جنجال بر سر مدرک دانشگاهی سیاستمداران ایرانی را گویا پایانی نیست؛ جنجالی که پیش از این گریبان جناح محمود احمدینژاد را گرفته بود، اینک دامنگیر یکی از چهرههای مخالف دولت شده است: فرزند چهارم اکبر هاشمی رفسنجانی. پس از جنجال بر سر مدارک محمدرضا رحیمی معاون اول ریاست جمهوری، و علی کردان وزیر کشور دولت محمود احمدینژاد، اکنون نوبت به مهدی هاشمی رسیده است تا متهم به تقلب در جریان آزمون ورودی به دانشگاه آکسفورد بریتانیا شود؛ اتهامی که از سوی خودش رد شده است.
کاوه موسوی پژوهشگر مرکز حقوق اجتماعی دانشگاه آکسفورد، و رئیس برنامه حقوق مدنی این دانشگاه، آقای هاشمی را متهم کرده است که توانایی لازم برای پذیرفته شدن در این دانشگاه را نداشته، و تحقیق پیشنهادی او برای ورود به دانشگاه، توسط افراد دیگری نوشته شده است.
مهدی هاشمی با رد این اتهامات در بیانیهای که در اختیار سرویس جهانی بی بی سی قرار داده، میگوید که تمامی مراحل آزمون، بر اساس استانداردهای معمول طی شده، و اتهامات اخیر را توهینی به دانشگاه آکسفورد دانسته است.
به گفته آقای هاشمی، دانشگاه آکسفورد برای پذيرش دانشجوی دکترا تنها به بررسی پروپوزال دکترا (طرح رساله دکترا ) اکتفا نکرده و با متقاضی نيز مصاحبه می کند.
وی همچنین گفته است: دانشگاه آکسفورد با بررسی مدارک تحصیلی اش؛ ليسانس از دانشگاه تهران و فوق اليسانس از دانشگاه صنعتی شريف، به اين نتيجه رسيده بود که وی واجد شرايط برای اين مرحله تحصيلی است
رادیوفردا در گفت و گو با کاوه موسوی، شاکی اصلی پرونده مهدی هاشمی در دانشگاه آکسفورد به جزئیات این پرونده پرداخته است.
آقای موسوی اگر موافق باشید در ابتدای این گفتوگو، چکیدهای از آنچه که به گفته شما برای آقای مهدی هاشمی در آکسفورد افتاده است، را برایمان بگویید؟
کاوه موسوی: در مورد آقای هاشمی بگویم وقتی به من خبر دادند که ایشان در نوامبر گذشته در اینجا قبول شده است، برای من بسیار تعجبآور بود.
به دلیل اینکه با سابقهای که من از آقای مهدی هاشمی میشناختم و در ملا عام هم این سابقه وجود داشت، ایشان به هیچ وجه نمیشود گفت که صلاحیت تحصیل در دانشگاه آکسفورد را داشته باشند. روشن است. ایشان سابقه تحصیلی خاصی نداشتند، سابقه کار و کسبشان وجود نداشت و به هر حال سابقه قابل توجهی که آدم بتواند بر اساس آن بگوید که ایشان توانایی آن را دارد که در آن شرایط رقابتی وارد دانشگاه آکسفورد شود ، را نداشت.
برای من خیلی تعجب آور بود. برای همین بود که من به عنوان یکی از اعضای دانشگاه شروع به تحقیق در این زمینه کردم و یکسری حقایقی را کشف کردم که برای من باور نکردنی بود.
وقتی با این حقایق روبرو شدم، رسما یک شکایتنامه به رئیس دانشگاه نوشتم و گفتم که این مسئله غیرقابل قبول است و باید روی این موضوع تحقیق بشود. به عنوان مثال باید به مسئله زبان انگلیسی اشاره کنم. شما میدانید که ایشان برای اینکه وارد این دانشگاه بشود باید به عنوان کسی که خارج از بریتانیا تحصیل کرده است بایستی حداقل نمره هفت و نیم را در تست مربوطه دانشگاه آکسفورد کسب کرده باشد. ایشان این نمره را ندارد و آنچه که مسلم است این است که ایشان انگلیسی را خیلی به زحمت صحبت میکند و به طور یقین توانایی اینکه در چنین رشتهای در علوم اجتماعی یا تاریخ تحصیل کند را ندارد.
