از ۷۷۴۵۱۳ ازدواج ثبت شده در سال ۱۳۹۲، ۳.۷ درصد ازدواج آقايان و ۲.۷ درصد ازدواج خانمها مربوط به ثبت ازدواج دفعات دوم به بعد است که عمدتاً بعد از فوت همسر يا طلاق صورت گرفته است. (مديرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعيتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال کشور، ايسنا ۱ تير ۱۳۹۳) از اين ارقام ۳.۴ درصد مربوط به ازدواج دفعه دوم آقايان و ۲.۵ درصد از ازدواجهای ثبت شده مربوط به ازدواج دفعه دوم خانمها بوده و بقيه مربوط به ثبت ازدواجهای دفعات دوم به بعد است؛ بيشترين ثبت ازدواج دوم برای آقايان مربوط به گروههای سنی ۲۵ تا ۳۴ سالگی با رقم ۴۱ درصد و بيشترين ثبت ازدواجهای دوم برای خانمها مربوط به گروههای سنی ۲۰ تا ۲۹ سالگی با رقم ۴۷ درصد کل ازدواجهای دفعه دوم است.
امروز غير از بيش از ۱۰ ميليون جوان که در سن ازدواج هستند و نمیتوانند به هر دليلی ازدواج کنند ميليونها زن و مرد مطلقه وجود دارند که امکان تشکيل مجدد خانواده برای آنها بسيار اندک است. با فرض آن که سالانه متوسط حدود ۲۰۰ هزار نفر طلاق گرفته باشند (با فرض پايين حدود ۱۰۰ هزار متوسط رخداد طلاق) در ۱۰ سال گذشته حدود ۲ ميليون نفر به جمع مطلقهها افزوده شده است. تعداد طلاق در سال ۱۳۸۳ حدود ۷۰ هزار و در سال ۹۲، ۱۵۰ هزار بوده است.
چرا ميزان ازدواج دوم در ايران علی رغم افزايش طلاق (نسبت پنج به يک ازدواج در برابر طلاق در سال ۱۳۹۲) پايين است؟ چرا با شکست تابوی طلاق در ايران تابوی ازدواج دوم هنوز شکسته نشده است؟ پنج علت مشخص را می توان برای اين امر بر شمرد:
جنس دست دوم
متاسفانه زنان و مردان ايرانی به زن و مرد مطلقه به صورت جنس دست دوم و با نگرش منفی نگاه میکنند. تصور اين است که فردی که ازدواجش به طلاق انجاميده حتما مشکلی داشته و ديگر برای زندگی مشترک نمیتوان بدو اعتماد کرد. در حالی که واقعيت چنين نيست. دو نفر میتوانند با هم نسازند (بالاخص در ازدواجهای ترتيب داده شده و کور) اما با افرادی ديگر بتوانند به راحتی زندگی کنند.
تداوم ازدواج به عوامل متعدد محيطی (وضعيت اقتصادی-اجتماعی قشری که زن و شوهر بدان تعلق دارند، وضعيت سيال اجتماعی و اقتصادی، نوع برخورد خانوادههای دو طرف با زوجين، و گروه رفقای دو طرف) و عوامل فردی (بيکاری، افسردگی، اعتياد، خشونت، و توانايی و ميل جنسی يکی از دو طرف يا طرفين) بستگی دارد. يک زوج میتوانند بعد از ازدواج بدينجا برسند که رختخواب ارضا کنندهای ندارند (اگر قبل از ازدواج رابطهی طولانی جنسی با هم نداشته و ارزيابیای از اين رابطه قبل از ازدواج نداشته باشند) و اين امر منشا بسياری از ناهمخوانیهاست. بدين ترتيب، طلاق به هيچ وجه به معنی بد و خوب بودن افراد درگير در اين رابطه نيست.
فقدان فضاهای اختصاصی و عمومی برای زنان و مردان مطلقه
مردان و زنان مطلقه به دشواری میتوانند با زنان و مردانی که برای اولين بار می خواهند ازدواج کنند وصلت کنند. به همين دليل نياز دارند در فضاهايی با کسانی که میخواهند برای دومين يا چندمين بار ازدواج کنند امکان ملاقات و اختلاط داشته باشند. اما چنين فضاهايی در ايران وجود ندارد.
