علی ربیعی، وزیر رفاه، کار و امور اجتماعی میگوید «در هشت سال گذشته حجم زیادی از پولِ نقد به امر اشتغال اختصاص داده شد اما نتیجه آن وجود سه میلیون بیکار در کشور است».
رئیس مرکز آمار ایران در آبانماه نرخ بیکاریِ محاسبه شده بر مبنای سال ۹۱ را یکی از بالاترین نرخهای بیکاری در یک دهه گذشته خوانده و گفته بود که نرخ بیکاری کشور در منطقه بحران زا قرار گرفته است. اما در مورد شمار بیکاران در ایران به نظر میرسد که میان مسئولان سابق و فعلی، منابع اقتصادی و کارشناسان اتفاق نظری وجود ندارد.
فریبرز رئیس دانا، اقتصاددان در ایران، در این باره به پرسشهای رادیو فردا پاسخ میدهد.
فریبرز رئیس دانا: ایشان(علی ربیعی) تعمدا اشتباه میکنند، میزان بیکاری به ۵ میلیون و ششصد یا هفتصد هزار نفر میرسد. این فقط برآورد من نیست، برآورد کارشناسان اقتصادی مجلس است، مجلسی که همین الان بر سر کار هستند و نمایندگانی که همین الان هم نماینده هستند، گاهی از شش و نیم میلیون بیکار صحبت میکنند.
مساله، روش در اندازهگیری یک چیز است، مساله منحرف کردن آمارها، آن تغییر عمدی، چیز دیگری است، به نظرم در مورد آمار بیکاری، حالت دوم برقرار است.
ایشان میخواهند وقتی که امیدی به داشتن و بهبود روابط خوب با آمریکا دارند، چون من میبینم که همه این دولت روابط خوب با آمریکا را دستمایه کار اصلی خودشان برای بهبود وضع اقتصاد ایران قرار دادهاند، گویی آمریکا باید نجات بخش اقتصاد ایران باشد، و فکر میکنند باید بتوانند، رقمی از بیکاری کم بکنند و در آمارهایی که نشان میدهند، درصد بیکاری پایین باشد.
دوم اینکه اصلا نمیخواهند زیربار بروند که به هر حال چه احمدینژاد، چه خاتمی، چه هاشمی و چه روحانی همه اینها در چهار چوب سیاستهای یکسان حرکت کردند، سیاستهای کاملا یکسان اقتصادی منتها مخاطبین اقتصادی آنها فرق میکرده است. آقای احمدینژاد منافع را متوجه کسان دیگری میکرده که الان دولت روحانی میخواهد متوجه کسان دیگری بکند، اما با آن سیاستهای یکسان، بیکاری حذف نمیشود.
آقای ربیعی پیشتر گفته بود رشد اقتصادی کشور منفی است و ایجاد اشتغال غیر ممکن است و به زودی با ورود پنج میلیون جوینده کار این رقم موجود بیکاری به هشت میلیون افزایش پیدا خواهد کرد و این را منطقه بحرانزای بیکاری خوانده بود. نظر شما در این باره چیست؟
رئیس دانا: ببینید، چقدر تناقض در صحبتهای ایشان است، میفرمایند که به زودی پنج میلیون وارد بازار کار می شوند، اما تعدادی از این افراد، پیشاپیش کار دارند از اغنیا و نظر کردهها هستند، از عزیزان هستند، شغلهای دولتی برای اینهاست، شرکت دارند، شغل دارند، پول دارند، بچه بازاری هستند و غیره یا آنکه کسانی هستند که کنار دست پدر و مادرشان کار میکنند. بنابراین همین حالا شمار بیکاران را دارند نادرست اعلام میکند.
ایشان به عنوان وزیر کار، میگوید ما نمیتوانیم بیکاری را حل کنیم، یکی بگوید، پس شما که نمیتوانید این مشکل را حل کنید برای چه شغلی آنجا هستید. کارگران، حق دارند ناامید باشند و این اعتصابهای مرتب و مرتبی که در شرایط غیر قانونی بودن اعتصاب و در شرایط برخورد ناگزیر، در حال اتفاق افتادن است، همگی اینها علائم و نشانههای تکانههای بزرگ اجتماعی است.
وزیر کار علی ربیعی میگوید سیاستهای اشتغالزایی احمدینژاد اشتباه بوده است، به تصور شما سیاست درست در شرایط فعلی چیست؟
بله، سیاستهای احمدینژاد درست نبوده است. اما آقای وزیر کار فعلی، شما که فرد فعالی بودید، چرا حتی یک نامه و انتقاد از دولت احمدینژاد از شما چاپ نشده است و ما کسانی که گفتیم، هزینههای سنگین پرداخت کردیم.
دیگر اینکه ، آن سیاستها غلط بودهاند، اماسیاستی را هم که شما درست میدانید و اجرا میکنید، روی دیگر همان سیاست غلط است، نرخ رشد اقتصادی منفی است و سرمایهگذاری وجود ندارد، اشتغال به سرمایهگذاری احتیاج دارد.
