پناهجویی و پناهندگی برای گروهی چنان دردناک است که برای آنها رنج و محنت را به همراه دارد و برای گروهی چنان خوشایند که دری است به دنیای جدید. داستانهای تلخ و شیرین آنها تنها سایهای است از مشکلاتی که درک و لمس اش گام در این جاده پرخطر را میطلبد. در مستند رادیویی «جادههای پنهان» با پناهجویان ایرانی همراه میشویم که از افقهای ناپیدای امید تا تلاش برای زنده ماندن و رسیدن به جایی برای زندگی خواهند گفت.
در بخش اول مستند رادیویی «جادههای پنهان» پیش از آنکه همگام با پناهجویان در مسیر پناهندگی شویم نخست نگاهی خواهیم داشت به مفهوم و رویکرد پناهندگی در زندگی بشر.
پناهندگی سابقه طولانی در تاریخ بشر دارد. در دوره باستان، فرار گروهها، اقوام و حتی شاهان و چهرههای معروف به سرزمینهای دیگر در بسیاری از کتب تاریخی روایت شده است. در دوره میانی و معاصر وقوع انقلابها و جنگها و از جمله جنگهای جهانی اول و دوم و جنگهای منطقهای، شکل و ابعاد دیگری به مقوله پناهندگی و مهاجرت دادهاند. اگرچه مولفههایی مانند تعلقات مذهبی، قومی، نژادی و اقتصادی همواره در جابهجا شدن انسانها نقش داشته اما ورود مولفههای سیاسی به موضوع پناهندگی مفهوم تازهای را در بحث پناهندگی به وجود آورده. تا جایی که برخی از صاحبنظران حقوقی از پناهندگی به عنوان حقی طبیعی برای انسان نام میبرند و برخی دیگر از نظریهپردازان حق پناهندگی را ناشی از قراردادهای انسانی دانسته که میتواند از انسان سلب و یا دوباره به او اعطا شود.
اما چند تفاوت عمده بین پناهندگی و مهاجرت وجود دارد. مهمترین آن، طبق تعریف حقوق بینالملل پناهنده به کسی اطلاق میشود که به خاطر فعالیتهای عقیدتی، قومیتی و یا نژادی تحت پیگرد است و برای فرار از خطر جانی مجبور به ترک اجباری کشورش میشود. اما در بحث مهاجرت دست کم خطر جانی و ترک اجباری شاخصه اصلی برای جابهجایی نیست. نادر وهابی، جامعهشناس در امور پناهندگان ساکن فرانسه درباره این موضوع این گونه توضیح میدهد:
«فرق بین انسان پناهنده و انسان مهاجر برمیگردد به یک تعریف مشخص در جامعه شناسی مهاجرت. تعریف اول عمدتاً به کنوانسیون ژنو ۱۹۵۱ استناد میشود. مبنی بر اینکه پناهنده انسانی است که به دلایل سیاسی، مذهبی، قومی، نژادی، فرهنگی و الی آخر، کشوری که در آن زندگی میکند جانش در آن در خطر است و نمیتواند سلامتی بدنی و جانش را تضمین کند و در نتیجه انسان احساس عدم امنیت میکند و دست به مهاجرت میزند که بتواند به عنوان شهروند جدید در آنجا زندگی خودش را ادامه بدهد. ولی انسان مهاجر انسانی است که مطابق اعلامیه جهانی حقوق بشر حق دارد مکان زندگی خودش را انتخاب کند. هرجا که دوست دارد. ما در جنگ جهانی دوم حدود ۶۰ میلیون انسان داشتیم که در جایی زندگی میکردند که به دنیا نیامدند، در سال ۲۰۰۰ حدود ۱۷۰ میلیون و الان آخرین تحقیقات حدود ۲۱۴ میلیون انسان داریم در جایی زندگی میکنند که در آنجا به دنیا نیامدهاند. بنا به آخرین تحقیقات، اطلس مهاجران ایرانی نشان داده که ما حدود ۴ میلیون ایرانی داریم در سراسر جهان که از این ۴ میلیون حدود ۵۰۰ هزار نفر موقعیت اقامت پناهنده سیاسی را دارند.»
