هر از چند گاهی در رسانهها و گفتوگوهای عمومی از بروز مشاغل تازه خدماتی در ایران سخن گفته میشود. این مشاغل ناشی از تحولات تکنولوژیک یا تاثیر و تاثر دیگر جوامع نیستند و عمدتا در ده سال اخیر پیدا شدهاند. کمیت و کیفیت آنها هر چه باشد از تحولی در نظام اجتماعی و اقتصادی در جامعه حکایت میکنند.
برخلاف رسانههای دولتی در ایران این مشاغل را «مشاغل کاذب» نمینامم چون اگر مردم (رانتخوار یا غیر رانتخوار) از جیب خود برای کاری هزینه میپردازند آن شغل کاذب نیست. شغل کاذب تنها در دستگاههای دولتی وجود دارد چون این دولت است که میتواند برای توزیع رانت یا پیدا کردن طرفدار یا پاسخ دادن به نیاز مدیران به دست و پا کردن کار برای آشنایان و خویشاوندان کسانی را بر سر کارهایی بگمارد که هیچ کارکردی برای جامعه ندارند. اما کسی که برای خدماتی هزینه میکند حتما به آن خدمات نیاز دارد. مشاغل تازه خدماتی به معنای شکلگیری وضعیت جدید در جامعه و بروز نیازهای تازه است.
از همین جهت آنچه به عنوان شغل مداحی مطرح است و در دهه اخیر به یکی از کارهای پر درآمد در جامعه تبدیل شده از جمله مشاغل کاذبی است که تنها با تخصیص بودجهی شهرداریها، مراکز دولتی و دستگاه رهبری رونق یافته است. حتی تا اواخر دهه هفتاد مداحی برای امامان شیعه به صورت داوطلبانه در هیئتهای مذهبی صورت میگرفت و کسی از این طریق نمیتوانست معیشت خود را (کلا یا جزئا) تامین کند. شغل کاذب دیگر «روحانی مدرسه» است. در دولت احمدینژاد بنا به قراردادی میان وزارت آموزش و پرورش و حوزه علمیه حدود ۲۰ هزار روحانی به مدارس اعزام شدند تا کار تبلیغاتی در مدارس انجام دهند. با توجه به حضور معلم قرآن، معلم دینی و مربی پرورشی که ۳۷ سال است برای کارکردهای تبلیغاتی در مدارس در نظر گرفته شدهاند حضور روحانی در مدارس صرفا ایجاد شغل برای دهها هزار فارغ التحصیل حوزههای علمیه بدون نیاز به این میزان طلبه است.
وقتی از شغل جدید خدماتی (و نیز غیرخدماتی) سخن میگوییم معنای اجتماعی آن یعنی یک فعالیت شایع، غیر منحصر به فرد، و غیر موردی را مد نظر داریم. بنابراین فعالیتی که فقط بنا به یک نیاز بسیار خاص و موردی صورت میگیرد و عمومیت و تداوم پیدا نمیکند شغل نیست. ذیلا به چند نمونه برای روشن شدن موضوع اشاره می کنم.
مسئول خرید جهیزیه
اخیرا در مناطق اعیاننشین شمال تهران شغل جدیدی به وجود آمده که کارکرد آن ارائه خدمات به زوجهای تازهازدواجکرده است. خانوادههای متمکن که مشغلههای روزمره زیادی در زندگی دارند، با این فرد توافق میکنند که جهیزیه دختر دم بختشان را خریداری کند. دستمزد «مسئول خرید جهیزیه» حدود ۱۰ درصد از کل مبلغ خرید جهیزیه است. البته او همچنین وظیفه دارد بعد از خرید، جهیزیه را در منزل دختر خانواده بچیند. در واقع طراحی دکور و چینش وسایل منزل نیز جزو وظایف وی به شمار می رود.