هر شغلی، در سطح تکنولوژی نازل فعلی، به طور متوسط، هفتاد تا هشتاد میلیون تومان اگر نیازهای ارزی را در نظر نگیریم، نیاز مالی دارد. برای شاغل شدن نیاز به سرمایهگذاری است، ولی پولها دارند از کشور فرار میکنند. در همین بحران اخیر، ۱۷ تا ۱۸ میلیارد دلار، سرمایه از کشور فرار کرده است، جلوی اینها را بگیرید و آنها را به سرمایه تبدیل کنید. پولها و سرمایهها در مستقلات دلالی و معاملات تجاری جریان دارند، بعد از آن طرف هم میگویند آزادی سرمایهگذاری، اما ملت مداخله نمیکنند، خب این آزادی نیست، این اسارت است، برای اینکه اینهمه بیکار روی دست ما گذاشته است.
بنابراین سیاست درست اشتغال در گرو مداخله دموکراتیک و نظارت شده، برای انتقال منابعی است که متعلق به این اقتصاد است و هرز میرود و باید به داخل سیستم اقتصادی برگردد و کل اقتصاد را به گونهای هماهنگ تحت تاثیر قرار دهد.
ولی سیاست دولت روحانی کارفرماپسند است، با عشق به کارفرما. ایشان وزیر کار هستند ولی جوری صحبت میکنند که به نظر میرسد، کارفرما پشت قضیه است، حال آنکه شما باید به طور مستقل منافع کارگران تامین کنید.
کارگران اگر سندیکا داشته باشند، اگر اتحادیه داشته باشند، کارفرمایان نمیتوانند همین طور مفت و مفت، آنها را اخراج کنند، کارفرمایان الان میگویند، پول ندارند، اما پرسش این است که همیشه شما پول نداشتید؟ خب از پولهایی که در گذشته داشتید الان استفاده کنید، یا اگر پول بیمه بیکاری داده شده است، سازمان تامین اجتماعی که اینهمه از دولت طلب دارد، وارد کار بشود.
چه اسنادی این روزها از تامین اجتماعی، بیرون آمده است، حقوقهای کلانی که بردهاند. من اصلا نشنیده بودم که آقای ربیعی در گذشته علیه این قضایا انتقادی بکند. حالا هر کس که بر سر دولت میرسد، قبلی را بد میکند و خودش را خوب میکند، بعد از مدتی هم بعدی بر سر کار میآید و میگوید که خزانه خالی بود، اما این روشها درست نیست.
رئیس مرکز آمار ایران در آبانماه نرخ بیکاریِ محاسبه شده بر مبنای سال ۹۱ را یکی از بالاترین نرخهای بیکاری در یک دهه گذشته خوانده و گفته بود که نرخ بیکاری کشور در منطقه بحران زا قرار گرفته است. اما در مورد شمار بیکاران در ایران به نظر میرسد که میان مسئولان سابق و فعلی، منابع اقتصادی و کارشناسان اتفاق نظری وجود ندارد.
فریبرز رئیس دانا، اقتصاددان در ایران، در این باره به پرسشهای رادیو فردا پاسخ میدهد.
فریبرز رئیس دانا: ایشان(علی ربیعی) تعمدا اشتباه میکنند، میزان بیکاری به ۵ میلیون و ششصد یا هفتصد هزار نفر میرسد. این فقط برآورد من نیست، برآورد کارشناسان اقتصادی مجلس است، مجلسی که همین الان بر سر کار هستند و نمایندگانی که همین الان هم نماینده هستند، گاهی از شش و نیم میلیون بیکار صحبت میکنند.
مساله، روش در اندازهگیری یک چیز است، مساله منحرف کردن آمارها، آن تغییر عمدی، چیز دیگری است، به نظرم در مورد آمار بیکاری، حالت دوم برقرار است.
ایشان میخواهند وقتی که امیدی به داشتن و بهبود روابط خوب با آمریکا دارند، چون من میبینم که همه این دولت روابط خوب با آمریکا را دستمایه کار اصلی خودشان برای بهبود وضع اقتصاد ایران قرار دادهاند، گویی آمریکا باید نجات بخش اقتصاد ایران باشد، و فکر میکنند باید بتوانند، رقمی از بیکاری کم بکنند و در آمارهایی که نشان میدهند، درصد بیکاری پایین باشد.
دوم اینکه اصلا نمیخواهند زیربار بروند که به هر حال چه احمدینژاد، چه خاتمی، چه هاشمی و چه روحانی همه اینها در چهار چوب سیاستهای یکسان حرکت کردند، سیاستهای کاملا یکسان اقتصادی منتها مخاطبین اقتصادی آنها فرق میکرده است. آقای احمدینژاد منافع را متوجه کسان دیگری میکرده که الان دولت روحانی میخواهد متوجه کسان دیگری بکند، اما با آن سیاستهای یکسان، بیکاری حذف نمیشود.
