«ماتیو برودسکی» از پژوهشگران مرکز سیاستگذاری یهودیان در مطلبی که در وب سایت آمریکایی «پولیتیکو» منتشر شده است با پیشبینی عواملی که ممکن است در تصمیمگیری قذافی برای مواجهه با بحران در لیبی تأثیرگذار باشد، تأکید میکند که بحران لیبی هنوز در آغاز راه است.
بخشهایی از خاک لیبی و شهرهای مهمی مثل بنغازی و تأسیسات نفتی در شمال شرقی لیبی اکنون در کنترل مخالفان است. ولی باید به این نکته توجه کرد که واحدهای ارتش که به مخالفان پیوستهاند تسلیحات و مهمات محدودی دارند.
حکومت قذافی به طرابلس و چند شهر در اطراف آن محدود شده است. نیروهای دولتی در روزهای اخیر سعی کردهاند شهرهایی مثل زاویه، مصراته و بریقه را از شورشیان پس بگیرند ولی به نظر میرسد که مخالفان تا این لحظه توانستهاند مواضع خود را حفظ کنند.
به نظر میرسد که تکلیف بحران لیبی در یک نبرد بزرگ مشخص خواهد شد و به احتمال زیاد نماد آن جنگ بر سر شهر بنغازی خواهد بود. اگر قذافی در این نبرد بر سر کنترل کشور به پیروزی برسد به گواه رفتار وی در گذشته میتوان پیشبینی کرد که مخالفان و به خصوص سربازان شورشی به شدت سرکوب وبدون درنگ به جوخه هی اعدام سپرده خواهند شد.
به اعتقاد «ماتیو برودسکی» سؤال کلیدی اکنون این است که آیا معمر قذافی از حوادث هفتههای اخیر در خواهد یافت که زمان کنارهگیری وی فرا رسیده است یا نه؟ تصویب قطعنامههای اخیر با شتاب فراوان در شورای امنیت سازمان ملل که اقدامات حکومت قذافی را محکوم میکند و همچنین ارجاع پرونده حوادث خشونت آمیز لیبی به دادگاه جنایی بینالمللی به وضوح نشان میدهد که جامعه جهانی علیه قذافی است.
البته دادگاه جنایی بینالمللی در بسیاری از موارد قبلی نتوانسته اراده و تصمیم خود را به اجرا بگذارد. نمونه آن محکومیت عمر البشیر، رئیسجمهور سودان، در این دادگاه است که پس از سالها هنوز حکم بازداشت وی اجرا نشده است. مورد دیگر محکومیت دولت لیبی به خاطر بمبگذاری در یک هواپیمای مسافربری آمریکایی در سال ۱۹۸۸ بود.
ولی پس از انصراف لیبی از تعقیب برنامههای هستهای در سال ۲۰۰۳ به مرور تحریمهای بینالمللی علیه این کشور خاتمه یافت. به این ترتیب میتوان قطعاً گفت که معمر قذافی حکومت در انزوای کامل بینالمللی را به رها کردن قدرت ترجیح میدهد.
اما مصاحبه روز دوشنبه معمر قذافی با دو شبکه بینالمللی بیبی سی و ای بیسی چگونه میتوان توجیه کرد. وی مدعی شد که هیچکس در لیبی با او مخالف نیست و همه مردم او را دوست دارند. در بخش دیگری از مصاحبه او گفت که خارجیها سیستم حکومتی و حاکمیت اراده مردم در این کشور را درک نمیکنند. آیا یک چنین سخنانی را باید هذیانهای یک حاکم مجنون قلمداد کرد؟
«ماتیو برودسکی» در ادامه تحلیل خود در وب سایت «پولیتیکو» مینویسد که شاید معمر قذافی مدتهای طولانی است که عقلانیت خود را از دست داده و از سوی دیگر میتوان دید که غرب درک دقیق و درستی از سیاست در لیبی ندارد.
