در تاریخ هفتاد سال اخیر ایران کمتر رویدادی را میتوان یافت که، مستقیم و غیرمستقیم، از نفت و فراز و نشیبهای آن تاثیر نپذیرفته باشد. ایرانیان، در چندین نسل پی در پی، با وسوسه نفت روزگار گذراندند، سیاست و معیشت خود را به جادوی «طلای سیاه» سپردند، و چنان مسحور آن شدند که دیگر چالشها را از یاد بردند.
«کشف» یک تراژدی
امروز اما، در آغاز دورانی تازه، مردمان این کشور کهنسال با شگفتی در مییابند که سرنوشت آنها بیش از آنکه در گرو «طلای سیاه» باشد، با «طلای آبی» گره خورده است. کمبود رو به افزایش آب، که میبایست دستکم از حدود نیم قرن پیش به عنوان یک مساله بدیهی در صدر دلنگرانیهای ملی ایرانیان قرار میگرفت، تازه امروز به عنوان «کشف» یک تراژدی بزرگ ملی در سطح جامعه مدنی ایران پراکنده میشود. طی این همه سال ایرانیان در صدها گردهمایی و راهپیمایی برای زمین و زمان فریاد کشیدند، جز گرانبهاترین مادهای که سرچشمه زندگی آنها بود. امروز آنها با وحشت و حسرت میبینند که رودخانهها و دریاچههایشان ناپدید میشوند و حجم آبهای زیر زمینیشان به گونهای خطرناک رو به سراشیب دارد.
در سطح جهانی، سازمانهای بینالمللی از دههها پیش به این سو بر خطر کمبود آب تاکید میکنند. در گزارشی که دو روز پیش به مناسبت ۲۲ مارس، «روز جهانی آب»، انتشار یافت، سازمان ملل متحد هشدار داد که اگر مصرف آب و مدیریت آن به شکل کنونی ادامه یابد، دنیا حدود پانزده سال دیگر با خطر کمبود چهل درصدی این ماده حیاتی روبرو خواهد شد.
با این همه اگر مساله کمبود آب به صورت کلی و در سطح جهانی مطرح بشود، ابعاد آن، آنگونه که باید و شاید، مشخص نمیگردد. توزیع جغرافیایی آب در جهان به شدت نابرابر است. ده کشور در دنیا (روسیه، برزیل، کانادا...) حدود شصت درصد منابع آب شیرین کره زمین را در اختیار دارند، حال آنکه نزدیک به هشتاد کشور، به ویژه در خاورمیانه و آفریقا، با چهل درصد جمعیت جهان، از کمی آب در رنجند.
ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی خود به گروه کشورهای کم آب تعلق دارد و از کمبود بارش رنج میبرد. ولی در خود ایران هم با نابرابری در میزان بارش روبرو هستیم. بارش در مناطق کویری از پنجاه میلیمتر در سال کمتر است، حال آنکه در استان گیلان از ۱۳۵۰ میلیمتر در سال فراتر میرود و در دامنه البرز به ۱۸۰۰ میلیمتر در سال هم میرسد. ولی میانگین بارش در سراسر کشور زیر ۲۳۰ میلیمتر در سال است.
کل بارندگی در ایران حدود ۳۷۵ کیلومتر مکعب در سال است که حدود دو سوم آن پیش از رسیدن به آبراهها، بخار میشود. به بیان دیگر کل منابع قابل تجدید آب از ۱۳۷ کیلومتر مکعب در سال بیشتر نیست.
این مقدار آب قابل تجدید، همراه با رشد شدید جمعیت در نیم قرن گذشته، توسعه چشمگیر شهرنشینی و کمبود سرمایهگذاری در صنعت آب، منابع موجود برای پاسخگویی به نیازهای ایرانیان را در عرصه آب به گونهای خطرناک کاهش داده است.
بر پایه محاسبات سازمان ملل متحد، استاندارد موجودی آب سرانه تجدیدپذیر ۱۷۰۰ متر مکعب در سال است. کشوری که موجودی سرانه آب تجدیدپذیر در آن از این سطح پایینتر برود، گرفتار «استرس آبی» است. در ایران موجودی سرانه آب از ۵۵۰۰ متر مکعب در سال ۱۹۶۱به ۱۹۵۰ متر مکعب در ۱۹۹۴ کاهش یافته و در حال حاضر زیر ۱۵۰۰ متر مکعب در سال است. پیشبینی میشودکه این موجودی تا پنج سال دیگر به ۱۳۰۰ متر مکعب در سال کاهش یابد.
تکرار میکنیم که این رقم یک میانگین است و در بعضی از مناطق از جمله شهرهای اطراف کویر موجودی سرانه آب به سطح خطرناکی سقوط کرده و از هماکنون تنشهای داخلی را، با مناطقی که از موجودی آب بالاتری برخوردارند، به وجود آورده است.