وقتی بنده متوجه شدم که حتی این شرط را دانشگاه آکسفورد برای او کنار گذاشته است در آن زمان بود که علامت خطر برای من به طور جدی روشن شد و اصرار و پافشاری کردم که دانشگاه باید روی این موضوع تحقیق کند. بالاخره بعد از پافشاری من یک کمیته حقوقی زیر نظر (سرپیتر نورز) که شاید اگر بیوگرافی او را بدانید یکی از ارشدترین و زبردستترین وکلای دادگستری بریتانیاست که خودش هم قبلا رئیس دانشگاه آکسفورد بوده است، تشکیل شد و این نشاندهنده این است که دانشگاه این موضوع را خیلی جدی گرفته است. و دانشگاه از ایشان خواست که در راس یک کمیته تحقیق موضوع را بررسی کند.
یعنی در واقع این مسئله یی که الان مطرح شده است، ریشه در تردید شخصی شما در ماجرا داشته است؟
مسلما. برای اینکه برای من به عنوان کسی که الان سی و اندی سال است در این دانشگاه کار میکنم، غیر قابل قبول بود که امکان داشته باشد که شخصی با سابقه مهدی هاشمی، گذشته از سابقه تجارتی و واسطهگری نفتی او که نشان میدهد به هیچوجه روحیه تحقیق ندارد به این راحتی نیست، تحصیل در هر رشتهای در دانشگاه آکسفورد نیازمند پنجسال کار و تحقیق است.
یعنی دانشجو باید در کتابخانه دانشگاه بنشیند، دنبال سند بگردد. دنبال مدرک بگردد. نظریههای مختلف را بخواند و این مسئله با روحیه چنین آدمی با چنین سابقهای به هیچوجه همخوانی ندارد.
شما در گاردین گفتهاید که از نادیده گرفته شدن استانداردهای آکسفورد در این مورد اطمینان دارید. میشود به طور روشنتری بفرمایید که چه مدرکی در این زمینه به طور مشخص در دست دارید؟
یکی از مدارک من این است که ایشان زبان انگلیسی را در سطحی که بخواهد وارد دانشگاه بشود، نمیداند. ثانیا اینکه ایشان به هیچوجه سابقه لازم را ندارد. برای اینکه شما در دانشگاه آکسفورد بتوانید تاریخ بخوانید، علوم اجتماعی یا حقوق بخوانید، تزی که پیشنهاد میکنید که بخوانید حداقل حداقل مقداری تجربه وعلم در کار تئوری آن رشته را میطلبد.
مقداری دانش تاریخ میخواهد، مقداری آگاهی در زمینه حقوق میطلبد. مقداری تئوری و دانش سیاسی میخواهد. اما آقای مهدی هاشمی هیچ کدام از اینها را ندارد. مثل اینکه بنده تقاضا کنم در مورد فیزیک اتمی یا فیزیک کهکشانها تحقیق کنم. اما سابقه من به خوبی نشان میدهد که اصولا اینکاره نیستم. وقتی من گذشته ایشان را بررسی کردم دیدم که ایشان ، دو لیسانس دارد که معلوم نیست چطورند. در ویکی پیدیایش به شکلی میگوید، طرح میکند که دکترا دارد، در تقاضانامهاش به دانشگاه آکسفورد این را اصلا طرح نمیکند، اینها مسائلی است که برای حقوقدانی مثل من علامت سوال به وجود می آورد. بخصوص در مورد دانشگاه خودم، که من به خوبی می دانم استاندارد بچههایی که وارد این دانشگاه می شوند چیست.
آکسفورد به هر حال دانشگاه بسیار شناخته شدهای است و با سازو کاری که به سختگیری معروف است و با استانداردهای بالا. پس چطور احتمال دارد که در پذیرش آقای مهدی هاشمی چنین اهمال کاری- به گفته شما- انجام شده باشد؟
این دقیقا سوالی است که من سه ماه پیش داشتم. برای من چنین چیزی غیر قابل قبول بود. در آن مرحله اول حدس من بر آن بود که یا اسنادی در اینجا جعل شده است و یا اینکه رفرنسهای دروغ داده شده است. برای من قابل قبول نبود که دانشگاه آکسفورد که سدهایی برای فیلتر کردن افراد و متقاضیان دارد، چنین اقدامی انجام داده باشد. ما در سال با صدها متقاضی ورود به این دانشگاه مواجهیم که فقط پنج یا شش نفرشان را میپذیرییم. برای من خیلی غیرقابل باور بود که شخصی با چنین سابقهای بتواند وارد این دانشگاه بشود.