آقای ربیعی پیشتر گفته بود رشد اقتصادی کشور منفی است و ایجاد اشتغال غیر ممکن است و به زودی با ورود پنج میلیون جوینده کار این رقم موجود بیکاری به هشت میلیون افزایش پیدا خواهد کرد و این را منطقه بحرانزای بیکاری خوانده بود. نظر شما در این باره چیست؟
رئیس دانا: ببینید، چقدر تناقض در صحبتهای ایشان است، میفرمایند که به زودی پنج میلیون وارد بازار کار می شوند، اما تعدادی از این افراد، پیشاپیش کار دارند از اغنیا و نظر کردهها هستند، از عزیزان هستند، شغلهای دولتی برای اینهاست، شرکت دارند، شغل دارند، پول دارند، بچه بازاری هستند و غیره یا آنکه کسانی هستند که کنار دست پدر و مادرشان کار میکنند. بنابراین همین حالا شمار بیکاران را دارند نادرست اعلام میکند.
ایشان به عنوان وزیر کار، میگوید ما نمیتوانیم بیکاری را حل کنیم، یکی بگوید، پس شما که نمیتوانید این مشکل را حل کنید برای چه شغلی آنجا هستید. کارگران، حق دارند ناامید باشند و این اعتصابهای مرتب و مرتبی که در شرایط غیر قانونی بودن اعتصاب و در شرایط برخورد ناگزیر، در حال اتفاق افتادن است، همگی اینها علائم و نشانههای تکانههای بزرگ اجتماعی است.
وزیر کار علی ربیعی میگوید سیاستهای اشتغالزایی احمدینژاد اشتباه بوده است، به تصور شما سیاست درست در شرایط فعلی چیست؟
بله، سیاستهای احمدینژاد درست نبوده است. اما آقای وزیر کار فعلی، شما که فرد فعالی بودید، چرا حتی یک نامه و انتقاد از دولت احمدینژاد از شما چاپ نشده است و ما کسانی که گفتیم، هزینههای سنگین پرداخت کردیم.
دیگر اینکه ، آن سیاستها غلط بودهاند، اماسیاستی را هم که شما درست میدانید و اجرا میکنید، روی دیگر همان سیاست غلط است، نرخ رشد اقتصادی منفی است و سرمایهگذاری وجود ندارد، اشتغال به سرمایهگذاری احتیاج دارد.
هر شغلی، در سطح تکنولوژی نازل فعلی، به طور متوسط، هفتاد تا هشتاد میلیون تومان اگر نیازهای ارزی را در نظر نگیریم، نیاز مالی دارد. برای شاغل شدن نیاز به سرمایهگذاری است، ولی پولها دارند از کشور فرار میکنند. در همین بحران اخیر، ۱۷ تا ۱۸ میلیارد دلار، سرمایه از کشور فرار کرده است، جلوی اینها را بگیرید و آنها را به سرمایه تبدیل کنید. پولها و سرمایهها در مستقلات دلالی و معاملات تجاری جریان دارند، بعد از آن طرف هم میگویند آزادی سرمایهگذاری، اما ملت مداخله نمیکنند، خب این آزادی نیست، این اسارت است، برای اینکه اینهمه بیکار روی دست ما گذاشته است.
بنابراین سیاست درست اشتغال در گرو مداخله دموکراتیک و نظارت شده، برای انتقال منابعی است که متعلق به این اقتصاد است و هرز میرود و باید به داخل سیستم اقتصادی برگردد و کل اقتصاد را به گونهای هماهنگ تحت تاثیر قرار دهد.
ولی سیاست دولت روحانی کارفرماپسند است، با عشق به کارفرما. ایشان وزیر کار هستند ولی جوری صحبت میکنند که به نظر میرسد، کارفرما پشت قضیه است، حال آنکه شما باید به طور مستقل منافع کارگران تامین کنید.
کارگران اگر سندیکا داشته باشند، اگر اتحادیه داشته باشند، کارفرمایان نمیتوانند همین طور مفت و مفت، آنها را اخراج کنند، کارفرمایان الان میگویند، پول ندارند، اما پرسش این است که همیشه شما پول نداشتید؟ خب از پولهایی که در گذشته داشتید الان استفاده کنید، یا اگر پول بیمه بیکاری داده شده است، سازمان تامین اجتماعی که اینهمه از دولت طلب دارد، وارد کار بشود.
چه اسنادی این روزها از تامین اجتماعی، بیرون آمده است، حقوقهای کلانی که بردهاند. من اصلا نشنیده بودم که آقای ربیعی در گذشته علیه این قضایا انتقادی بکند. حالا هر کس که بر سر دولت میرسد، قبلی را بد میکند و خودش را خوب میکند، بعد از مدتی هم بعدی بر سر کار میآید و میگوید که خزانه خالی بود، اما این روشها درست نیست.