علاوه بر اين زنان و مردان به طور کلی برای آشنايی با يکديگر به آزادی و بالاخص آزادی بيان خويش (گفتوگو، خودنمايی و جلوهنمايی) در فضاهای عمومی نياز دارند. حکومت با ترس از اين که برخی از ارتباطات زنان و مردان به ازدواج نمیانجامد (و با انگيزههای سياسی ديگر) کلا در اين فضاها را تخته کرده است. اين فضاها در جوامع غربی عبارتند از نهادهای مدنی با فعاليت داوطلبانه (احزاب سياسی، سازمانهای عام المنفعه مثل خيريهها و کمک به بيماران، انجمنهای فرهنگی و هنری، صنوف و اتحاديهها، و انجمنهای علمی)، باشگاهها، کافهها و مراکز خوشگذرانی، و ورزشگاهها. جمهوری اسلامی با تفکيک جنسيتی تمام راهها را بر آشنايی زنان و مردان از هر نوع از جمله زنان و مردان مطلقه بسته يا ارتباط گيری را پر مخاطره و پر هزينه ساخته است.
تمايل مردان مطلقه به ازدواج با دختران ازدواج ناکرده
بسياری از مردان مطلقه ايرانی تمايل دارند با دخترانی که قبلا ازدواج نکردهاند ازدواج کنند اما ازدواج با دختر باکره يا ازدواج ناکرده برای اين مردان هم دشوار و هم هزينه بر (مثل ازدواج اول) است. از همين جهت مردان مطلقه به راحتی ازدواج نمیکنند و در بازار ازدواجی که ميليونها دختر ازدواج ناکرده وجود دارد به راحتی به ازدواج با زنان مطلقه تن در نمیدهند. در جامعه مردسالار اطرافيان مرتبا به مردان القا میکنند که هنوز میتوانند با دختر ازدواج ناکرده ازدواج کنند و همين امر ازدواج آنها را دشوار میکند يا به عقب میاندازد.
مشکل بچهها
با اين که امروز اکثر ازدواجها در سه سال اول به طلاق میانجامد و اغلب زوجها در اين سه سال بچه دار نمیشوند اما بخش قابل توجهی از زنان و مردان مطلقه دارای فرزند هستند و خود از فرزندانشان مواظبت میکنند. با اين حال پذيرش فرزندان آنها برای زنان و مردان از جمله زنان و مردانی که خود نيز مطلقه هستند دشوار است. تابوی "زن بابا" يا "شوهر مادر" در ايران بسيار قوی است و بسياری از خانوادهها نگرش مثبتی به اين موضوع ندارند. اين تابو حتی بعد از ازدواج خانوادهها را رها نمی کند و اقوام و خويشان تحت باور به اين تابو (که زن بابا يا شوهر مادر بچه را می چزاند) برخوردی منفی با زنان و مردانی که با افردای دارای فرزند ازدواج می کنند دارند. اين امر موجب خروج بسياری از زنان و مردان مطلقهی دارای فرزند از بازار ازدواج دوم می شود.
بستن سايتهای دوست يابی و همسريابی
يکی از خدمات اينترنت به زندگی اجتماعی فراهم آوردن امکان آشنايی در فضای مجازی و بعد تبديل آن به آشنايی در فضای واقعی است. سايتهای دوستيابی در سراسر دنيا ميليونها عضو دارند و برخی از آشنايیهای ناشی از ارتباط در اين سايتها به ازدواج میانجامد. جمهوری اسلامی همه راهها را برای به راهاندازی اين گونه سايتها بسته است (مگر در آن نفعی برای خودیها باشد).
در اين شرايط اکثر افراد مجبورند در دايره روابط خانوادگی و محلی و از طريق دلالان محبت با هم ازدواج کنند، راهی که امروز ديگر خوشايند اکثريت زنان و مردان ايرانی نيست. آنها نمیخواهند روابط اجتماعی خود را به دست عدهای کم سواد يا حتی باسواد اما با نگرشهای خاص و بدون تخصص در اين حوزه بسپارند. همچنين کار دلالان محبت تصادفی و غير برنامهريزی شده است که عدهای آن را نمیپسندند. آنها میخواهند در اين قلمرو خود سرنوشتشان را در دست گيرند. همچنين بسياری از دلالان محبت در ايران همان نگرشهای منفی را به افراد مطلقه دارند که عامه مردم.
***
مقامات جمهوری اسلامی به دليل نگرش فقهی بسيار به مسئله ازدواج اهميت میدهند. به همين علت آنها به موضوع ازدواج حساس هستند و میخواهند مشکلات و موانع ازدواج را کم کنند. اما به جای پذيرفتن روشهای معقول بسترسازی برای ازدواج به روشهای غير معمول روی میآورند. به عنوان نمونه برای حل مشکل کسانی که قبلا ازدواج کردهاند ازدواج مکرر مردان متاهل را پيشنهاد کرده و برای آن قانونگذاری میکنند. اين امر ممکن است مشکل مردان متاهلی را که روابط جنسی موفقی در خانواده ندارند يا تنوعطلب هستند حل کند اما مشکل زنان مطلقهای را که مونس و همدمی برای خود میخواهند يا مردان مطلقهای را که میخواهند دوباره تشکيل خانواده دهند حل نمیکند.
..............................................................................................................................
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.