آقای موسوی با توجه به اشاراتی که به زبان انگلیسی کردید ، این سوال پیش میآید که آیا کسی که انگلیسی زبان نیست ، اگر در ارائه پذیریش و تز خودش از کسی کمک بگیرد، مسئله غیر معمولی در دنیای آکادمیک است؟
برای اینکه شما وارد دانشگاه آکسفورد بشوید باید نشان بدهید که حداقل ابزار لازم را برای تحقیق میدانید. بنده اگر بخواهم در اینجا در رشته فیزیک درس بخوانم باید حداقل لیسانس ریاضیات را داشته باشم. چون ابزار اینکه بتوانم دو دو تا چهار تا را جمع بندی کنم و مشتق آن را دربیاورم را باید داشته باشم. کسی که بخواهد در اینجا علوم سیاسی را تحصیل کند، حداقل باید زبان انگلیسی را بداند. که از ارسطو وافلاطون شروع به خواندن تئوریهای سیاسی میکنند تا به امروز. اگر بخواهد فارسی بیاموزد ، خیلی خوب. لازم نیست که تزش را به انگلیسی ارائه بدهد. اما کمک خواستن از افراد برای اینکه تقاضای جذب کند، به جای خودش. اما متقاضی هم باید در سطح قابل قبولی باشد. وقتی من اوایل دوره دانشجوییام در این دانشگاه وارد شدم، شخصی به اینجا مراجعه کرد که ۱۸ جلد تاریخ قم را نگاشته بود. بله. انگلیسی ایشان در حد قابل قبولی نبود. اما مسلم است که دانشگاه آکسفورد ایشان را چشم بسته قبول میکرد. کسی که آنقدر عمرش را بر سر نوشتن یک تاریخ گذاشته است، مسلم است که نیت و تمام استعدادش را در این راه صرف خواهد کرد. ولی شما در گوگل نگاه کنید، کسی که زندگیاش را صرف کارهای نفت و دلالی نفت کرده است، بسیار بعید میدانم که بتواند آدم موفقی باشد. سابقه ایشان هم در چند وقت اقامتشان در اینجا نشان میدهد که ایشان حتی در آکسفورد هم زندگی نمیکند. شما چطور می توانید محقق باشید، در آکسفورد تحصیل کنید، ولی در دبی زندگی کنید.اینها همه سوالاتی است که برای من غیر قابل قبول بود. انصافا هم بگویم وقتی من به دانشگاه آکسفورد رسما اعتراضیه نوشتم ، فورا اقدام کردند. به دلیل اینکه دانشگاه آکسفورد همان طور که فرمودید، یک موسسه جدی است و برای اعتبار و شهرت خودش ارزش بالایی قائل است و شاید برای همین است که در جمهوری اسلامی، آقایان وزرایی مثل آقای کردان و غیره هستند که میآیند و مدرک این دانشگاه را جعل میکنند.
من حقیقتا گفتم. وقتی کمیته تحقیق از من پرسیدند، گفتم بنده اعتراض خاصی به شخص آقای هاشمی ندارم. ایشان اگر کوچکترین تمایلی در رفتارش نشان میداد که واقعا نیتش درس خواندن در دانشگاه آکسفورد است، چشم پوشی از سابقه پدرشان سخت نبود. سابقه خودش مهم بود. طبعا هر کسی قابل اصلاح است. من وکیل حقوق بشر هستم و حتی از متهمین به قتل هم دفاع میکنم و معتقدم هر کسی قابل اصلاح است. وقتی میگویم یک متهم به قتل قابل اصلاح است، طبعا آقای مهدی هاشمی به طریق اولی باید قابل اصلاح باشد.
