سالها پس از ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۴ همه فعالان زن این روز را نقطه عطفی در مبارزات زنان ایرانی میدانستند. روزی که زنان ایرانی در میدان هفتم تیر تهران جمع شدند تا برای اولین بار فریاد همدلی و برابری خواهی خود را در فضاهای عمومی سر دهند. تجمعی که در آن نطفه کمپین یک میلیون امضا برای رفع قوانین تبعیض آمیز بسته شد و کمپینی نضج گرفت که بعدها به هدف اصلی حمله مخالفان برابری خواهی تبدیل شد. از منصوره شجاعی، فعال مسایل زنان ساکن آلمان میپرسم که،
چه شد که جنبش زنان ایران تصمیم گرفت در ۲۲ خرداد سال ۸۴ به خیابان بیاید؟
منصوره شجاعی: فعالیت رسمی مدنی زنان از سال ۲۰۰۰ با شکل گرفتن انجیاو های رسمی و ان جیاو هایی که علنی شدند و آمدند مثل فرهنگی زنان به صحن عمومی کشیده شده بود و از بخش محفلی و خصوصی وارد جامعه شده بود. تا حدودی مردم با آن آشنایی داشتند. از طریق انتشاراتی که آمده بود بیرون و مباحثی که حرف زده شده بود. اما آن روز دیده شد. مرئی شد. یعنی در خیابان رهگذران حداقل میتوانستند از هم بپرسند که این جماعت ۴ پنج هزار نفری به چه دلیل است و آن موقع بود که سئوال مطرح شد و با این سئوال و این پرسش جنبش زنان به طور مستقیم و با حمل شعارها و آن تظاهرات خیابانی توانست خودش را به جامعه معرفی کند. به هر حال ابتدای راه بود. هنوز تجربه کار خیابانی را نداشت ولی پرشور و پرنفس آمد جلو. با جمع هم اندیشی شروع کرد. تا حدودی مواجه شد ابتدا با مسئله دستگیری و بازداشت و تحدید و کنترل ولی همین مسائل به آن کمک کرد برای اینکه یک جور همگرایی یک جور صیقل خوردگی پیدا کند و در دولتی که هدفش سرکوب زنان و هدفش تسلط تبعیض بود بر برابری، بتواند استراتژیهای خودش را تعریف کند و بعد از یک سال در ۲۲ خرداد سال ۸۵ توانست کمپین یک میلیون امضا را شکل بدهد. میتوانم در یک کلام به این صورت بگویم که جنبش زنان تنها فرقی که با الان داشت پرشورتر بود، کمتر ضربه خورده بود اما تجربهاش کمتر بود. الان ضربههایی که به جنبش وارد شده و تجاربی که به دست آورده صیقل خوردگی که در نظرات و رویکردها به وجود آمده بسیار پیشتر است.
۲۲ خرداد سال ۸۸ بازهم نقطه عطفی در تاریخ بود. این بار نه تنها برای زنان که برای یک کشور. سرکوب مطالبات آرام مردم ایران در خرداد سال ۸۸ جنبشی اعتراضی را شکل داد که تا به امروز ۲۲ خرداد ۹۰ فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته است. دهها کشته، صدها مجروح و هزاران زندانی حاصل اعتراضی بود که شکل گرفت و در برگههای تاریخ جاودان شد. در این میان اما جنبش زنان ایران اکنون کجا ایستاده است؟ پس از آنکه جنبش زنان ایران در خرداد ۸۸ بسیار پرشور و بالنده به جنبش مردمی پیوست، برخورد با این جنبش سبب شد که به گفته منتقدان جنبش زنان به بلوغ نرسیده تارانده شود.
