در خبرهای روز یکشنبه ۳۰ خرداد اعلام شد که نصرالله پژمانفر به عنوان یک چهره اصولگرا و یکی از سه نماینده حاضر در کمیسیون فرهنگی مجلس نهم، ریاست کمیسیون را بر عهده گرفت.
پس از آن نیز گفته شد دو چهره اصولگرای دیگر یعنی احمد سالک و جمشید جعفرپور به عنوان نایب رئیس اول و دوم انتخاب شدند. آقای سالک در دور گذشته ریاست کمیسیون فرهنگی را بر عهده داشته است.
علی ابراهیمی و فاطمه ذوالقدر بهعنوان منشیان کمیسیون فرهنگی، معرفی شدهاند و احد آزادیخواه سخنگوی کمیسیون فرهنگی شده است.
نصرالله پژمانفر، احمد سالک، جمشید جعفرپور، محمداسماعیل سعیدی، سیدصادق طباطبایینژاد، علی لاریجانی، علی مطهری، محمدعلی وکیلی، علی کاظمی، مهدی شیخ، فاطمه ذوالقدر، احسان قاضیزاده هاشمی، احد آزادیخواه، غلامرضا کاتب، علی ابراهیمی، ولی داداشی، پروانه سلحشوری، طیبه سیاووشی عنایتی، محمد باقر سعادت، احمد مازنی، ۱۹ عضو کمیسیون فرهنگی هستند.
شمار اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس پس از آن افزایش یافت که برخی از رسانهها در ایران از بیتوجهی نمایندگان مجلس به حضور در کمیسیون فرهنگی انتقاد کرده و آن را نشانه بیتوجهی نمایندگان مجلس به مساله فرهنگ تلقی کردند. سایت تابناک در هفتههای اخیر مکررا به این مساله پرداخته است.
علی ططری رییس مرکز اسناد و کتابخانه مجلس شورای اسلامی در یادداشتی که روز دوشنبه ۳۱ خرداد منتشر شده کمیسیون فرهنگی در این دوره را با کمیسیونهای فرهنگی در دورههای پیش مقایسه کرده و نوشته است: «در مجلس هفتم تعداد ۱۹ نماینده، در مجلس هشتم تعداد ۱۶ منتخب، در مجلس نهم تعداد ۹ نماینده و در مجلس دهم در مرحله نخست چهار منتخب و تا به امروز ۱۱ نماینده برای حضور در کمیسیون فرهنگی اعلام آمادگی کردهاند.»
البته همین آمار نشان میدهد که کمیسیون فرهنگی در مجلس نهم هم چندان مورد علاقه نمایندگان نبوده است. آقای ططری علت این بیتوجهی را این طور توضیح داده است: «کمیسیون فرهنگی مجلس مزایای اندکی برای نمایندگان در بر دارد و در مقابل، حواشی و گرفتاریهای بسیاری برایشان در پی دارد. به طور مثال، اعضای کمیسیون مزبور نسبت به سایر همکاران خود از کمترین میزان مسافرت خارجی در مدت خدمت چهار ساله برخوردار میشوند و از سوی دیگر، پس از پایان دوره مجلس، جذابیتهای شغلی چندانی نیز برای اعضای آن متصور نیست و تنها آینده قابل تصور بعد از پایان دوره چهار ساله، همانا اشتغال در عرصه فرهنگ میباشد. بدین ترتیب کمتر نمایندهای رغبت حضور در این کمیسیون را از خود بروز میدهد و بیشتر علاقهمند به عضویت در کمیسیونهای عمرانی، صنعتی و سیاسی هستند، زیرا این حوزهها هم حاشیه کمتری دارد و هم درآمد بیشتری را عاید ایشان میکند.»
مرتضی حسینی عضو پیشین کمیسیون فرهنگی گفته است: «از طرفی کمیسیون فرهنگی در خود مجلس هم جایگاهی ندارد. کمیسیونهای دیگر هم امکانات خوبی دارند، هم سفرهای خارجی و داخلی فراوانی میروند. کمیسیون فرهنگی هر جا میرود باید پول هم کمک کند. همه اینها باعث کماقبالی نمایندگان به کمیسیون فرهنگی است.»