آقای موسوی! بحثی که الان اشاره کردید مرا به مبحثی میرساند که می خواستم با شما در جریان بگذارم. با توجه به جریانی که در دولت آقای محمود احمدینژاد و در ایران از یک سو، و از سوی دیگر در بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور علیه آقای مهدی هاشمی – به طور مشخص – وجود دارد، ممکن است در این پرونده و بحث خاص، چنین تردیدی پدید بیاید که شما شاید با قصد و غرض سیاسی چنین اتهامی را وارد کردهاید. در مقابل چنین انتقادهایی، شما چه دارید که بگویید؟
جواب بنده این است که وای به حال مردم ایران! اگر برای نجاتشان متکی به آقای هاشمی و یا آقای احمدینژاد باشند. هر جفت این دو از دید من سر و ته یک کرباسند و من همه جا میگویم که متاسفانه جمهوری اسلامی، نظام غیر قابل اصلاحی است. پاسخ من به همکارانم که از دانشگاه تهران به من زنگ میزنند و می گویند که این دعوا را رها کن که ما احتیاج به آقای هاشمی داریم ، این است که وای به حال مردم ایران که برای نجات خودشان دست به دامان آقای هاشمی بشوند.
کسانی از دانشگاه تهران به شما زنگ زدهاند و از شما درخواست کردهاند که این پرونده را کنار بگذارید؟
تا به حال چندین نفر به من زنگ زدهاند و تئوریهای عجیب و غریبی مطرح کردهاند. می گویند ما باید جبهه مشترک داشته باشیم و از تمام گروه های ضد فاشیست و هر گروهی که در مقابل گروه آقای احمدینژاد ایستادگی می کند، دفاع کنیم. جواب بنده این است که یک دلیلی که ملت بدبخت ایران گیر این گروه آقای احمدینژاد افتاده است، فساد دستگاه آقای هاشمی رفسنجانی است.
الان با همین صحبتهایی که مطرح می کنید، این شبهه ایجاد میشود که شما به خاطر جبههگیری شخصی که با آقایان اکبر هاشمی رفسنجانی و مهدی هاشمی دارید، انگشت به روی چنین پروندهای گذاشتهاید. آیا این طور نیست؟ میخواهم بدانم که طرح این بحث، صرفا یک بحث آکادمیک است؟ یا خودتان جبههگیری شخصی نسبت خانواده آقای هاشمی رفسنجانی هم دارید؟
بنده هیچ سابقه آشنایی با خانواده آقای هاشمی ندارم. اینها را نمیشناسم. هیچ رفتاری و مراودهای هم نداشتهام. آنچه که برای من مسلم است این است که بر این باورم که این بلایی که امروز بر سر ما آمده و درگیر این ایدئولوژی متحجرانه و فاشیستی احمدینژاد شدهایم، سکوت در مقابل هاشمی بوده است. وقتی این را میگویم این حرف کسی نیست که به خاطر منفعت آقای احمدینژاد و به نفع او و برای عصبانیت از دست آقای هاشمی بخواهد این ادعا را طرح کند. برای من فقط و فقط یک مسئله مهم است و آنهم صداقت در کار آکادمیک و در کار علمی است.
به عنوان سوال آخر اینکه ، انگشت اتهام شما الان به طور مشخص به سمت چه کسانی است؟ به سمت کسانی که قبول کردهاند که آقای مهدی هاشمی در آکسفورد مشغول به تحصیل شود؟ یا به سمت شخص آقای مهدی هاشمی است که متقاضی شرکت در این دانشگاه بوده است؟ الان شما چه کسی را به چه چیزی متهم می کنید؟
من به عنوان یک حقوقدان به این باورم که همه کس بیگناهند تا جرمشان به اثبات نرسیده باشد. برای همین است که الان یک کمیته وِیژه در حال انجام تحقیقاتی است تا برای رسیدگی این شکایت به نتیجه مشخصی برسد.کار این کمیسیون تحقیق هنوز ادامه دارد.
آنچه مسلم است این است که من به هیچ کس خاصی اتهامی وارد نمیکنم به جز آنچه که خودم دیدهام و آن مدارکی که ایشان به دانشگاه آکسفورد ارائه کردهاند. آنچه که برای من مهم است این است که دانشگاه آکسفورد نباید اجازه بدهد که این متدها و شیوههای اشتباهی که درایران از آن استفاده میشود، برای اینکه دو پله را یکجا طیکنند، در اینجا هم پیاده شود. اینجا دانشجویان متقاضی هستند که از دانشگاههای بسیار معتبر دنیا، مدارک درجه یک دارند و نمیتوانند وارد دانشگاه آکسفورد بشوند. اعتراض من به کسانی که این آدم را به این دانشگاه راه دادهاند این است که این مقررات را زیر پا گذاشتهاند. به چه نفعی و یا با چه نیتی؟ امیدوارم این کمیسیون تحقیق نتیجه این مسئله را به زودی روشن کند.
