سخنرانی آقای خامنهای نشان داد که هر چند وی برخلاف سال ۸۸ به لحاظ «حقوقی» نتایج انتخابات را پذیرفته است ولی از نظر «حقیقی» در برابر آن مقاومت میکند و تصمیم گرفته است با نشنیده گرفتن صدای مردم به صورت تمامقد در برابر رای و تمایل اکثریت مردم بایستد.
او به طور مطلق از شورای نگهبان و قلع و قمع نامزدها حمایت کرد و به منتقدان آن شورا که دو نفرشان در کناردست وی نشسته بودند (یعنی روحانی و هاشمی) تاخت.
او برخلاف رای روشن مردم در حذف محمد یزدی و محمد تقی مصباح یزدی از آنان به صورت آشکاری حمایت کرد و حذف آنها و در واقع رای مردم، را باعث خسارت (به مجلس خبرگان) دانست.
او با تندترین تعابیر به رهبران جنبش سبز حمله کرد و آنها را «نانجیب» نامید و در واقع اقدام مشارکتجویانه آنها در انتخابات اخیر را با پاسخ تند و منفی خود پاسخ داد. و این یعنی امیدی به رفع حصرآنان بدون توبه کردنشان نداشته باشید.
او آشکارا و با لحنی تقریبا عصبانی و به صورت لجبازانه دستاوردهای برجام که به حساب دولت واریز شده را به هیچ گرفت و گفت با این همه رفت و آمدهای خارجیها هنوز هیچ اتفاق واقعی در اقتصاد رخ نداده است.
او همچنین بر همه دیدگاههای سابق خود در رابطه با دشمن و نفوذ و رخنه در مسئولان و اینکه جهان فقط غرب و اروپا نیست و... با تاکید صحه گذارد.
مردم؛ اعتماد یا خسارت وارد کردن به نظام!؟
رهبر جمهوری اسلامی در عین حال مشارکت در انتخابات را علامت اعتماد مردم به نظام خواند. پارادوکس مسئله اما آنجاست که چگونه میشود از اعتماد مردم به نظام حرف زد اما محتوا و جهتگیری رای مردم را «خسارت» خواند. این خسارت چیزی جز رای اعتراض و عدم اعتماد مردم به برخی سمبلهای نظام به محوریت شخص و سیاستهای آقای خامنهای نیست. رهبر جمهوری اسلامی با طرح ادعای خسارت وارد شدن توسط رای مردم ناخواسته داعیه دیگرش در مورد رای اعتماد مردم به نظام را زیرسئوال برد.
یک موضوع قابل توجه دیگر در ادبیات آقای خامنهای استفاده از واژگان نظامی تقریبا در اکثر مسائل غیرنظامی است. وی که روزی اساتید و دانشجویان را فرماندهان و لشگریان جنگ نرم خواند در این سخنرانی هم تاکید کرد که قرار شد برای پیشبرد اقتصاد مقاومتی «قرارگاهی» تاسیس شود و برای آن «فرماندهی» نیز تعیین شود! گویی آقای خامنهای درس بزرگ بلندپروازی در پرونده هستهای که به نرمش قهرمانه منجر شد را فراموش کرده است که به اقتصاد نمیشود فرمان داد!
در حاشیه این سخنرانی دو نکته فرعی نیز قابل توجه بود یکی اینکه آقای خامنهای تذکر داد که در مراسمهای عزاداری فاطمیه حساسیتهای دینی اهل سنت رعایت شود و کدورت و نفرت تولید نشود که خواسته دشمنان است. این رویکرد میتواند در این حوزه خاص اندکی از آتش افراط گریهای مذهبی بکاهد که دکان و بازار پر رونقی در رابطه با مسائل پیرامون حضرت فاطمه برای دامن زدن به آتش تعصبات مذهبی و فروختن کالاهای مادی و معنوی خود یافتهاند. در روزهای اخیر پرچمها و علم و کتلهایی شدیدا ضد اهل سنت در رابطه با غصب باغ فدک و نحوه مرگ حضرت فاطمه در فضاها و کانالهای مجازی، آگهی تبلیغاتیِ تجاری میشود!
نکته دیگر این بود که رهبر جمهوری اسلامی ضمن حمایت شدید از شورای نگهبان ولی موضوع نظارت استصوابی را نیازمند اصلاح قوانین برای وقت و دقت بیشتر در عملکرد این شورا دانست. این موضع راهی را میگشاید که هر چند هم اینک به علت توازن قوای نامتعادل در سطوح بالای قدرت، بازبینی این قواعد به سختگیرانهتر شدن این عمل غیرقانونی منجر خواهد شد اما شاید در شرایطی بهتر روزنهای برای اصلاح و کنترل آن بگشاید.
به هر روی مجموعه سخنان آقای خامنهای سمت و سوی وی در شرایط پساانتخابات را نشان داد و مشخص کرد وی موضعی همچون برخوردش در شرایط پسابرجام دارد: در باید بر پاشنه سابق بچرخد. و این یعنی دولت روحانی همچنان در سیاست داخلی با سد ستبر و مانع اصلیِ بیت قدرت مواجه است.