آمار بسیار دقیقی از تعداد پناهجویان ایرانی در سراسر جهان وجود ندارد. اما طبق آمار کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل پناهجویان ایرانی جزو ده کشور نخست درخواست کننده پناهندگی در ده سال گذشته در جهان بودند. نادر وهابی در تحقیقاتی که در این زمینه انجام داده درباره تعداد و توزیع جغرافیایی جمعیت پناهندگان ایرانی در جهان میگوید:
«آخرین تحقیقات اطلس مهاجران ایرانی نشان داده که ما حدود ۴ میلیون ایرانی داریم در سراسر جهان که از این ۴ میلیون حدود ۵۰۰ هزار تا موقعیت اقامت پناهده سیاسی دارند. ما در حال حاضر ۸ پل توزیع جغرافیایی داریم. اولین پل کشورهای همجوار است. منظورم ترکیه است، دوبی است. حدود یک میلیون و ۹۰۰ هزار نفر داریم در این جا. پل دوم توزیع جغرافیایی در آمریکای شمالی است، یعنی ایالات متحده آمریکا و کانادا، با حدود تا یک میلیون. پل سوم اروپا است، حدود ۸۰۰ هزار نفر. پل چهارم اسرائیل است و لبنان و کشورهایی که در آسیای میانه قرار دارند. حدود ۱۵۰ هزار تا. پل پنجم آسیای دور است یعنی کره جنوبی، ژاپن و کشورهایی مانند مالزی. ما اینجا حدود ۱۰۰ هزار نفر داریم. و بالاخره پل ششم اقیانوسیه است منظورم استرالیا و زلاند نو است که حدود ۳۵ هزار نفر میشود. پل هفتم آمریکای لاتین است با حدود ۳۰ هزار نفر و بالاخره پل هشتم آفریقا است با حدود ۵ هزار نفر. اگر ما این جمعیت را، ۴ میلیون را، متناسب با رشد جمعیت ایران نگاه کنیم میبینیم که در حال حاضر حدود ۵.۳ درصد جمعیت ایران در خارج از ایران زندگی میکند.
اما چرا و چگونه شهروندان ایرانی در زمره بیشترین درخواستکنندگان پناهندگی در جهان هستند. حمید نوذری، دبیر کانون پناهندگان سیاسی ایرانی در آلمان میگوید میزان درخواست پناهندگی در تاریخ معاصر ایران بیسابقه است:
«مسئله پناهندگی و پناهجویی و فرار از ایران یک مسئله به اندازه عمر جمهوری اسلامی است که روش و سیاستهای این رژیم باعث شد که بسیاری مجبور شوند کشور را ترک کنند. در دوره اول بیشتر مسئولین نظام پیشین بودند که مجبور به ترک کشور شدند و بعد اسلامی کردن تقریباً تمام عرصههای جامعه باعث شد که ما از اواسط سال ۵۸ به بعد در چند دوره موج پناهندگی داشته باشیم. بعد یواش یواش چهرههای اجتماعی مانند خوانندگان، بسیاری از متعلقان به اقلیتهای مذهبی به ویژه بهاییان و یهودیان از بعد از آن چیزی که در ایران انقلاب فرهنگی و پاکسازی نام گرفت، استادان، به ویژه استادان زن که غیردینی بودند و شامل تصفیهها میشدند یا یک بخشی حتی دانشجویان، سری بعدی بودند. از بعد از حوادث خرداد ۱۳۶۰ و ممنوع کردن تمامی سازمانهای سیاسی، مدنی و اجتماعی در ایران، بین سالهای ۶۰ و ۶۱ با طیف بسیار وسیعی از فعالان سیاسی و اجتماعی و دگراندیش که بیشتر اپوزیسیون را تشکیل میدادند [رو به رو شدیم]. ما یک پدیده دیگر هم داشتیم و آن برمیگردد به ویژه به جوانان زیر هجده سال پسر که در رابطه با جنگ مجبور شدند کشور را ترک کنند. میتوانیم بگوییم از سال ۹۰ ، ۹۲ و ۹۳ میلادی به بعد با تیپ ویژهای که الان هم به درجات مختلف ادامه دارد هستیم. فعالان اجتماعی و ناراضیهای شهری و اجتماعی هستند. جوانان، پسرها و دخترها که بیشتر در ان جی او های ایرانی در جنبش زنان، جنبش دانشجویی یا مثلاً موزیک، تئآتر و اینها مجبور به ترک کشور شدند. این جریان تا برسد به حوادث سال ۸۸ مرتب ادامه داشته.»
در میان خیل عظیم پناهندگان و مهاجران ایرانی که در طول سالیان اخیر کشور را ترک کردهاند بسیاری از نخبگان علمی، روشنفکران، نویسندگان، روزنامه نگاران تا افراد عادی و حتی بیکار به چشم میخورد. اما آنچه در همه آنها مشترک است ترک خانه و وطن است با انگیزههای متفاوت.
در قسمت بعدی مستند «جادههای پنهان» با ورود به قصه پناهجویان با آنها در مسیر پناهندگی همراه میشویم و آنها از مشکلات و سختیهای راه و زندگی در کمپهای پناهجویی خواهند گفت.