کاوه موسوی پژوهشگر مرکز حقوق اجتماعی دانشگاه آکسفورد، و رئیس برنامه حقوق مدنی این دانشگاه، آقای هاشمی را متهم کرده است که توانایی لازم برای پذیرفته شدن در این دانشگاه را نداشته، و تحقیق پیشنهادی او برای ورود به دانشگاه، توسط افراد دیگری نوشته شده است.
مهدی هاشمی با رد این اتهامات در بیانیهای که در اختیار سرویس جهانی بی بی سی قرار داده، میگوید که تمامی مراحل آزمون، بر اساس استانداردهای معمول طی شده، و اتهامات اخیر را توهینی به دانشگاه آکسفورد دانسته است.
به گفته آقای هاشمی، دانشگاه آکسفورد برای پذيرش دانشجوی دکترا تنها به بررسی پروپوزال دکترا (طرح رساله دکترا ) اکتفا نکرده و با متقاضی نيز مصاحبه می کند.
وی همچنین گفته است: دانشگاه آکسفورد با بررسی مدارک تحصیلی اش؛ ليسانس از دانشگاه تهران و فوق اليسانس از دانشگاه صنعتی شريف، به اين نتيجه رسيده بود که وی واجد شرايط برای اين مرحله تحصيلی است
رادیوفردا در گفت و گو با کاوه موسوی، شاکی اصلی پرونده مهدی هاشمی در دانشگاه آکسفورد به جزئیات این پرونده پرداخته است.
آقای موسوی اگر موافق باشید در ابتدای این گفتوگو، چکیدهای از آنچه که به گفته شما برای آقای مهدی هاشمی در آکسفورد افتاده است، را برایمان بگویید؟
کاوه موسوی: در مورد آقای هاشمی بگویم وقتی به من خبر دادند که ایشان در نوامبر گذشته در اینجا قبول شده است، برای من بسیار تعجبآور بود.
به دلیل اینکه با سابقهای که من از آقای مهدی هاشمی میشناختم و در ملا عام هم این سابقه وجود داشت، ایشان به هیچ وجه نمیشود گفت که صلاحیت تحصیل در دانشگاه آکسفورد را داشته باشند. روشن است. ایشان سابقه تحصیلی خاصی نداشتند، سابقه کار و کسبشان وجود نداشت و به هر حال سابقه قابل توجهی که آدم بتواند بر اساس آن بگوید که ایشان توانایی آن را دارد که در آن شرایط رقابتی وارد دانشگاه آکسفورد شود ، را نداشت.
برای من خیلی تعجب آور بود. برای همین بود که من به عنوان یکی از اعضای دانشگاه شروع به تحقیق در این زمینه کردم و یکسری حقایقی را کشف کردم که برای من باور نکردنی بود.
وقتی با این حقایق روبرو شدم، رسما یک شکایتنامه به رئیس دانشگاه نوشتم و گفتم که این مسئله غیرقابل قبول است و باید روی این موضوع تحقیق بشود. به عنوان مثال باید به مسئله زبان انگلیسی اشاره کنم. شما میدانید که ایشان برای اینکه وارد این دانشگاه بشود باید به عنوان کسی که خارج از بریتانیا تحصیل کرده است بایستی حداقل نمره هفت و نیم را در تست مربوطه دانشگاه آکسفورد کسب کرده باشد. ایشان این نمره را ندارد و آنچه که مسلم است این است که ایشان انگلیسی را خیلی به زحمت صحبت میکند و به طور یقین توانایی اینکه در چنین رشتهای در علوم اجتماعی یا تاریخ تحصیل کند را ندارد.