معمر قذافی هیچگاه برای خود یک مقام رسمی تعیین نکرده و این طور وانمود کرده که در این کشور تودههای مردم حکومت میکنند. پایههای این دیدگاه یا روش حکومت به دهه ۱۹۷۰ باز میگردد و تا قبل از وقوع بحران اخیر او همواره تأکید میکرد که در لیبی چیزی به عنوان اپوزیسیون وجود ندارد.
او هنوز هم مدعی میشود که چگونه ممکن است مردم علیه خودشان شورش کنند. قذافی در یک عالم خیالی زندگی میکند و بیدلیل نیست که مسئول شورشهای اخیر را القاعده و کسانی معرفی میکند که مواد مخدر و نئشه آور مصرف میکنند.
باید توجه داشت که مناسبات آمریکا با لیبی با مناسبات این دولت با مصر تفاوتهای بارزی دارد. دولت آمریکا طی نزدیک به سه دهه با نیروهای مسلح مصر مناسبات نزدیکی داشته و به همین خاطر توانست سران ارتش را تحت فشار قرار دهد تا با کنارهگیری مبارک موافقت کنند. ولی یک چنین تماسها یا زمینههای اعمال فشاری درمورد لیبی وجود ندارد.
«ماتیو برودسکی» در پایان پیشبینی میکند که دو عامل میتواند بر تحلیل و اقدامات معمر قذافی تأثیر بگذارد. عامل اول تهدید به استفاده از قدرت نظامی مثل اعلام یک محدوده ممنوعه پرواز در آسمان لیبی توسط نیروهای آمریکا و ناتو است تا به این شکل از مواضع شورشیان حمایت شود. حرکت ناوهای جنگی وناوهای هواپیما بر آمریکا به سمت لیبی شاید گامی در همین راستا باشد.
ولی در نهایت عامل اصلی در تعیین معادله لیبی تا حد زیادی به تصمیم و نظر فرماندهان نظامی وفادار به وی بستگی خواهد داشت که تا چه زمانی حاضر هستند فرامین وی را اجرا کنند. بدون هر یک از این دو عامل به احتمال زیاد مرد دیوانه حاکم بر طرابلس از قدرت کنارهگیری نخواهد کرد.
بخشهایی از خاک لیبی و شهرهای مهمی مثل بنغازی و تأسیسات نفتی در شمال شرقی لیبی اکنون در کنترل مخالفان است. ولی باید به این نکته توجه کرد که واحدهای ارتش که به مخالفان پیوستهاند تسلیحات و مهمات محدودی دارند.
حکومت قذافی به طرابلس و چند شهر در اطراف آن محدود شده است. نیروهای دولتی در روزهای اخیر سعی کردهاند شهرهایی مثل زاویه، مصراته و بریقه را از شورشیان پس بگیرند ولی به نظر میرسد که مخالفان تا این لحظه توانستهاند مواضع خود را حفظ کنند.
به نظر میرسد که تکلیف بحران لیبی در یک نبرد بزرگ مشخص خواهد شد و به احتمال زیاد نماد آن جنگ بر سر شهر بنغازی خواهد بود. اگر قذافی در این نبرد بر سر کنترل کشور به پیروزی برسد به گواه رفتار وی در گذشته میتوان پیشبینی کرد که مخالفان و به خصوص سربازان شورشی به شدت سرکوب وبدون درنگ به جوخه هی اعدام سپرده خواهند شد.
به اعتقاد «ماتیو برودسکی» سؤال کلیدی اکنون این است که آیا معمر قذافی از حوادث هفتههای اخیر در خواهد یافت که زمان کنارهگیری وی فرا رسیده است یا نه؟ تصویب قطعنامههای اخیر با شتاب فراوان در شورای امنیت سازمان ملل که اقدامات حکومت قذافی را محکوم میکند و همچنین ارجاع پرونده حوادث خشونت آمیز لیبی به دادگاه جنایی بینالمللی به وضوح نشان میدهد که جامعه جهانی علیه قذافی است.
