا در سوئد. او در ۱۰۰ کیلو و من در ۷۴ کیلو بودم.

بالبوشین دهسال بود که به کسی نباخته بود اما آنجا سوم شد. من هم شکست خوردم و سوم شدم. مثل اینکه سوئد برای من و او طلسم شده بود.

سال ۱۹۸۵ در نروژ، برای دومین بار قهرمان دنیا شدم. همه را ضربه فنی کردم. فقط رقیب فینالیستم بود که ضربه نشد. استفان روسو از رومانی که قهرمان المپیک مسکو بود و او را هم هشت بر سه بردم. وقتی برگشتیم، استاد بالبوشین به من گفت سه سال قبل یادت هست در سوئد چه گفتم؟ راستش را بخواهی من می‌دانستم که تو چقدر مستعد هستی. اما می‌خواستم با آن حرف‌ها تو را تحریک کنم که بیشتر تلاش کنی و در مسیر درستی قرار بگیری. می‌خواستم کاری کنم که با خشم خودت راهت را صاف کنی. نه اینکه آن را تبدیل به غرور بیجا کنی و زمین بخوری. مربی خوب بودن فقط در آموزش تکنیک و خسته کردن شاگردان از فشار تمرینات نیست. مهار احساسات مخرب هم از وظایف یک مربی است که من آن روز در سوئد انجام دادم.»

مثل قهرمانان الکساندر دوما

«من دائماً به سرزمین اجدادی‌ام یعنی گرجستان سفر می‌کنم. شما دارتانیان را می‌شناسید؟ او قهرمان داستان‌های الکساندر دوما است. تفنگدار بی‌رقیبی که من خیلی به او علاقه دارم. به نظر من مردان گرجستانی، شباهت خیره کننده‌ای به آقای دارتانیان دارند! اولین باری که به گرجستان سفر کردم، مطمئن شدم که دارتانیان اهل گرجستان بوده.

راستش را بخواهید خودم هم همیشه دوست داشتم دارتانیان بشوم. هم دارتانیان بشوم و هم بالبوشین! باور کنید خیلی از رفتار‌ها و واکنش‌هایی که در شرایط سخت زندگی ورزشی‌ام بروز داده‌ام را از الکساندر دوما آموخته‌ام.

حالا که صحبت به اینجا رسید، این را هم بگویم که بهترین تمرین دهنده کشتی روسیه از نظر من نیکولای یسین بود. کسی که مرا به دلیل ضعف تکنیک تخطئه نکرد. او داشته‌هایم را پرورش داد و باعث شد سال‌های طولانی در کشورم بی‌رقیب بمانم.

سال ۱۹۸۶ در بوداپست برای سومین بار قهرمان دنیا شدم. سال ۱۹۸۸ در المپیک سئول، به آرزوی دیرینه‌ام دست یافتم و با چهار سال تاخیر، به رغم صعود به یک وزن بالا‌تر، روی سکوی اول المپیک ایستادم. یعنی تا ۲۵ سالگی چهار طلای جهان و المپیک گرفته بودم و طی این مدت دو بار هم قهرمان اروپا شده بودم. گرچه هرگز به رکورد هفت طلای بالبوشین نرسیدم.

صعود من به ۸۲ کیلو بیشتر به خاطر افزایش وزنم بود اما خب تورلیخانف هم در ۷۴ کیلو خیلی خوب جا افتاده بود و ضرورت داشت به خاطر تیم ملی، هر دو در جایی قرار بگیریم که نتایج خوبی نصیب شوروی کنیم.

دو مدال نقره جهانی هم از ۱۹۸۹ سوئیس و ۱۹۹۰ اوستیای ایتالیا دارم. بعد از خداحافظی من در ۲۷ سالگی، تورلیخانف به جای من به این وزن آمد که نتوانست در مسابقات جهانی ۱۹۹۱ بلغارستان به مدال برسد.

به هرحال سال‌های خوبی بودند که گذشتند. مهم این است که از تجربیات آن سال‌ها به خوبی استفاده کنم و اجازه ندهم کشتی روسیه از سکوی اول جهان پایین بیاید.»
XS
SM
MD
LG