وقتی بنده متوجه شدم که حتی این شرط را دانشگاه آکسفورد برای او کنار گذاشته است در آن زمان بود که علامت خطر برای من به طور جدی روشن شد و اصرار و پافشاری کردم که دانشگاه باید روی این موضوع تحقیق کند. بالاخره بعد از پافشاری من یک کمیته حقوقی زیر نظر (سرپیتر نورز) که شاید اگر بیوگرافی او را بدانید یکی از ارشدترین و زبردستترین وکلای دادگستری بریتانیاست که خودش هم قبلا رئیس دانشگاه آکسفورد بوده است، تشکیل شد و این نشاندهنده این است که دانشگاه این موضوع را خیلی جدی گرفته است. و دانشگاه از ایشان خواست که در راس یک کمیته تحقیق موضوع را بررسی کند.
یعنی در واقع این مسئله یی که الان مطرح شده است، ریشه در تردید شخصی شما در ماجرا داشته است؟
مسلما. برای اینکه برای من به عنوان کسی که الان سی و اندی سال است در این دانشگاه کار میکنم، غیر قابل قبول بود که امکان داشته باشد که شخصی با سابقه مهدی هاشمی، گذشته از سابقه تجارتی و واسطهگری نفتی او که نشان میدهد به هیچوجه روحیه تحقیق ندارد به این راحتی نیست، تحصیل در هر رشتهای در دانشگاه آکسفورد نیازمند پنجسال کار و تحقیق است.
یعنی دانشجو باید در کتابخانه دانشگاه بنشیند، دنبال سند بگردد. دنبال مدرک بگردد. نظریههای مختلف را بخواند و این مسئله با روحیه چنین آدمی با چنین سابقهای به هیچوجه همخوانی ندارد.
شما در گاردین گفتهاید که از نادیده گرفته شدن استانداردهای آکسفورد در این مورد اطمینان دارید. میشود به طور روشنتری بفرمایید که چه مدرکی در این زمینه به طور مشخص در دست دارید؟
یکی از مدارک من این است که ایشان زبان انگلیسی را در سطحی که بخواهد وارد دانشگاه بشود، نمیداند. ثانیا اینکه ایشان به هیچوجه سابقه لازم را ندارد. برای اینکه شما در دانشگاه آکسفورد بتوانید تاریخ بخوانید، علوم اجتماعی یا حقوق بخوانید، تزی که پیشنهاد میکنید که بخوانید حداقل حداقل مقداری تجربه وعلم در کار تئوری آن رشته را میطلبد.
مقداری دانش تاریخ میخواهد، مقداری آگاهی در زمینه حقوق میطلبد. مقداری تئوری و دانش سیاسی میخواهد. اما آقای مهدی هاشمی هیچ کدام از اینها را ندارد. مثل اینکه بنده تقاضا کنم در مورد فیزیک اتمی یا فیزیک کهکشانها تحقیق کنم. اما سابقه من به خوبی نشان میدهد که اصولا اینکاره نیستم. وقتی من گذشته ایشان را بررسی کردم دیدم که ایشان ، دو لیسانس دارد که معلوم نیست چطورند. در ویکی پیدیایش به شکلی میگوید، طرح میکند که دکترا دارد، در تقاضانامهاش به دانشگاه آکسفورد این را اصلا طرح نمیکند، اینها مسائلی است که برای حقوقدانی مثل من علامت سوال به وجود می آورد. بخصوص در مورد دانشگاه خودم، که من به خوبی می دانم استاندارد بچههایی که وارد این دانشگاه می شوند چیست.
آکسفورد به هر حال دانشگاه بسیار شناخته شدهای است و با سازو کاری که به سختگیری معروف است و با استانداردهای بالا. پس چطور احتمال دارد که در پذیرش آقای مهدی هاشمی چنین اهمال کاری- به گفته شما- انجام شده باشد؟
این دقیقا سوالی است که من سه ماه پیش داشتم. برای من چنین چیزی غیر قابل قبول بود. در آن مرحله اول حدس من بر آن بود که یا اسنادی در اینجا جعل شده است و یا اینکه رفرنسهای دروغ داده شده است. برای من قابل قبول نبود که دانشگاه آکسفورد که سدهایی برای فیلتر کردن افراد و متقاضیان دارد، چنین اقدامی انجام داده باشد. ما در سال با صدها متقاضی ورود به این دانشگاه مواجهیم که فقط پنج یا شش نفرشان را میپذیرییم. برای من خیلی غیرقابل باور بود که شخصی با چنین سابقهای بتواند وارد این دانشگاه بشود.