دریاخوار
پیش از این عنوان زمینخوار در زبان فارسی معمول بود. زمینخوار به کسی گفته میشد که باغ یا زمین کشاورزی را به منطقه مسکونی تبدیل میکرد تا از این راه سودی نصب وی شود. در سالهای اخیر عنوان دریاخواری نیز به زبان فارسی راه یافته است. دریاخوار به کسی گفته میشود که وارد حریم دریاها شده و اقدام به خشک کردن آبها و ساخت و ساز میکند. املاکی که از این کار حاصل میشود مورد نیاز و علاقهی طبقه جدید است که ویلاهای گذشته آنها را قانع نمیکند و می خواهند درست در کنار آب خانه و ویلا داشته باشند. همچنین طبقه جدید آن چنان گسترش یافته که ویلاهای گذشته کفاف آنها را نمیکند.
همراه مریض
همراه مریض از جمله شغلهایی است که به تازگی در بیمارستانهای ایران دیده میشود. در بسیاری از بیمارستانها افرادی مستقر هستند که از طرف پرستاران یا دیگر کارکنان بیمارستان به بیمارانی که همراه نیاز دارند معرفی میشوند، تا در صورت تمایل به عنوان همراه مریض کنار آنها بمانند. بیمارستانها هزینههای افراد همراه را در بیمارستانهای دولتی ۲۰ هزار تومان با غذا و ۹ هزار تومان بدون غذا و در بیمارستانهای خصوصی تا ۴۰ هزار تومان در نظر میگیرند. اما بیمارانی که همراه ندارند، باید مبلغ بیشتری را پرداخت کنند تا بتوانند همراهی داشته باشند. افرادی که میتوانند به این نیاز بیماران پاسخ دهند، بابت هر ۲۴ ساعت کنار مریض ماندن حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان و در صورتی که ۱۲ ساعت کنار مریض بمانند حدود ۵۰ تا ۶۰ هزار تومان دریافت میکنند.
کار این افراد همراهی بیمار به هنگام رفتن به دکتر و مطب و بیمارستان، تهیه دارو و دیگر نیازهای افراد، چک و چانه زدن با داروخانه و دکترها و شرکتهای بیمه و غیره برای کاهش هزینههای بیمار، بررسی لیست داروها و برنامهنویسی برای بیمار برای انجام امور روزانهاش، آموزش اطرافیان و خانواده فرد بیمار در جهت نحوه برخورد با بیمار و تجزیه و تحلیل آن بیماری برای آنها است. همچنین بیمارانی که نیاز به مونس در شرایط قبل و بعد از عمل جراحی یا هر اقدام دیگر کادر پزشکی دارند برای خود همراه می گیرند تا تنها نباشند.
گردنگیر
در زندانهای ایران در سالهای اخیر گروهی پیدا شدهاند که زندان رفتن به شغل آنها تبدیل شده است. این فعالیت با توجه به ۲۳ برابر شدن تعداد زندانیان نسبت به سال ۵۷ (با ۱۰ هزار زندانی) بازار مناسبی پیدا کرده است. گردنگیرها جرم دیگران را بر عهده میگیرند و به جای آنها زندان میروند و در مقابل حقالزحمه دریافت میکنند. کسانی که زندان رفتن برای آنها ضرر مالی بزرگی دارد (مثل این که شرکتی یا خدماتی یا فعالیتی را اداره کنند) یا ضرر زندان رفتن برای آنها بیشتر از منافع بیرون زندان بودن است یا تمکن مالی دارند در صورت گیر افتادن، کسانی را استخدام میکنند که به جای آنها به زندان بروند. مواردی در زندانها مشاهده شده که برای چندین جرم در زندان هستند و گردنگیری یک جرم کفاف زندگی آنها را نمیدهد.
محافظ شخصی
تا پایان دهه هفتاد تنها مقامات دولتی و روحانیون محافظ شخصی داشتند که هزینه آنها از سوی مردم پرداخت میشد. این نوع محافظت هنوز ادامه دارد. رهبر جمهوری اسلامی گرانترین هزینه محافظت را در کشور دارد چون یک سپاه ۱۵ هزار نفری (سپاه ولی امر) از وی محافظت میکند. اما در دهه هشتاد و نود برخی از هنرمندان، ورزشکاران و صاحبان مشاغل پردرآمد صاحب محافظ خصوصی و شخصی شدهاند. توجیه آنها برای این کار عدم امنیت است. البته بسیارند در جامعه که در محیطها و شرایطی احساس امنیت نمیکنند (مثل زنان در برخی از محیطها یا ساعات شب) اما تنها کسانی که تمکن دارند میتوانند محافظ خصوصی استخدام کنند.