البته دادگاه جنایی بینالمللی در بسیاری از موارد قبلی نتوانسته اراده و تصمیم خود را به اجرا بگذارد. نمونه آن محکومیت عمر البشیر، رئیسجمهور سودان، در این دادگاه است که پس از سالها هنوز حکم بازداشت وی اجرا نشده است. مورد دیگر محکومیت دولت لیبی به خاطر بمبگذاری در یک هواپیمای مسافربری آمریکایی در سال ۱۹۸۸ بود.
ولی پس از انصراف لیبی از تعقیب برنامههای هستهای در سال ۲۰۰۳ به مرور تحریمهای بینالمللی علیه این کشور خاتمه یافت. به این ترتیب میتوان قطعاً گفت که معمر قذافی حکومت در انزوای کامل بینالمللی را به رها کردن قدرت ترجیح میدهد.
اما مصاحبه روز دوشنبه معمر قذافی با دو شبکه بینالمللی بیبی سی و ای بیسی چگونه میتوان توجیه کرد. وی مدعی شد که هیچکس در لیبی با او مخالف نیست و همه مردم او را دوست دارند. در بخش دیگری از مصاحبه او گفت که خارجیها سیستم حکومتی و حاکمیت اراده مردم در این کشور را درک نمیکنند. آیا یک چنین سخنانی را باید هذیانهای یک حاکم مجنون قلمداد کرد؟
«ماتیو برودسکی» در ادامه تحلیل خود در وب سایت «پولیتیکو» مینویسد که شاید معمر قذافی مدتهای طولانی است که عقلانیت خود را از دست داده و از سوی دیگر میتوان دید که غرب درک دقیق و درستی از سیاست در لیبی ندارد.
معمر قذافی هیچگاه برای خود یک مقام رسمی تعیین نکرده و این طور وانمود کرده که در این کشور تودههای مردم حکومت میکنند. پایههای این دیدگاه یا روش حکومت به دهه ۱۹۷۰ باز میگردد و تا قبل از وقوع بحران اخیر او همواره تأکید میکرد که در لیبی چیزی به عنوان اپوزیسیون وجود ندارد.
او هنوز هم مدعی میشود که چگونه ممکن است مردم علیه خودشان شورش کنند. قذافی در یک عالم خیالی زندگی میکند و بیدلیل نیست که مسئول شورشهای اخیر را القاعده و کسانی معرفی میکند که مواد مخدر و نئشه آور مصرف میکنند.
باید توجه داشت که مناسبات آمریکا با لیبی با مناسبات این دولت با مصر تفاوتهای بارزی دارد. دولت آمریکا طی نزدیک به سه دهه با نیروهای مسلح مصر مناسبات نزدیکی داشته و به همین خاطر توانست سران ارتش را تحت فشار قرار دهد تا با کنارهگیری مبارک موافقت کنند. ولی یک چنین تماسها یا زمینههای اعمال فشاری درمورد لیبی وجود ندارد.
«ماتیو برودسکی» در پایان پیشبینی میکند که دو عامل میتواند بر تحلیل و اقدامات معمر قذافی تأثیر بگذارد. عامل اول تهدید به استفاده از قدرت نظامی مثل اعلام یک محدوده ممنوعه پرواز در آسمان لیبی توسط نیروهای آمریکا و ناتو است تا به این شکل از مواضع شورشیان حمایت شود. حرکت ناوهای جنگی وناوهای هواپیما بر آمریکا به سمت لیبی شاید گامی در همین راستا باشد.
ولی در نهایت عامل اصلی در تعیین معادله لیبی تا حد زیادی به تصمیم و نظر فرماندهان نظامی وفادار به وی بستگی خواهد داشت که تا چه زمانی حاضر هستند فرامین وی را اجرا کنند. بدون هر یک از این دو عامل به احتمال زیاد مرد دیوانه حاکم بر طرابلس از قدرت کنارهگیری نخواهد کرد.