هشتم دیماه، فعالان مسایل زنان یادبودی تلخ را سپری کردند. یادمان گذشت پنج سال از آغاز بازداشت بهاره هدایت. سوسن طهماسبی کنشگر اجتماعی و فعال مسایل زنان ساکن آمریکا همراه ما است.
خانم طهماسبی، بگذارید از زبان شما بشنویم که چرا بهاره هدایت بازداشت شد و تا کی قرار است در زندان بماند؟
سوسن طهماسبی: همانطور که میدانید بهاره هدایت فعال جنبش دانشجویی و جنبش زنان هست و هفت سال حکم گرفته در رابطه با فعالیتهایش در حوزه دانشجویی و دو سال حکمی که قبلاً در رابطه با فعالیت در حوزه زنان به خاطر حضور در تجمع هفت تیر داشت هم به اجرا گذاشته شد. مجموعاً این احکام دانشجویی و زنان او ۹ سال و نیم بود. از زندان بیانیه داده بود برای شانزده آذر و در رابطه با آن هم شش ماه حکم گرفت. مجموعاً حکمی که در حال سپری کردن است یک حکم ده ساله است. بهاره هدایت سال ۸۸ هشت دی بازداشت شد و الان پنج سال از آن گذشته. نیمی از حکمش را سپری کرده. با وجود اینکه بالاخره برخی از افراد زوتر آزاد شدند یا مرخصی طولانی مدت گرفتند ولی این اتفاق برای بهاره هدایت نیفتاد. همچنین برای برخی دانشجویان دیگر. فکر میکنم که خیلی مهم است ما به عنوان فعالان زنان و همچنین فعالان دانشجویی یادی بکنیم از دوستانی که در زندان هستند و احکام طولانی مدت را دارند سپری میکنند. شاید نتوانیم کاری کنیم که باعث آزادی آنها بشود حتی اگر با این احکام مخالف باشیم و فکر کنیم که ناعادلانه هستند. ولی مهم است که یادی از آنها بکنیم تا بدانند که این دوره طولانی را که در زندان دارند سپری میکنند باعث نشده که فراموش شوند و ما همچنان قدردان زحمات آنها هستیم چه در رابطه با فعالیت حقوق بشری که میکردند و چه در رابطه با فعالیتی که در حوزه زنان میکردند.
آیا مشخص است که چند زن به اتهام فعالیتهای مرتبط با مسایل زنان در حال حاضر زندانی هستند؟
من فکر میکنم تنها زنی که حکمی مستقیماً در رابطه با فعالیت در حوزه زنان دارد بهاره هدایت باشد. و تا جایی که من میدانم زندانی دیگری از زندان در رابطه با فعالیتشان در حوزه زنان حکم داشته باشند. ولی زندانیان زن زیادی در حال حاضر در زندان هستند. اخیراً یک لیستی دیدم از حدود ۸۰ نفر زن زندانی سیاسی داشتیم. شاید اکثریت آنها به دلایل اعتقاد مذهبی یا به خاطر فعالیت در حوزه حقوق اقلیتها بازداشت شده بودند. خب کسانی هستند مثل مهدیه گلرو که در بازداشت موقت به سر میبرد. الان بیش از ۶۰ روز است که در بازداشت است و او هم به خاطر فعالیت در حوزه زنان در بازداشت است؛ آن هم در تجمعی که در اعتراض به اسیدپاشی که در اصفهان اتفاق افتاده بود بازداشت شد؛ متاسفانه کسی که مسئول اسیدپاشی به زنان است بازداشت نشده ولی مهدیه گلرو که معترض بود به اسیدپاشی و سیاستهایی که شاید مشوق اسیدپاشی و خشونت علیه زنان است در زندان است و در شرایط نامعلومی به سر میبرد و معلوم نیست که اتهامش چیست و این خیلی نگرانکننده است.
