در یادداشت زیر مجید محمدی به سه چالش هژمونیک، گفتمانی و راهبردی گروه «خلافت اسلامی» برای گروههای اسلامگرای شیعیمذهب پرداخته است؛
مقامهای ایران به هنگام نزدیک شدن این گروه به سامرا آن را گروهی تکفیری خوانده و خواهان نابودی آن شدند. چند تن از روحانیون حکومتی نیز فتوای جهاد علیه «خلافت اسلامی» (داعش سابق) صادر کردند: «بنده با صراحت عرض میکنم دفاع از تمامیت عراق مخصوصاً عتبات عالیات بر همه علاقهمندان به اسلام و اهل بیت به عنوان جهاد فی سبیلالله واجب است و شهیدان این راه به شهدای کربلا میپیوندند.» (مکارم شیرازی)؛ «مردم و دولت عراق هم اکنون باید تحت زعامت مرجعیت بزرگ عراق، یکدل و متحد و هماهنگ بوده و این فتنه را با تدبیر و اتحاد نیروهای مقاوم خاموش کنند» (صافی گلپایگانی)؛ «تهاجم گروه داعش و بالاخره هر گروهی که با مسلمانان مخالف است، تهاجم و حمله به اسلام است و بر مسلمانان واجب است با تمام قوا و امکانات از اسلام دفاع کنند.» (نوری همدانی) در این مواجهه داعش «دشمن اسلام» است.
اما از سویی عمده مقامات جمهوری اسلامی و روحانیون شیعه در جنگ میان داعش و کردها یا حملات داعش به مسیحیان و ایزدیها زبان در کام فرو کردند چون منفعتی در مداخله در این موضوعات برای خود نمیبینند. داعش هزاران مسیحی را از خانههای خود بیرون راند، ایزدیها را در کوهها آواره کرد و تعدادی از آنها را کشت؛ مساجد و کلیساهایی را در مناطق تحت اشغال خود منفجر ساخت و بخشی از اسرای خود را اعدام کرد. در همهٔ این حوادث بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی و روحانیون شیعه سکوت پیشه کردند.
هنگامی که داعش خبرنگار آمریکایی را سر برید اسلامگرایان حاکم بر ایران، ایالات متحده را حامی داعش و مسئول قتل وی معرفی کردند (کیهان، ۳۱ مرداد ۱۳۹۳؛ جواد لاریجانی، ایرنا ۳۱ مرداد ۱۳۹۳؛ مرتضی نبوی، فارس ۳۱ مرداد ۱۳۹۳). قبل از این هم ترکیه و عربستان سعودی و قطر را حامی داعش معرفی میکردند. در این مواجهه داعش «عروسک آمریکا» یا عامل اردوغان یا سعودیها بود چنان که حزبالله عامل جمهوری اسلامی تصور میشود. بر اساس راهبرد منطقهای جمهوری اسلامی گروههای نیابتی میتوانند به جای قدرتهای منطقهای و جهانی با هم بجنگند بدون آنکه قدرتها با هم مستقیما درگیر شوند.
سه چالش داعش برای اسلامگرایان شیعه
این مواجهههای گوناگون ناشی است از سردرگمی جمهوری اسلامی در برخورد با داعش یا دیگر گروههای اسلامگرای سنی که رهبری جهان اسلام ولی فقیه را به زیر سوال بردهاند. جمهوری اسلامی یک روز در افغانستان رو در روی اسلامگرایان سنی قرار میگیرد (مثل طالبان) و روز دیگر که علیه ایالات متحده میجنگند بدانها یاری میرساند.
بر آمدن داعش سه چالش عمده برای اسلامگرایان شیعه به وجود آورده است:
۱) چالش هژمونیک: جمهوری اسلامی همواره خواسته رهبری دشمنی و جنگ علیه غرب را در منطقه در دست داشته باشد. اما داعش توانسته همه نیروهای ضد آمریکایی در دنیا را در یک جا گرد آورده و پرچم مبارزه با غرب را بلندتر از جمهوری اسلامی به دست بگیرد. اگر اسلامگرایی شیعه در ایران دوران افول خود را طی میکند اسلامگرایی سنی در جهان عرب در دوران اوج گیری خود قرار دارد.
۲) چالش گفتمانی: در عین حال داعش همانند جمهوری اسلامی همان کارهایی را میکند که در متن شریعت یا شریعت ایدئولوژیک شده آمده (مثل امر به معروف و نهی از منکر دولتی، اعدام افراد مرتد، استفاده از کودکان در جنگ، ممنوعیت برخی از دروس در دانشگاهها، فرستادن زنان به اندرونیها) و جمهوری اسلامی بسیاری از آنها را به اجرا در نیاورده است (مثل جزیه گرفتن از غیر مسلمانان، مسلمان کردن به زور، گرفتن اسیر و کنیز از غیر مسلمانان و فروش آنها در بازار، و گردن زدن کفار).
اسلامگرایان شیعه اعمال داعش در اجرای حدود و پیروی از رهبران صدر اسلام را که در جهان طنین بسیار منفیای علیه اسلام داشته به ضرر خود میدانند چون به شباهتهای میان داعش و خود واقف هستند؛ اسلامگرایان شیعه نمیتوانند گفتمانی متفاوت از داعش عرضه کرده و بر این تفاوت مانور دهند؛
۳) چالش راهبردی: داعش در حمله به سامرا دشمن شیعهٔ سیاسی است اما در کشتن خبرنگار آمریکایی دارد با آمریکا مبارزه میکند. در دوگانهٔ جمهوری اسلامی هر گروه و دولتی که مخالف اسلامگرایان شیعهٔ حاکم بر ایران باشد آمریکایی است. اما داعش هم دشمن آمریکاست و هم دشمن شیعه و جمهوری اسلامی. رفتارهای داعش راهبرد تبلیغاتی و مهندسی افکار عمومی را در جمهوری اسلامی به چالش کشیده است.
رقبای جدی اسلامگرایی شیعه
جمهوری اسلامی همین معضلات را با طالبان و القاعده و بوکو حرام داشته و دارد. از یک سو مخالفان شباهتهای آنها را متذکر میشوند و از سوی دیگر آنها نیز دشمن ایالات متحده و جمهوری اسلامی بودهاند. همین موضوعات است که سازگاری مواضع اسلامگرایان شیعه را شدیدا مخدوش ساخته است.
اسلامگرایان سنی در اجرای شریعت جدیت بیشتری نسبت به روحانیون شیعه دارند. اسلامگرایان شیعه پنج دهه است که نظام آموزشی غربی را برای انحراف انسانها از مسیر اسلام ملامت میکنند اما این بوکوحرام است که مستقیما با مدارس به شیوهٔ غربی مبارزه میکند و آنها را به آتش میکشد.
اسلامگرایی شیعه و سنی در پنج بنیاد با هم مشابهت دارند:
۱) ایدهال بازگشت به صدر اسلام و تکرار تجربهٔ آن در دوران معاصر؛
۲) تبدیل دین به ایدئولوژی حکومتی و برداشتن فاصلهٔ میان دین و دولت؛
۳) گرایش ضد غربی و تنفر از وجوهات تمدن غربی به جز تکنولوژی آن؛
۴) نگرش به مسلمانان به عنوان امت و مخالفت با تقسیمات ارضی بر اساس دولت-ملتها (خلافت یا ولایت)؛ و
۵) معرفی خود به عنوان حزب خدا و دشمن خود به عنوان حزب شیطان.
--------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.