منصوره شجاعی: من ابتدا به منتقدانی که دنبال نشانی از جنبش زنان میگردند بعد از این ماجراها خواهش میکنم که نگاهی به زندانها بیاندازند، یک نگاهی به احکام بیاندازند، یک نگاهی به میزان مهاجرتهای اجباری فعالان زن بیاندازند و نگاهی به اتفاقهایی که هنوز در داخل میافتد. به سایتهای زنان، به گفتمانی که دارد تولید میشود، به حضور زنان در شکلهای مختلف نگاه کنند، بعد آیا هنوز معتقدند که جنبش زنان نشانی ازش دیده نمیشود؟ در همان تابستان ۸۸ کمیته همبستگی زنان علیه خشونت شکل میگیرد. مادران عزا شکل میگیرد. مادران صلح، مدرسه فمینستی، سایت کانون زنان اینها همه حضور مشخص داشتند. گفتمان زنانه در آن مقطع را اینها تولید کردند. بحث فعالیتهای ضد خشونت را مطرح میکردند. خوب در ضمن دستگیری هم داشتند. تهدید هم داشتند. ولی این حرکت را ادامه میدهند تا زمانی که مسئله همگرایی پیش میآید. یعنی بعد از اینکه زنها بسیار دستگیر میشوند و خانوادههای زندانیان میروند جلوی زندان اوین برای آزادی زندانیانشان تلاش میکنند، آنجا دور هم جمع میشوند به بهانه تولد بوده به بهانه خواست ملاقات بوده و به هر بهانهای بوده اینها از طیفهای مختلف جنبش زنان همگرایی زنان را تشکیل میدهند. اینها تمام نشانههایی است که نشان میدهد این جنبش زنده است، این جنبش حرکت کرده درون جامعه ولی شما عامل سرکوب را در نظر بگیرید. من معتقدم که هنوز وجود دارد، هر چند طبیعی است که وقتی یک جنبش عمومی، جنبش دموکراسی خواهی در یک کشوری میآید غالب میشود، جنبشهایی مثل جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش اقوام، جنبش کارگری در واقع به دنبال این جنبش و در کنار این جنبش منتها با هویت خود به کار ادامه میدهند. این کار من از جانب جنبش زنان میگویم تا زمانی که خواستهای جنبش زنان محقق نشده، تا زمانی که سایتهای زنان دارد تولید میکند، تا زمانی که هر مادری دلش میتپد تحت عنوان مادر صلح، مادر عزا در کنار خانوادههای زندانی است، تا زمانی که زنان برای برابری و دموکراسی به هر طریق دارند تلاش میکنند، جنبش زنان وجود دارد. منتهی ما دوران خیزش داریم، دوران فترت داریم. هر دوران فترتی به معنای محو و غیبت یک جریان اجتماعی نمیتواند باشد.
چه شد که جنبش زنان ایران تصمیم گرفت در ۲۲ خرداد سال ۸۴ به خیابان بیاید؟
منصوره شجاعی: فعالیت رسمی مدنی زنان از سال ۲۰۰۰ با شکل گرفتن انجیاو های رسمی و ان جیاو هایی که علنی شدند و آمدند مثل فرهنگی زنان به صحن عمومی کشیده شده بود و از بخش محفلی و خصوصی وارد جامعه شده بود. تا حدودی مردم با آن آشنایی داشتند. از طریق انتشاراتی که آمده بود بیرون و مباحثی که حرف زده شده بود. اما آن روز دیده شد. مرئی شد. یعنی در خیابان رهگذران حداقل میتوانستند از هم بپرسند که این جماعت ۴ پنج هزار نفری به چه دلیل است و آن موقع بود که سئوال مطرح شد و با این سئوال و این پرسش جنبش زنان به طور مستقیم و با حمل شعارها و آن تظاهرات خیابانی توانست خودش را به جامعه معرفی کند. به هر حال ابتدای راه بود. هنوز تجربه کار خیابانی را نداشت ولی پرشور و پرنفس آمد جلو. با جمع هم اندیشی شروع کرد. تا حدودی مواجه شد ابتدا با مسئله دستگیری و بازداشت و تحدید و کنترل ولی همین مسائل به آن کمک کرد برای اینکه یک جور همگرایی یک جور صیقل خوردگی پیدا کند و در دولتی که هدفش سرکوب زنان و هدفش تسلط تبعیض بود بر برابری، بتواند استراتژیهای خودش را تعریف کند و بعد از یک سال در ۲۲ خرداد سال ۸۵ توانست کمپین یک میلیون امضا را شکل بدهد. میتوانم در یک کلام به این صورت بگویم که جنبش زنان تنها فرقی که با الان داشت پرشورتر بود، کمتر ضربه خورده بود اما تجربهاش کمتر بود. الان ضربههایی که به جنبش وارد شده و تجاربی که به دست آورده صیقل خوردگی که در نظرات و رویکردها به وجود آمده بسیار پیشتر است.