خانم طهماسبی، آیا در میان این زندانیان زن سیاسی تنها بهاره هدایت مجبور به تحمل این حکم طولانی است؟
کم نیستند زنانی که با احکام طولانیمدت در زندان هستند. مثل زینب جلالیان که به خاطر ارتباط با پژاک محکوم به اعدام شده بود و این محکومیت بعداً تبدیل به حبس ابد شد. خب مدتهاست که در زندان است. شرایط خیلی بدی دارد. در خبرها آمده بود که دارد بیناییاش را از دست میدهد. یا فریبا کمالآبادی، مهوش ثابتی، بهایی هستند و آنها حکم بیست سال دارند. از سال ۸۷ در زندان هستند. حتی یک روز مرخصی نداشتند. من به اینها اشاره میکنم که بگویم با اینکه ممکن است ما به عنوان فعالان زنان به احکام آنها اعتراض داشته باشیم، ولی این باعث نمیشود که فراموش کنیم و کوشش نکنیم که شرایطشان را در زندان بهتر کنیم. به نظر من مهم است که ما اقدام کنیم و از قوه قضاییه و سیستم امنیتی بخواهیم که حقوق این زندانیان را در طول مدتی که در زندان هستند رعایت کنند.
***
علی اکبر محزون مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال ایران از بالارفتن سن ازدواج خبر داده. به گفته او میانگین سن ازدواج برای زنان به ۲۴ رسیده. این در حالی است که در سال ۹۲ میانگین سن ازدواج برای زنان ۲۲ و برای مردان ۲۷ بوده.
مهرداد درویش پور استاد جامعه شناسی دانشگاه استکهلم سوئد در گفتوگویی که همکارم شیرین فامیلی با او داشته ابتدا به عواملی که موجب بالا رفتن سن ازدواج در ایران شده پرداخته و گفته است:
«یکی مسئله دشواریهای اقتصادی است که امر تشکیل خانواده به خصوص که در ایران با تشریفات ازدواج و عروسی که هزینه سنگینی در بر دارد، را افزایش میدهد. دومین جنبه نوعی گرایش به مدرنیته فردیت است و تحت تاثیر فرایندی که در کل جهان هم شاهدش هستیم، در تمام جوامع مدرن نقش خانواده کمرنگتر شده. افراد به متحقق کردن خودشان بیشتر توجه دارند و این رشد فردیت و الگوهای جدیدی از زندگی باعث شده که اصولاً نقش خانواده کمرنگتر بشود. یکی از نشانههای کمرنگتر شدن نقش خانواده بالا رفتن سن تشکیل زندگی مشترک است و نوعی زندگی فردی را دنبال کردن است.»
آن طور که مهرداد درویشپور میگوید زنان جوان در شرایط دشوارتری برای آغاز یک زندگی مشترک قرار دارند:
«در مورد خانمها، این بیشتر موضوعیت دارد. یعنی اگر در گذشته نقش زن به عنوان مادر، همسر و خانهدار بیشتر تعریف میشد، امروز خیلی از زنها به فکر تحصیل، اشتغال، متحقق کردن خودشان هستند و خانواده را یک افزار دست و پاگیر میدانند و با توجه به نقش پدرسالار خانوادهها آن را حتی مانعی در راه خودشان میبینند. بنابراین نسل جوان به ویژه به این تمایل دارد که فوراً خودش را درگیر خانواده نکند و دستکم برای تشکیل زندگی مشترک از امکان برابری بیشتر برخوردار بشود. تجربهاش بالاتر برود و به اصطلاح به عنوان یک دختر جوان وارد زندگی خانوادهای که تا آخر عمر اسیرش کند، نشود. بنابراین هم آگاهی جنسیتی و هم استیل زندگی مدرنیته و هم فشارهای اقتصادی سه عاملی است که باعث میشود کلاً سن ازدواجها بالاتر برود و خانواده اهمیت کمتری پیدا کند.»
با همه اینها به گفته آقای درویشپور نمیشود بالا رفتن سن ازدواج را نکتهای اساسا منفی دانست:
«از زاویه برابری جنسیتی که خب صد درصد مثبت است و نه فقط برای زنان مثبت است... زن و مردی که هنوز سرد و گرم روزگار را نچشیدهاند، هنوز از موقعیت درخور اقتصادی و اجتماعی برخوردار نشدهاند، خودشان را پیدا نکردهاند، وارد زندگی مشترک شدن فقط ریسک تلاشی آن زندگی را بالاتر میبرد. بنابراین هم از این نظر به گمان من مثبت است و هم از نظر اینکه اصولاً در یک جامعهای که فرد در جامعه مدرن مبنای آن است، درگیر کردن افراد به اینکه توی زندگیهای جمعی مشترک بیشتر ناخواسته و تحت فشار والدین فوراً ازدواج کنند، خب نتایج منفی به بار خواهد آورد. فردیت را خواهد کشت. امکان یک تربیت خوب برای فرزندان در آن خانوادهها دشوار خواهد کرد.»