تکنیسین آزمایشگاه سرخانه
با توجه به افزایش قابل توجه سالمندان و گران شدن هزینههای حمل و نقل پس از گران شدن سوخت گروههایی از اقشار مرفه و متوسط ترجیح میدهند آزمایشهای پزشکی آنها در خانه نمونهبرداری شود. از این جهت تکنیسینهایی به صورت سیار به در خانهها رفته و از افراد نمونه میگیرند. این کار بالضروره باعث بالا رفتن هزینه بیمار نمیشود اگر وی مجبور به کرایه آژانس برای حمل و نقل باشد. طبقات فقیر و کمدرآمد نمیتوانند هیچ یک از این دو هزینه را بپردازند.
***
چنانکه میبینید هیچیک از این مشاغل جدید در خدمت عموم افراد جامعه از هر طبقه و گروه نیستند بلکه بیشتر طبقات مرفه و ثروتمند را هدف قرار میدهند. البته این طور نیست که فقط ثروتمندان به این خدمات نیاز داشته باشند اما تنها ثروتمندان و اقشاری بالای متوسطند که میتوانند هزینه آن را بپردازند. روشن است که افراد کمدرآمد نیز در صورت زندانی شدن ترجیح میدهند به زندان نروند اما نمیتوانند «گردنگیر» استخدام کنند. یا اقشار متوسط نیز ترجیح میدهند که کار سخت تهیهجهیزیه را به کس دیگری واگذار کنند اما استطاعت آن را ندارند. وجود گردنگیران مبین این نکته است که گروهی میتوانند انوع مجازات را نیز بخرند و نظام قضایی با این موضوع کنار آمده یا چشم روی آن می بندد. وجود تهیهکنندگان جهیزیه نیز بدان معنی است که گروهی به این فعالیت به عنوان یک فعالیت حرفهای نگاه می کنند.
شکلگیری شغل «همراه بیمار» ناشی از دو پدیده اجتماعی است که به موازات هم شگل گرفتهاند. پدیده اول کاهش تعداد فرزندان، مهاجرت، سست شدن پیوندهای خانوادگی و رشد فردگرایی است که بخشی از افراد مریض را از کمک فرزندان و خویشاوندان محروم کرده است. پدیده دوم نیز پیچیده شدن فرایند درمانی در ایران است. تهیه دارو، مسائل و مشکلات استفاده از بیمههای درمانی، فارغالتحصیلان کم سواد برخی از دانشگاههای پزشکی، تعداد و نوع بیماریها و افزایش آگاهی بیماران به این موضوع دامن زدهاند. روابط بیمار و پزشک آن چنان چالشبرانگیز شده است که در مواردی به قتل یا ضرب و جرح پزشکان توسط خانواده بیمار انجامیده است.
شکلگیری و رشد محافظان شخصی ناشی از تمرکز ثروت در دست کسانی است که جزء کاست حاکم حکومتی محسوب نمیشوند (تا بتوانند محافظ دولتی بگیرند) اما آن قدر با نهادهای دولتی نزدیک هستند (مثل روسای شرکتهای بزرگ) یا آن قدر خدماتشان مورد نیاز حکومت هست (مثل فوتبالیستها) که از این طریق به درآمدها و ثروتهای افسانهای دست یافتهاند و مجبورند از خود و اعضای خانوادهشان محافظت کنند. دریاخواران به نیازهای تجملی همین قشر پاسخ میدهند.
از نگاه کلان و به طور خلاصه، این مشاغل تازه به معنای رشد بخش خدمات در اقتصاد ایران است که در خدمت اقشار مرفه و متوسط رو به بالایی قرار دارد که در جمهوری اسلامی شکل گرفته یا بر شمارشان افزوده شده است. آنها همچنین بر روندهای اجتماعی مثل افزایش تعداد کهنسالان، سستتر شدن پیوندهای خانوادگی، افزایش شکاف طبقاتی، فخرفروشی با تجملات و افزایش گریز از قانون با اتکا بر پول حکایت دارند.
......................................................................................................
نظر نویسنده الزاما دیدگاه رادیو فردا را منعکس نمیکند.