بیتوجهی نمایندگان مجلس به فرهنگ در زمانی که همه جناحهای صاحب قدرت در مجلس خود را مدعی مسایل فرهنگی میدانند این پرسش را مطرح میکند که معنای آن همه سخن گفتن از فرهنگ و این بیتوجهی در عمل چیست؟
این پرسش را میتوان در سطحی وسیعتر هم پرسید. بودجهای که دولت ایران به فرهنگ اختصاص میدهد بسیار ناچیز است. تقریبا نزدیک به ۵۰۰۰ میلیارد تومان به نام فرهنگ به نهادهای ترویجی و آموزشی وابسته به روحانیون نزدیک به دولت و نهادهای زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی داده میشود. در حالی که بودجه واقعی که به بخشهایی مانند کتاب و مطبوعات و سینما و امور هنری و موسیقی و نمایش اختصاص مییابد کمتر از ۱۰۰۰ میلیارد تومان است. یعنی کمتر از ۳۵۰ میلیون دلار. برای درک رقم اندک این بودجه فقط کافی است توجه کنیم که دولت بریتانیا در سال ۲۰۱۶ فقط نزدیک به ۱۰۰ میلیون دلار برای ساختن سالنهای تاتر سرمایه گذاری کرده است.
در بازار فرهنگ هم وضع چندان بهتر نیست: کل فروش کتاب نمایشگاه کتاب تهران امسال با تقریبا ۳۰ درصد کاهش نسبت به سال ۹۰ یعنی پیش از بحران گران شدن کاغذ به ۱۱۰ میلیارد تومان رسیده که پس از کاهش شدید فروش در دو سال اخیر باعث خوشحالی دست اندرکاران نشر شد. یعنی رقمی کمتر از ۴۰ میلیون دلار.
این میزان اندک بودجه نشان میدهد که حرفهای اهل فرهنگ و هنر و مشکلات آنان هیچ توجهی در مجلس و دولت بر نمیانگیزد. رقم کمتر از آن است که جنجال بر سر آن صرف داشته باشد. اگر چنین است چرا این همه از فرهنگ حرف زده میشود و آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی آن را مهمتر از اقتصاد میداند؟
برای یافتن پاسخ این پرسش میتوان دوباره به ترکیب کمیسیون فرهنگی مجلس و تغییرات آن نسبت به دوره پیش نگاه کرد: در مجلس ششم ۲۲ نماینده داوطلب حضور در کمیسیون فرهنگی بودند. از نظر کیفی نیز حضور چهرههایی مانند غلامعلی حداد عادل، احمد پورنجاتی و فاطمه راکعی نشان میداد که کمیسیون دارای مورد اعتنای همه جناحهای مجلس و به ویژه اصلاحطلبان بوده است. در مجلس نهم هیات رییس کمیسیون در اختیار اعضای جبهه پایداری بود که مایل بودند از کمیسیون فرهنگی به عنوان ابزاری برای فشار بر دولت استفاده کنند.
حالا در مجلس دهم ترکیب نسبتا متعادلتر مجلس سبب شده است تا تندروها امیدی به بهره گیری از کمیسیون فرهنگی نداشته باشند و به نظر میرسد اعضای کمیسیون امید و معتدلها هم از ابتدا امید چندانی به در اختیار گرفتن کمیسیون فرهنگی نداشتهاند.
ظاهرا در مجلس دهم، فرهنگ برای هیچکس از نظر سیاسی در اولویت نیست. بنا بر این کمیسیونی که نه پول و نه سفر خارجی دارد و نه اولویت سیاسی چندان عجیب نیست اگر در آغاز متروکه بماند. اما میتوان از زاویهای دیگر نیز به ترکیب کمیسون فرهنگی نگاه کرد:
آقای پژمانفر روحانی است که به رغم نزدیکی به جبهه پایداری بیشتر سعی میکند خود را میانهروتر از آنان نشان دهد. موقعیتش نیز این طور ایجاب میکند. معاون فرهنگی دانشگاه جهانی مصطفی است که زیر نظر آقای خامنهای طلاب خارجی را تربیت میکند و از بیش از ۲۵۰ میلیارد تومان بودجه دولتی برخوردار است.
تعداد اصلاحطلبان و میانهروها نیز با افزایش اعضای جدید افزایش یافته است.
علی لاریجانی و علی مطهری دو مرد قدرتمند و مورد اتکای دو جناح اصلی مجلس و البته مورد اعتماد دولت در کمیسیون فرهنگی حضور دارند و این امکان قابل توجهی برای مذاکره و احتمالا مصالحه ایجاد میکند درباره موضوعات فرهنگی که به تنش منجر میشود. بسته به اینکه خوشبین باشیم یا بدبین میتوانیم به دو چشمانداز به کمیسیون فرهنگی نگاه کنیم: کمیسیونی بیسر و صدا یا بنگاهی برای معامله و مصالحه.
.................................................................................................................
نظر نویسنده بیانگر دیدگاه رادیو فردا نیست.