لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۰:۰۲

سیاست تهاجمی پوتین و گزینه‌های غرب


هفته گذشته انتخابات ریاست جمهوری اوکراین برگزار شد. آمریکا و اروپا از این انتخابات حمایت کرده و آنرا مشروع دانسته‌اند. اما جدایی‌طلبان طرفدار روسیه که چندین شهر بزرگ در شرق اوکراین را در کنترل خود دارند نه تنها در این انتخابات شرکت نکردند بلکه گفته‌اند که از برگزاری آن جلوگیری کردند.

اما ولادیمیر پوتین ، رئیس جمهوری روسیه هم گفته بود که به نتیجه انتخابات احترام خواهد گذاشت ولی در عین حال تاکید کرده که رهبری جدید اوکراین باید نیروهای نظامی خود را از شرق آن کشور خارج کند.

عطا هودشتیان، استاد دانشگاه و پژوهشگر فلسفه و علوم سیاسی مقیم مونترال کانادا معتقد است پوتین سیاست تهاجمی پیچیده‌ای را در پیش گرفته و غرب عملا تاکنون نتوانسته در مقابل آن واکنشی جدی و بازدارنده نشان دهد.

please wait

No media source currently available

0:00 0:04:22 0:00
لینک مستقیم

عطا هودشتیان: این مساله را باید از دو زاویه نگاه کرد، یکی از زاویه دیپلماسی روزمره روسیه نسبت به اوکراین، اروپای شرقی و سپس اروپای غربی و دیگری از زاویه استراتژی جهانی و کلی روسیه نسبت به غرب. در سیاست روزمره‌ای که پوتین دارد، پوتین در واقع یک مقدار بازی موش و گربه را انجام می‌دهد، جلو می آید، پس از آن عقب می‌کشد، مانورهای دیپلماتیک انجام می‌دهد تا نشان بدهد که من آدم مهاجمی نیستم و نمی‌خواهم تهاجم نظامی انجام بدهم، ولی در واقعیت عمل آنچه که مشاهده می‌کنیم این است که سیاست روسیه امروز یک سیاست تهاجمهی همه‌جانبه با یک دیپلماسی عمیق و فکر شده است. یک دیپلماسی که آمریکا در مقابل آن نمی‌تواند بایستد چراکه به عبارتی می‌توان گفت که آمریکا و اروپای غربی در مقابل این سیاست تهاجمی با مانورهای پیچیده، در حال تسلیم شدن هستند و تنها ابزار آنها، همانا تحریم است.

- همانطور که شما هم اشاره کردید، غرب به ویژه آمریکا و اروپا تا به حال به صدور چند بیانیه و تحریم‌های محدود علیه روسیه اکتفا کرده‌اند، آیا به نظر شما اصولا غرب یک سیاست و استراتژی بلندمدت در مقابل این سیاست جدید پوتین دارد یا اینکه واکنش‌هایشان بیشتر مقطعی و کوتاه مدت است؟

تاکنون آنچه که دیده‌ایم، نکته دوم شماست. یعنی تاکنون دیدیم که استراتژی کلی آمریکا... از زمان روی کار آمدن اوباما تغییر کرد. بنابراین سیاست تهاجمی آمریکا که در دو جنگ افغانستان و عراق آن را دیده‌ایم و جهانیان شگفت‌زده شدند، این استراتژی تغییر کرده و سیاست تهاجمی آمریکا به یک سیاست مشاوره و سازگاری در حوزه دیپلماتیک تبدیل شده است و آن سیاست تهاجمی، تبدیل شده است به سیاستی که مرکز آن و حداکثر تلاشش همانا تحریم است و این حرکتی است که نمی‌تواند در برابر تهاجم بلاواسطه روسیه، مقاومت بکند و روسیه این را می‌داند و جالب اینجاست که ایران، چین و سوریه هم این را می‌دانند و این مجموعه به اصطلاح نیروهای غیرآمریکایی ضدغربی در حال نزدیک شدن به هم هستند. به این لحاظ سیاست تحریم آمریکا، اعلامیه ها و بیانیه‌های اینجا و آنجا و پراکنده غرب و کشورهای اروپایی، در واقع تاثیر زیادی روی این موضوع ندارد، وقتی که در کلیت خودش روسیه گام تهاجمی ارزنده‌ای را برداشته است.

- به نظر شما، آمریکا و اتحادیه اروپا چه کار می‌توانند بکنند که جلوی پیشروی‌های پوتین و روسیه را حداقل در منطقه بگیرند.

خب این درست پرسش مرکزی است، و پاسخ به این مساله واقعا راحت نیست. فکر می‌کنم همیشه دو راه بوده است، یکی تقابل نظامی است و دیگری تقابل از راه دیپلماسی و تحریم‌هاست. از راه نظامی به واقع همه این نیرو‌ها در غرب به جایی رسیدند که ره به جایی نمی‌برد و روسیه هم دائم اعلام می‌کند که قصد ستیز نظامی ندارد، اما گام به گام جلو می‌آید. خب غرب چه کاری می‌تواند بکند؟ تنها راهی که دارد همین راهی است که می‌بینیم، یعنی در ‌‌نهایت کار، واقعا راه‌حل دیگری در برابر روسیه نیست. مگر آنکه آمریکا در پس بحران اوکراین در اندیشه یک تلافی سیاسی دیگری در منطقه دیگری باشد که تحت نفوذ روسیه است مثلا مناطق قفقاز یا آسیای مرکزی که برخی از آنها نزدیک به روسیه هستند. امکان دارد که روزی روزگاری ملاحظه کنیم که آمریکا، مانورهای سیاسی در آینده در این مناطق داشته باشد و بخواهد نفوذهایی داشته باشد که تقابلی باشد در مقابل نفوذ گسترده تهاجمی امروز روسیه.
اما در عمل، آنچه که امروز ملاحظه می‌‌کنیم این است که به واقع تئوری‌های موجود، ‌ نظریه‌ها و پلان‌های عملی استراتژیک آمریکا، پاسخگوی تهاجم روسیه نیست.


