لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳ تهران ۲۳:۱۲

جشنواره های خارجی سینمای ایران را فراموش کرده اند؟


در فهرست منتشره بخش مسابقه جشنواره سینمایی کن امسال نامی از آثار معرفی شده ايران از جمله «شيرين» آخرين اثر عباس کيارستمی نبود.(عکس: فارس)
در فهرست منتشره بخش مسابقه جشنواره سینمایی کن امسال نامی از آثار معرفی شده ايران از جمله «شيرين» آخرين اثر عباس کيارستمی نبود.(عکس: فارس)

از سال ۱۳۰۸ خورشيدی ، که آوانس اوگانيانس آبی و رابی را ساخت ، تا سال ۱۹۹۷ ميلادی که سينمای ايران با دريافت نخل طلائی جشنواره بين المللی کن، برای طعم گيلاس عباس کيارستمی، خود را در قله توجهات جهانی ديد، راه درازی طی شد.


در پنجاه سال اول، سينمای ايران به ندرت توانست توجهات بين المللی را به خود جلب کند؛ اما در سال ۱۹۸۵ و پس از آنکه امير نادری جايزه بزرگ جشنواره سه قاره نانت را به خاطر دونده به ايران آورد، موجی از توجهات بين المللی به محصولات سينمای ايران به راه افتاد، تا آنجا که در ميانه های دهه هفتاد خورشيدی گفته می شد کمتر جشنواره ای در دنيا، بدون فيلمی از ايران برگزار می شود.


اما از اوائل دهه هشتاد خورشيدی، اين موج به تدريج رو به کاهش نهاد ، به گونه ای که در چند سال اخير، به نظر می رسد سينمای ايران همچون گذشته، در کانون توجهات جهانی قرار ندارد.


شايد به همين دليل است که، چهارشنبه گذشته، وقتی فهرست فيلم های راه يافته به بخش مسابقه جشنواره کن اعلام شد و نامی از آثار معرفی شده ايران از جمله شيرين آخرين اثر عباس کيارستمی و فيلمی از سامان سالور، يک فيلمساز جوان، در ميان اين نام ها نبود، مجالی دوباره برای اين پرسش فرارسيد که علت، بيش از همه در کجاست؟


مشکلات درونی سینمای ایران


سامان سالور علت را ، قبل از هر چيز مربوط به مشکلات درونی سينمای ايران می داند:«به نظر می آيد سينمای ايران از جريان روز سينمای هنری و فرهنگی و مستقل دنيا عقب افتاده ، يا حداقل سرعتش کندتر شده و اين به نظر من دلائل مختلفی دارد. بزرگترين دليل را، قبل از اينکه بخواهيم در سياست جشنواره ها و يا رابطه بد اين جشنواره ها با سينمای ايران جست وجو کنيم، اول بايد در خودمان بيابيم. »


  • «زمانی سينمای ايران مطرح تر از ارزش های واقعی اش بود، ولی حالا درست بر عکس شده ، يعنی کمتر از آنچه که ارزش دارد مطرح می شود. به عنوان مثال، فيلم آقای مير کريمی فيلم بسيار زيبایی است. من فکر می کنم اين فيلم واقعا می تواند به خيلی از جشنواره ها برود. اما اصلا ديده نشده و به عمد هم ديده نشده!»
زاون قوکاسیان، منتقد سینما

آقای سالور ادامه می دهد:«بايد بپذيريم که متاسفانه در چند سال اخير در ايران، اصلا نگاه خوبی به اين نوع و اين گونه سينما (سينمای فرهنگی) نشده، چه به لحاظ دولتی و چه خصوصی .ما برای ساخت فيلم های مستقل و فرهنگی تر، تهيه کننده دولتی يا خصوصی نداريم. به اين گونه فيلم ها به هيچ عنوان نگاه حمایتی نمی شود؛ نه در زمينه ساخت و نه در زمينه پس از ساخت، يعنی در مرحله اکران. اين نوع فيلم ها اکران نمی شوند و اگر اکران هم بشوند به سختی است و سالن های خيلی کمی به آنها اختصاص داده می شود.»


اگرچه عده ای هم هستند که اين کم توجهی ها را نه به دليل مشکلات سينمای ايران بلکه بيشتر، حاصل مواضع و موقعيت سياسی ايران از يک سو و واکنش سياسی جشنواره های سينمایی به اين مواضع از سوی ديگر، می بينند.


زاون قوکاسيان منتقد و نويسنده سينمایی از آن جمله است:«مسئله سياسی وجود دارد و سينمای ايران دارد به همين جهت حذف می شود. فکر می کنم به خاطر مشکلات سياسی که کشورهای مختلف با ايران دارند، ايران را کم رنگ می بينند.»