از اصفهان تا پاریس
همزمان فشار بر منابع آب زیر زمینی کشور، که باید ۵۵ درصد آب شهرها و ۸۰ درصد آب روستاها را تامین کند، به شدت افزایش یافته است. بر پایه ارزیابیهای کارشناسی، شمار چاهها در کشور از ۴۷ هزار حلقه در سال ۱۹۷۳ به ۶۵۰ هزار حلقه رسیده است. این بهرهبرداری عنانگسیخته، همراه با گسترش انواع آلودگیها، کیفیت آبهای زیرزمینی به ویژه درجه شوری آنها را بالا برده و حتی این شوری را در مناطقی مانند یزد دو برابر کرده است. طی پانزده سال گذشته بیش از هشتاد میلیارد متر مکعب از ذخایر آبهای زیرزمینی ایران نابود شده است.
در این شرایط هشدارها درباره شدت گرفتن بحران آب در ایران و پیآمدهای آن رو به افزایش میرود. پر سر و صداترین آنها را در گفتههای عیسی کلانتری، وزیر اسبق کشاورز و دبیر کنونی «ستاد احیای دریاچه ارومیه» میشنویم. به گفته او ۶۰۰ دریاچه ایران در حال نابودی هستند، هیچ تالاب درونسرزمینی آب ندارد، و مردم ممکن است به دلیل کمبود آب مجبور شوند فلات ایران را تخلیه کنند. روزنامه فرانسوی «لوموند» نوزده مارس نوشت که به گفته آقای کلانتری مهمترین خطر علیه امنیت ایران اسراییل نیست، بلکه کمبود آب است.
بحران آب در ایران و نیاز کشور به سرمایهگذاریهای کلان در این زمینه این امید را در شماری از قدرتهای غربی به وجود آورده که با امضای توافق نهایی بر سر پرونده هستهای و آغاز فرایند رفع تحریمها، شرکتهای متعلق به این قدرتها که از پیشرفتهترین تکنولوژیها در زمینه آب برخوردارند، بتوانند قراردادهای کلانی را در این زمینه در تهران امضا کنند.
بحران آب در ایران، علاوه بر جنبههای اقتصادی و زیستمحیطی آن، ابعاد امنیتی نیز دارد و به ویژه وحدت کشور را تهدید میکند. حمید چیتچیان وزیر نیرو میگوید «هماکنون در کشور نیاز به آب فراتر از منابع موجود است و این محدودیت موجب ایجاد اصطکاک و تضاد منافع در سطح محلی و منطقهای شده است». به گفته او «در دهههای گذشته منابع آب به حد کفایت در اختیار بخشهای مختلف کشاورزی و شرب و صنعت بود. اما هماکنون به دلیل محدودیت منابع آب، تنشی در بین ذینفعان یک حوضه آبی که در بالادست یا پایین دست آب قرار دارند به وجود آمده و هر کسی خود را محق در برداشت و استفاده از آب میداند».
گویاترین نمونه تنشهای آبی درون مرزی را در اصفهان بر سر خشک شدن زایندهرود میبینیم. کم نیستند اصفهانیهایی که معتقدند زاینده رود آنها را دزدیدهاند و آب آن را به مناطق دیگر کشور بردهاند.
تصویر سی و سه پل بر زاینده رود خشک، یکی از اندوهناکترین تصویرهایی است که تراژدی دردناک بحران آب را در ایران به نمایش میگذارد. حدود سه ماه پیش روزنامه فرانسوی «لوموند»، در مقالهای زیر عنوان «بر پلهای اصفهان»، از اندوه اصفهانیهایی نوشت که زایندهرود را خشک میبینند و برای زخمی که از دیدن این منظره بر جان آنها مینشیند، مرحمی نیست. برای آنکه خوانندگان فرانسوی عمق فاجعه را درک کنند، نویسنده از آنها میخواهد که پاریس را بدون رود «سن» مجسم کنند.
در تاریخیترین بخش شهر پاریس، در میان امواج «سن»، جزیرهای است به نام «سن لویی» که با چند پل، از جمله «پل نو» به دو ساحل مرتبط میشود. نویسنده مقاله از خوانندگان خود میخواهد وضعیتی را در نظر آورند که پاریسیها برای رفتن به جزیره «سن لویی»، به جای گذشتن از «پل نو»، بتوانند مستقیما از کف رود خشک شده «سن» عبور کنند. این اشاره به عکسی است که پیاده روی اصفهانیها را در کف رود نشان میدهد، جایی که زمانی محل غلطیدن «امواج زنده رود» بود.