- در حقیقت منظور شما این است که پوتین و دولت روسیه به این سیاست‌های تهاجمی خود، حداقل در اقمار پیشین اتحاد جماهیر شوروی ادامه خواهند داد و عملا کسی هم نمی‌تواند جلودار آنها باشد؟

عملا به نظر می‌آید که این طوری است. آقای پوتین، آرام و تهاجمی عمل می‌کند چون دوران استعمار و جنگ سرد سپری شده است. یعنی دورانی که تقابل موازی و همگون دو نیرو و دو بلوک قدرتمند را در برداشتیم. آقای پوتین خیلی آرام همراه با دیپلماسی و حتی همراه با روش‌هایی دموکراتیک گام به گام جلو می‌آید. گفتم روش‌های دموکراتیک که منظورم همان انتخابات است. ببینید، بهترین راه برای توجیه یک تهاجم سیاسی که به تسلط نظامی هم منجر می‌شود، در واقع برقراری این تسلط از طریق یک انتخابات است که بگویند این انتخابات به نفع ما یعنی به نفع نیروهای روسیه تمام شد و عملا آن کشور یا آن منطقه خاص جغرفیایی به روسیه پیوسته است.
این تهاجم، به نظر من تهاجمی است که ایستاپذیر نیست و فکر می‌کنم که در آینده یا در اروپای شرقی یا در مناطق دیگری همچون قفقاز و آسیای مرکزی شاهد این مانور‌ها از سوی روسیه خواهیم بود، به علاوه آنکه روسیه هر چه بیشتر و بالاخره در حال نزدیک شدن به چین است و این نزدیکی احتمالا پشت‌گرمی‌هایی را برای قدرقدرتی‌های آینده به وجود می‌آورد.

- در صحنه بین‌المللی تا الان ما شاهد بودیم که در مسایل سوریه، افغانستان و ایران، چین و روسیه مواضع تا حدودی مشابه داشتند و در رای‌گیری‌های سازمان ملل هم همواره رای‌هایشان با یکدیگر هماهنگ بوده است. آیا ما دو دهه، پس از جنگ سرد شاهد یک قطب‌بندی جدید در سطح جهانی هستیم و آن فرمول‌بندی که در جنگ سرد شاهد آن بودیم در حال تکرار شدن است یا اینکه فرمول‌بندی جدیدی را در قرن بیست و یکم، تجربه خواهیم کرد؟

ما نیازمند درک سامانه جدید جهان هستیم. آنچیزی که هانتینگتون از آن به عنوان نظم نوین جهان، یاد کرد و جورج بوش بعد از او بود که نظم نوین جهان را همچون شعار بین‌المللی و تهاجمی آمریکا قبل از بحران و جنگ افغانستان مطرح کرد و آن بهانه‌ای برای حرکت و تهاجم به افغانستان بود. اگر نگاه بکنید بعد از دوران ریگان با همراهی تاچر که از آن با عنوان دوران جهانی شدن نام می‌بریم، تمام مناطق پیش از این متعلق به بلوک کمونیستی شوروی و حتی مناطقی مانند ویتنام و کامبوج که تحت نفوذ چین بودند، همه تحت تسخیر اقتصاد بین‌المللی غرب قرار گرفتند و بعد از این شاهد تهاجم سیاسی و فرهنگی غرب هستیم. بنابراین چین و روسیه، اگرچه اتحاد سیاسی گسترده‌ای ندارند، ولی ملاحظه می‌کنند که تمام این مناطق تحت تاثیر نفوذ پیگیر آمریکا هستند. امروز به ویتنام که نگاه بکنیم روابط خیلی خوبی با چین دارد، ولی تمام ویتنامی‌ها طرفدار آمریکا هستند، در کامبوج هم همین‌طور و به همین شکل در اروپای شرقی هم غالب جمعیت‌های این کشور‌ها، آسیای مرکزی، قفقاز و تمام اینها طرفدار آمریکا هستند. خب اگر شما به جای چین و روسیه بودید، چه می‌کردید؟ هرکسی سعی می‌کرد که ممالک باقی مانده مانند ایران و سوریه را نگاه دارد. بنابراین، استراتژی کلی چین و روسیه این است که تا آنجا که می‌شود با چنگ و دندان سوریه و ایران را حتی به قیمت کشته شدن صد‌ها هزار تن نگاه دارند. چون اگر سوریه از بین برود یعنی عملا به بلوک تحت نفوذ آمریکا یا غرب اروپا بپیوندد، عملا دیگر چیزی برای روسیه در خاورمیانه باقی نمی‌ماند و تمام این منطقه را نیروهای غیر می‌گیرند. از این رو من فکر می‌کنم که ما در آینده اینجا و آنجا ما شاهد نزدیک شدن بیشتر چین و روسیه خواهیم بود.
XS
SM
MD
LG