آقای موسوی با توجه به اشاراتی که به زبان انگلیسی کردید ، این سوال پیش میآید که آیا کسی که انگلیسی زبان نیست ، اگر در ارائه پذیریش و تز خودش از کسی کمک بگیرد، مسئله غیر معمولی در دنیای آکادمیک است؟
برای اینکه شما وارد دانشگاه آکسفورد بشوید باید نشان بدهید که حداقل ابزار لازم را برای تحقیق میدانید. بنده اگر بخواهم در اینجا در رشته فیزیک درس بخوانم باید حداقل لیسانس ریاضیات را داشته باشم. چون ابزار اینکه بتوانم دو دو تا چهار تا را جمع بندی کنم و مشتق آن را دربیاورم را باید داشته باشم. کسی که بخواهد در اینجا علوم سیاسی را تحصیل کند، حداقل باید زبان انگلیسی را بداند. که از ارسطو وافلاطون شروع به خواندن تئوریهای سیاسی میکنند تا به امروز. اگر بخواهد فارسی بیاموزد ، خیلی خوب. لازم نیست که تزش را به انگلیسی ارائه بدهد. اما کمک خواستن از افراد برای اینکه تقاضای جذب کند، به جای خودش. اما متقاضی هم باید در سطح قابل قبولی باشد. وقتی من اوایل دوره دانشجوییام در این دانشگاه وارد شدم، شخصی به اینجا مراجعه کرد که ۱۸ جلد تاریخ قم را نگاشته بود. بله. انگلیسی ایشان در حد قابل قبولی نبود. اما مسلم است که دانشگاه آکسفورد ایشان را چشم بسته قبول میکرد. کسی که آنقدر عمرش را بر سر نوشتن یک تاریخ گذاشته است، مسلم است که نیت و تمام استعدادش را در این راه صرف خواهد کرد. ولی شما در گوگل نگاه کنید، کسی که زندگیاش را صرف کارهای نفت و دلالی نفت کرده است، بسیار بعید میدانم که بتواند آدم موفقی باشد. سابقه ایشان هم در چند وقت اقامتشان در اینجا نشان میدهد که ایشان حتی در آکسفورد هم زندگی نمیکند. شما چطور می توانید محقق باشید، در آکسفورد تحصیل کنید، ولی در دبی زندگی کنید.اینها همه سوالاتی است که برای من غیر قابل قبول بود. انصافا هم بگویم وقتی من به دانشگاه آکسفورد رسما اعتراضیه نوشتم ، فورا اقدام کردند. به دلیل اینکه دانشگاه آکسفورد همان طور که فرمودید، یک موسسه جدی است و برای اعتبار و شهرت خودش ارزش بالایی قائل است و شاید برای همین است که در جمهوری اسلامی، آقایان وزرایی مثل آقای کردان و غیره هستند که میآیند و مدرک این دانشگاه را جعل میکنند.
من حقیقتا گفتم. وقتی کمیته تحقیق از من پرسیدند، گفتم بنده اعتراض خاصی به شخص آقای هاشمی ندارم. ایشان اگر کوچکترین تمایلی در رفتارش نشان میداد که واقعا نیتش درس خواندن در دانشگاه آکسفورد است، چشم پوشی از سابقه پدرشان سخت نبود. سابقه خودش مهم بود. طبعا هر کسی قابل اصلاح است. من وکیل حقوق بشر هستم و حتی از متهمین به قتل هم دفاع میکنم و معتقدم هر کسی قابل اصلاح است. وقتی میگویم یک متهم به قتل قابل اصلاح است، طبعا آقای مهدی هاشمی به طریق اولی باید قابل اصلاح باشد.
آقای موسوی! بحثی که الان اشاره کردید مرا به مبحثی میرساند که می خواستم با شما در جریان بگذارم. با توجه به جریانی که در دولت آقای محمود احمدینژاد و در ایران از یک سو، و از سوی دیگر در بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور علیه آقای مهدی هاشمی – به طور مشخص – وجود دارد، ممکن است در این پرونده و بحث خاص، چنین تردیدی پدید بیاید که شما شاید با قصد و غرض سیاسی چنین اتهامی را وارد کردهاید. در مقابل چنین انتقادهایی، شما چه دارید که بگویید؟
جواب بنده این است که وای به حال مردم ایران! اگر برای نجاتشان متکی به آقای هاشمی و یا آقای احمدینژاد باشند. هر جفت این دو از دید من سر و ته یک کرباسند و من همه جا میگویم که متاسفانه جمهوری اسلامی، نظام غیر قابل اصلاحی است. پاسخ من به همکارانم که از دانشگاه تهران به من زنگ میزنند و می گویند که این دعوا را رها کن که ما احتیاج به آقای هاشمی داریم ، این است که وای به حال مردم ایران که برای نجات خودشان دست به دامان آقای هاشمی بشوند.