۲۲ خرداد سال ۸۸ بازهم نقطه عطفی در تاریخ بود. این بار نه تنها برای زنان که برای یک کشور. سرکوب مطالبات آرام مردم ایران در خرداد سال ۸۸ جنبشی اعتراضی را شکل داد که تا به امروز ۲۲ خرداد ۹۰ فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته است. دهها کشته، صدها مجروح و هزاران زندانی حاصل اعتراضی بود که شکل گرفت و در برگههای تاریخ جاودان شد. در این میان اما جنبش زنان ایران اکنون کجا ایستاده است؟ پس از آنکه جنبش زنان ایران در خرداد ۸۸ بسیار پرشور و بالنده به جنبش مردمی پیوست، برخورد با این جنبش سبب شد که به گفته منتقدان جنبش زنان به بلوغ نرسیده تارانده شود.
منصوره شجاعی: من ابتدا به منتقدانی که دنبال نشانی از جنبش زنان میگردند بعد از این ماجراها خواهش میکنم که نگاهی به زندانها بیاندازند، یک نگاهی به احکام بیاندازند، یک نگاهی به میزان مهاجرتهای اجباری فعالان زن بیاندازند و نگاهی به اتفاقهایی که هنوز در داخل میافتد. به سایتهای زنان، به گفتمانی که دارد تولید میشود، به حضور زنان در شکلهای مختلف نگاه کنند، بعد آیا هنوز معتقدند که جنبش زنان نشانی ازش دیده نمیشود؟ در همان تابستان ۸۸ کمیته همبستگی زنان علیه خشونت شکل میگیرد. مادران عزا شکل میگیرد. مادران صلح، مدرسه فمینستی، سایت کانون زنان اینها همه حضور مشخص داشتند. گفتمان زنانه در آن مقطع را اینها تولید کردند. بحث فعالیتهای ضد خشونت را مطرح میکردند. خوب در ضمن دستگیری هم داشتند. تهدید هم داشتند. ولی این حرکت را ادامه میدهند تا زمانی که مسئله همگرایی پیش میآید. یعنی بعد از اینکه زنها بسیار دستگیر میشوند و خانوادههای زندانیان میروند جلوی زندان اوین برای آزادی زندانیانشان تلاش میکنند، آنجا دور هم جمع میشوند به بهانه تولد بوده به بهانه خواست ملاقات بوده و به هر بهانهای بوده اینها از طیفهای مختلف جنبش زنان همگرایی زنان را تشکیل میدهند. اینها تمام نشانههایی است که نشان میدهد این جنبش زنده است، این جنبش حرکت کرده درون جامعه ولی شما عامل سرکوب را در نظر بگیرید. من معتقدم که هنوز وجود دارد، هر چند طبیعی است که وقتی یک جنبش عمومی، جنبش دموکراسی خواهی در یک کشوری میآید غالب میشود، جنبشهایی مثل جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش اقوام، جنبش کارگری در واقع به دنبال این جنبش و در کنار این جنبش منتها با هویت خود به کار ادامه میدهند. این کار من از جانب جنبش زنان میگویم تا زمانی که خواستهای جنبش زنان محقق نشده، تا زمانی که سایتهای زنان دارد تولید میکند، تا زمانی که هر مادری دلش میتپد تحت عنوان مادر صلح، مادر عزا در کنار خانوادههای زندانی است، تا زمانی که زنان برای برابری و دموکراسی به هر طریق دارند تلاش میکنند، جنبش زنان وجود دارد. منتهی ما دوران خیزش داریم، دوران فترت داریم. هر دوران فترتی به معنای محو و غیبت یک جریان اجتماعی نمیتواند باشد.