اما چه دليل يا مجموعه دلائلی هست که با اتکای به آن بتوان انزوای نسبی سال های اخير سينمای ايران را در عرصه های بين المللی در چارچوب سياسی ارزيابی کرد؟


زاون قوکاسيان در پاسخ به اين سوال به راديو فردا می گويد:«کلا در جشنواره ها در مورد سينمای ايران يک مقدار حذفی عمل می کنند. اين واقعا حاصل تجربه حضور بيست ساله من در جشنواره های مختلف است. اين را نمی توانم کتمان کنم. زمانی سينمای ايران مطرح تر از ارزش های واقعی اش بود، ولی حالا درست بر عکس شده ، يعنی کمتر از آنچه که ارزش دارد مطرح می شود. به عنوان مثال، فيلم آقای مير کريمی فيلم بسيار زيبایی است. من فکر می کنم اين فيلم واقعا می تواند به خيلی از جشنواره ها برود. اما اصلا ديده نشده و به عمد هم ديده نشده!»


این منتقد سینمای ایران می گوید:«ما (در ايران) هفته های فيلم مختلفی داشتيم، از فرانسه، از يونان. دائما ارتباطی دوگانه وجود داشت. يعنی آنها فيلم می آوردند و ما هم فيلم می فرستاديم. اما الان آنها، به دلائل نمی دانم شايد انرژی اتمی و يا هرچيز ديگری، ارتباط خود را(با ما ) کمرنگ کرده اند و ما حضور آنها را در ايران خيلی کم می بينيم. از اين جهت، اين عامل (نگاه سياسی جشنواره ها به سينمای ايران) را واقعا نمی توانيم نديده بگيريم.»


رخشان بنی اعتماد، سينماگر سرشناس سينمای ايران، که خود برخی از جشنواره های بين المللی را نيز داوری کرده است،هيچ يک از اين دو نگاه را قبول ندارد:«واقعيت این است که من به طور کامل هيچ کدام از اين دو نظر را قبول ندارم و يا می توانم بگويم که اميدوارم که هيچ يک از اين دو نظر درست نباشد. اگر قرار بر اين باشد که فستيوال ها تابع سياست های سياسی قرار گيرند، بايد در اصالت هنر شک کرد. مطلب ديگر اينکه اصلا به نظرم نمی آيد که موقعيت سينمای ايران به طور کل در جشنواره های بين المللی کمرنگ يا منتفی شده باشد.»


رخشان بنی اعتماد، که به تازگی از لندن و پس از حضور در هفته مرور آثارش به ايران بازگشته، معتقد است که سينمای ايران همچنان در مرکز نگاه بين المللی است.


او معتقد است که حضور يا عدم حضوردر فستيوال ها را منوط به نوع نگاه انتخاب کنندگان و داوران اين جشنواره ها می داند:«جشنواره ها فقط محدود به نمايش فيلم در کن نيستند و دائما داريم موفقيت فيلم ها را همچنان در جشنواره های مختلف می بينيم .فکر می کنم با هر تغييری در کميته انتخاب و داوری هر جشنواره، نتيجه و حاصل رای جشنواره ها متفاوت باشد.»


خانم بنی اعتماد ادامه می دهد:«ولی واقعيتی هم وجود دارد. و آن اين است که سينمای دنيا در حال تغيير است. سينما هنر پويا و زنده ای است. ممکن است که در دوره ای سينمای ايران با استقبال خيلی بيشتری در جشنواره های مختلف پذيرفته می شده است، ولی درحال حاضر سينمایی از کشورهای مختلف مطرح می شود. واقعا متر و اندازه ای وجود ندارد.»


رخشان بنی اعتماد به هيچ وجه تائيد يا عدم تائيد جشنواره ها را، نشان برتری و يا فروتری آثار سينمایی نمی داند: «فکر نمی کنم قرار است پذيرفته نشدن فيلم ها را در کن و يا هر جشنواره درجه يک ديگری، به عنوان موقعيتی از دست رفته بدانيم . ابدا اينطور نيست.»


وی می گوید:«در افتتاحيه يکی از جشنواره ها فيلمی را که از فيلم های پذيرفته شده در جشنواره کن سال پيش بود، به طور کامل ديدم. سعی کردم تا پايان بمانم و تحمل کنم تا شايد آن چيزی را که باعث مطرح شدن فيلم بوده و احيانا من نتوانسته ام پيدا نمی کنم، پيدا کنم، و نکردم .و البته خيلی هم تعجبی نکردم. چون همان گونه که گفتم ، با تغيير کميته انتخاب و کميته داوری، می تواند آرای کاملا متفاوتی در جشنواره به دست بيايد.»


رخشان بنی اعتماد: اگر شرايط و مشکلات خيلی جدی ای را که در داخل سينما در داخل ايران داريم حل نکنيم، اينکه حتی چند فيلمی هم در جشنواره های درجه يک پذيرفته بشوند هيچ امتيازی برای سينمای ما محسوب نمی شود.

