یک نهاد حقوق بشری با نام مرکز حامیان حقوق بشر که دفتر آن در بریتانیاست، به تازگی گزارشی با عنوان «مرگ در زندان؛ ردپای شکنجه» منتشر کرده و در آن به افرادی اشاره شده که بین سالهای ۱۳۸۲ تا ۱۳۹۳ خورشیدی در زندانهای ایران درگذشتهاند که در این گزارش علت مرگ این افراد ضرب و شتم، شکنجه یا عدم رسیدگی پزشکی عنوان شده است.
رادیو فردا در گفتوگویی با مدیار سمیعنژاد فعال حقوق بشر و تهیهکننده این گزارش ساکن نروژ، ابتدا از او پرسیده که انتشار این گزارش با چه هدفی صورت گرفته است.
مدیار سمیعنژاد: اولین دلیل این بود که خب یادی کرده باشم از کسانی که به هرحال در زندان جانشان را از دست دادند. دوم همین مسئله است که بفرستیم برای مراجع بینالمللی مثل آقای احمد شهید و ارگانهای مربوطه. چون این اتفاقها اتفاقی هست که بازهم در زندانها متاسفانه میافتد. و همیشه این خطر وجود دارد برای زندانیانی که در زندان هستند. با توجه به این که همان روندی که قبلاً بوده همان رونددر زندانها دوباره دارد طی میشود....عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان. شکنجههایی که صورت میگیرد. ضرب و شتمهایی که وجود دارد برای زندانیها. هر لحظه ممکن است که یک زندانی به این ترتیب جانش را از دست بدهد. در کل میتواند این گزارش یک تلنگر باشد که ما بدانیم که ممکن است این اتفاقها بیافتد. و شاید بشود راهکارهایی پیدا کرد که یا جلویش گرفته شود به طور کامل، که امیدوارم همینطور بشود در آینده، یا حداقل تعداد کمتری زندانی به این ترتیب جانشان را از دست بدهند.
آقای سمیعنژاد، این افراد را که ۴۳ نفر هستند و به گفته شما آن طور که در گزارش نوشتید در زندانهای ایران مرگ مشکوکی داشتند بر چه اساسی در این فهرست قرار گرفتند؟
... همه زندانیها و خانوادههایشان با رسانهها در ارتباط نیستند یا خیلی از زندانیهایی که این طوری جانشان را از دست دادهاند مسائلشان رسانهای نشده. در واقع من به آنهایی استناد کردم که اطلاعاتشان در دسترس بود و منابعی آنها را تایید کرده بودند.
آیا همه این زندانیهایی که در فهرست تان آوردید که ۴۳ نفر هستند زندانی سیاسی عقیدتی بودند؟
خیر. همهشان زندانی سیاسی عقیدتی نیستند. برخیشان زندانیهای عادی هستند.
به چه دلیل این افرادی که به گفته شما مرگ مشکوک داشتند در زندان اساساً مرگشان را مشکوک توصیف کردید؟
یکی از چیزهای بارزی که ما میبینیم در این مرگها اتفاق افتاده یک رفتار متناقض مسئولان زندانها، دستگاه قضایی و بعد نهادهای امنیتی است و دیگر اینکه هیچ کدام از این پروندهها به سرانجامی نرسیده. در خیلی از موارد اعلام کردند که مرگ خودکشی بوده یا به خاطر بیماری قلبی بوده. مثلاً زهرا بنییعقوب را داریم که علیرغم تمام شواهدی که در پرونده وجود داشته که خودکشی نبوده اما خب این پرونده به هیچ جایی نمیرسد. یا در مورد مثلاً اکبر محمدی در همان چند روز اول رئیس سازمان زندانها، دادگستری، مسئولین قوه قضائیه کاملاً حرفهای متناقضی میزنند و خب در کل هم این را داریم که هیچکدام از این پروندهها به سرانجامی نرسیده. هیچکدام از عاملان مشخص نشده اند. خب این روش و منش باعث شده که این اتفاقات تکرار شود. باعث شده که مرگها مشکوک به نظر بیاید و این مشکوکیت اش از طرف قوه قضائیه و نهادهای امنیتی و مقاماتی که مسئول بودند هیچ موقع برطرف نشده. یعنی هیچ ارادهای برای این کار در دستگاه قضایی و امنیتی وجود نداشته و این باعث میشود که این اتفاق دوباره میافتد.
آقای سمیعنژاد، دلایل مرگ این افراد که به گفته شما مرگ مشکوکی در زندان داشتند چه بوده؟
به طور کلی سه دلیل عمده داشته درگذشت این زندانیان در زندان. یک مورد عدم رسیدگی پزشکی بوده. خیلی از زندانیها به خاطر عدم دسترسی به امکانات پزشکی، دکتر و متخصص درگذشتهاند. یک سری به خاطر ضرب و شتم هست. ضرب و شتمهایی که از طرف نگهبانها، بازجوها اتفاق افتاده. و دلیل دیگر هم شکنجههایی هست که صورت گرفته نسبت به زندانی. حالا باز میتواند ضرب و شتم باشد یا شکنجههای دیگر. بعضی زندانیها را هم داریم که هر سه این موارد را داشتند. مثلاً یکی از موارد میتوانم بگویم اکبر محمدی که سال ۸۵ اگر اشتباه نکنم درگذشت در زندان در اعتصاب غذا بود، مریض هم بود. رسیدگی پزشکی به او نشد هیچ، مورد ضرب و شتم نگهبانها هم قرار گرفت و خب جانش را از دست داد. یا امیدرضا میرصیافی، او هم همینطور. یا مثلاً ستار بهشتی را داریم که به خاطر ضرب و شتم و شکنجههایی که شد در زندان درگذشت.
نحوه گردآوری اطلاعاتتان و چک کردن این موارد به چه صورت بوده؟
اولین مورد این بود که من سعی کردم که به مصاحبهها و گزارشهایی که از سوی خانوادهها، وکلا یا نزدیکان هست استناد کنم و آنها را پیگیری کنم. در مورد کسانی که اطلاعاتی در این زمینه در دسترس نبود به سایتهایی که منابع موثقی بودند و در چندین منبع مختلف هم خورده بود به آنها استناد کردم.