کسانی از دانشگاه تهران به شما زنگ زدهاند و از شما درخواست کردهاند که این پرونده را کنار بگذارید؟
تا به حال چندین نفر به من زنگ زدهاند و تئوریهای عجیب و غریبی مطرح کردهاند. می گویند ما باید جبهه مشترک داشته باشیم و از تمام گروه های ضد فاشیست و هر گروهی که در مقابل گروه آقای احمدینژاد ایستادگی می کند، دفاع کنیم. جواب بنده این است که یک دلیلی که ملت بدبخت ایران گیر این گروه آقای احمدینژاد افتاده است، فساد دستگاه آقای هاشمی رفسنجانی است.
الان با همین صحبتهایی که مطرح می کنید، این شبهه ایجاد میشود که شما به خاطر جبههگیری شخصی که با آقایان اکبر هاشمی رفسنجانی و مهدی هاشمی دارید، انگشت به روی چنین پروندهای گذاشتهاید. آیا این طور نیست؟ میخواهم بدانم که طرح این بحث، صرفا یک بحث آکادمیک است؟ یا خودتان جبههگیری شخصی نسبت خانواده آقای هاشمی رفسنجانی هم دارید؟
بنده هیچ سابقه آشنایی با خانواده آقای هاشمی ندارم. اینها را نمیشناسم. هیچ رفتاری و مراودهای هم نداشتهام. آنچه که برای من مسلم است این است که بر این باورم که این بلایی که امروز بر سر ما آمده و درگیر این ایدئولوژی متحجرانه و فاشیستی احمدینژاد شدهایم، سکوت در مقابل هاشمی بوده است. وقتی این را میگویم این حرف کسی نیست که به خاطر منفعت آقای احمدینژاد و به نفع او و برای عصبانیت از دست آقای هاشمی بخواهد این ادعا را طرح کند. برای من فقط و فقط یک مسئله مهم است و آنهم صداقت در کار آکادمیک و در کار علمی است.
به عنوان سوال آخر اینکه ، انگشت اتهام شما الان به طور مشخص به سمت چه کسانی است؟ به سمت کسانی که قبول کردهاند که آقای مهدی هاشمی در آکسفورد مشغول به تحصیل شود؟ یا به سمت شخص آقای مهدی هاشمی است که متقاضی شرکت در این دانشگاه بوده است؟ الان شما چه کسی را به چه چیزی متهم می کنید؟
من به عنوان یک حقوقدان به این باورم که همه کس بیگناهند تا جرمشان به اثبات نرسیده باشد. برای همین است که الان یک کمیته وِیژه در حال انجام تحقیقاتی است تا برای رسیدگی این شکایت به نتیجه مشخصی برسد.کار این کمیسیون تحقیق هنوز ادامه دارد.
آنچه مسلم است این است که من به هیچ کس خاصی اتهامی وارد نمیکنم به جز آنچه که خودم دیدهام و آن مدارکی که ایشان به دانشگاه آکسفورد ارائه کردهاند. آنچه که برای من مهم است این است که دانشگاه آکسفورد نباید اجازه بدهد که این متدها و شیوههای اشتباهی که درایران از آن استفاده میشود، برای اینکه دو پله را یکجا طیکنند، در اینجا هم پیاده شود. اینجا دانشجویان متقاضی هستند که از دانشگاههای بسیار معتبر دنیا، مدارک درجه یک دارند و نمیتوانند وارد دانشگاه آکسفورد بشوند. اعتراض من به کسانی که این آدم را به این دانشگاه راه دادهاند این است که این مقررات را زیر پا گذاشتهاند. به چه نفعی و یا با چه نیتی؟ امیدوارم این کمیسیون تحقیق نتیجه این مسئله را به زودی روشن کند.