برجام دو آقای روحانی اقتصادی است تا سیاسی
آقای روحانی مدتی است سخن از برجام دو میگوید. دقت در ادبیات و تحلیل محتوای مواردی که وی به این بحث میپردازد به خوبی نشان میدهد که در طرح برجام دو برخلاف تصور بعضی که آن را مسئلهای در حوزه سیاستهای مرتبط با قوانین و حقوق شهروندی در داخل و تغییر فضای امنیتی به سیاسی میدانند، اما خود ایشان چنین منظوری ندارد و حداقل در ظاهر کلامش چنین قصدی را هیچگاه بیان نمیکند. همه جا وقتی سخن از برجام دو به میان آمده اشاره به حوزه اقتصاد شده و تاکید بر اینکه برای ساختن آینده کشور همه جناحها باید با هم کنار بیایند تا بتوان کشور را به رشد و توسعه اقتصادی رساند. در این سخنان نمونهای در رابطه با حقوق شهروندی و رعایت قانون در باره منتقدان و مخالفان و احیانا رفع حصر از رهبران جنبش سبز و آزادی زندانیان سیاسی و عقدیتی و مطبوعاتی به چشم نمیخورد.
اما علیرغم مخالفت تمام قد رهبر جمهوری اسلامی در برابر مضمون و جهتگیری رای مردم، مجلس آتی نسبت به مجلس نهم همسویی و همکاری بیشتری با دولت روحانی دارد. حسن روحانی نمیتواند در بسیاری از حوزههای داخلی روی کمک و همراهی راس هرم سیاسی در مسیر وعدههای زمین مانده حساب کند به خصوص آنکه سمتگیری و لحن رهبر نظام روزبهروز بیشتر شبیه ادبیات رهبر حزب مخالف و رقیب دولت خودنمایی میکند که بیشتر قصد دارد دستاوردها را تحقیر کرده، توقعات را بالا ببرد و اشتباهات را بزرگنمایی کند.
اما رئیس جمهور مجلسی همراهتر در پیش خواهد داشت. مجلسی که میتواند از طریق آن برخی وزرای ضعیف و یا ناهمسو برای تحقق برخی شعارهای زمین مانده را تغییر دهد و افراد جدیدی را جایگزین کند. مجلسی که میتواند در کمیسیون اصل نودش که فرضا میتواند فرد پیگیر و شجاع تری چون علی مطهری را در راس خود ببیند، مرجع دیگری برای پیگیری اعتراضات به قانونشکنیها در رابطه با آزادی بیان و مطبوعات و نظایر آن و یا حتی پیگیری مسئله رفع حصر حداقل در حد زنده نگه داشتن موضوع در فضای سیاسی کشور و عرصه افکار عمومی باشد. برخی کمیسیونهای مجلس نیز میتوانند برخلاف سابق که به سنگاندازی در راه وزرا مشغول بودند به همکاری و تقویت آنها بپردازند.
دوگانگی ساختاری رهبر/ رئیس جمهور
به علت دوگانگی ساختاری که در نظام جمهوری اسلامی وجود دارد از ابتدای انقلاب تاکنون تقریبا به صورت مستمر بین رئیس جمهور و رهبر چالشها و کشمکشهایی وجود داشته است. آیا حسن روحانی میتواند از دایره بسته و تقریبا ناکارآمد مدلها سابق (دو مدل بنی صدر و احمدینژاد که به چالش و یا کشمکش کشیده شد و دو مدل خاتمی و رفسنجانی که نمیتوانست یا نمیخواست فراتر از اراده رهبر برود) خارج شود. این امر در مرحله نخست نیازمند عزمی اولیه برای این کار است. آیا دکترین سیاسی و رفتارشناسی حسن روحانی دارای این عزم هست؟
ظاهرا حسن روحانی در مواردی که به حساسیتهای رهبر نظام برمی خورد علیرغم آنکه گاه موضع اولیه تند و صریحی دارد اما در عمل (در آخرین نمونه مانند مسئله نظارت استصوابی) عقبنشینی میکند. این رویه چیزی شبیه مدل محمد خاتمی است. تفاوت روحانی و خاتمی در این است که خاتمی پایگاه اجتماعی مستقلی داشت که میتوانست بدان تکیه کند اما این پایگاه رای ناشی از محبوبیت شخصی برای حسن روحانی بسیار ضعیف است. بدین ترتیب اگر متحدان سیاسی قدرتمندی از او حمایت نکنند نمیتواند روی پایگاه اجتماعی و پایگاه رای مستحکمی حساب کند. بر این اساس اگر روحانی بخواهد حامیان سیاسیاش را راضی کند و یا دل رایدهندگان را بهدست آورد آن هم در زمانی که خاتمی میانهرو نیز طی هر دو بیانیهاش بعد از برگزارش انتخابات از او میخواهد به «دیگر وعدههایش» و «همه وعدههایش» عمل کند، باید بتواند در این راه دستاورد داشته باشد. دوران بعد از برجام و بعد از انتخابات برای حسن روحانی نیز دوران شتابناکی است به سمت پایان دوران چهار ساله ریاست جمهوریاش. او باید بتواند در نسبتی تقابلی/ تعاملی با رهبر به عنوان سد اصلی تحقق وعدههای داخلیاش به طور نسبی به برخی از آنها جامه عمل بپوشاند. آیا وی میتواند تعریف و مدل جدیدی ازمسئله استراتژیک و بس مهمِ «نسبت رئیس جمهور و رهبر» در ایران بدست دهد و امتیازاتی راضیکننده برای پایگاه رایش از وی بگیرد. این بزرگترین چالش سیاست داخلی رئیس جمهور در دوران پسابرجام/ پسا انتخابات است.
....................................................................................................
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.