مضامین تکراری، فیلمنامه های فقیر


بسياری از منتقدان و نويسندگان سينمایی از فقر مضمون و فيلمنامه در سينمای ايران سخن می گويند.


به اعتقاد اين عده، يکی از مهمترين دلائل آنچه که کم توجهی چند سال اخير جشنواره ها به سينمای ايران می خوانند، همين مضامين تکراری و فقدان رويکردهای تازه و جذاب دراماتيک در اين هنر است.


سامان سالور، کارگردانی که برای دومين فيلمش چند کيلو خرما برای مراسم تدفين جوايز مختلفی در کارنامه دارد، از جمله موافقان اين ديدگاه است. او در اين باره توضيح می دهد:«يکی از دلائل عمده هم، محتوا و بار دراماتيک فيلمنامه هایی است که ساخته می شود. متاسفانه بعد از موفقيتی که سينمای ما در اواخر دهه نود به دست آورد، نسل بعدی سينمای اين گونه، سعی کردند که شايد خود را شبيه کنند به فيلم ها و فيلمسازهایی که در اين عرصه موفق بودند. همين شبيه کردن، همين کپی کاری ها و از روی دست بقيه نوشتن برای رسيدن به موفقيت های يک شبه، باعث شد که اين گونه سينما، فضای ملال آور و تکراری را طی کند.»


زاون قوکاسيان، نويسنده چند کتاب در باره سینمای ایران با اين ديدگاه چندان موافق نيست و تاثير مشکلات مضمونی را کمرنگ می بيند:«حداکثر ممکن است سی درصد تاثير داشته باشد. به نظرم اين صحيح نيست که بگوییم صد درصد فيلم های ما مشکلات مضمونی دارند يا ضعيف تر شده اند. اصلا شکل اين مضمون ها را جشنواره های خارجی مشخص کردند . اتفاقا نسل جديدی که آمده، مانند همين سالور و بهزادی و اين دسته از فيلمسازان، افکار زيبایی دارند و کارهای خوبی می کنند، ولی واقعا شرايط بين المللی اينها را نمی پذيرد.»


با وجود اختلاف ديدگاه ها در ارزيابی مسائل سينمای ايران، آنچه که اکثريت برآن توافق نظر دارند، تغيير رويکردها در حمايت های دولتی از سينمایی است که فرهنگی يا غير گيشه پسند خوانده می شود.


رخشان بنی اعتماد می گوید:«فکر می کنم بحران بيشتر، مسئله سينمای فرهنگی و وضعيت آن در داخل کشور است تا اينکه نگران حضور در جشنواره خارجی باشيم.»


زاون قوکاسيان معتقد است:«فکر می کنم سينمای فرهنگی به دليل نوع اکران فيلم ها، عدم حمايت کليه مطبوعات از فيلم های فرهنگی ، دلزدگی بعضی از فيلمسازان را به وجود آورده. جشنواره فجر، در اين يکی دوسال اخير، آن چنان که بايد از کليه فيلمسازان داخلی حمايت نکرده .مسئله کمبود توليد هست. التفات سابق نسبت به سينماگران کمتر شده.»


سامان سالور هم می گوید:«همه چيز به سمت و سویی رفته که رقم و ريال تعيين کننده شده. واقعا در ايران امروز حمايت کننده ای از اين گونه فيلم ها نداريم، نه دولتی و نه خصوصی.»


و نتيجه گيری نهایی اين بحث را هم شايد بتوان از زبان رخشان بنی اعتماد شنيد آنجا که می گويد:«سينما در داخل (کشور) در حال حاضر با مسائل عمده ای روبروست، با مسائلی که بايد به آنها توجه شود و بايد حل شوند . بايد ببينيم که شرايط ساخته شدن فيلم هایی که صرفا رويکرد تجاری ندارند(چگونه است و اين نوع فيلم ها) به چه اندازه در شرايط سينمای ما قدرت پايداری دارند؟ و چقدر امکان ادامه دارند؟»


خانم بنی اعتماد ادامه می دهد:«اگر توانستيم در اينجا مسئله را حل کنيم، فکر می کنم که آن جوهر سينمای ايران، که برگرفته از فرهنگ ايرانی است، قدرت اين را دارد که جايگاه خود را حفظ کند. ولی اگر شرايط و مشکلات خيلی جدی ای را که در داخل سينما در داخل ايران داريم حل نکنيم، اينکه حتی چند فيلمی هم در جشنواره های درجه يک پذيرفته بشوند هيچ امتيازی برای سينمای ما محسوب نمی شود.»


به هرحال به نظر می رسد که مسير اصلی سينمای ايران، انتخاب خود را به سمت گيشه ، فروش و بازگرداندن سرمايه کامل کرده است.


اين در شرايطی است که به گفته صاحبنظران سينما در ايران، سياست های رسمی وزارت ارشاد نيز تحرکی برای تقويت سينمای فرهنگی در کشور از خود نشان نمی دهد.


XS
SM
MD
LG