ژاله اصفهانی، شاعر مهاجر ايرانی، پنج شنبه شب در بيمارستانی در لندن درگذشت.
« پرنده مهاجر» شعر ايران که نزديک به شصت سال دور از آشيان زيست، بی« بوسه شادی بر آشيان»، خانه کوچکش را در لندن برای هميشه ترک گفت.
پرندگان مهاجر در اين غروب خموش
که ابر تيره تن انداخته، به قله کوه
شما شتابزده راهی کجا هستيد
کشيده پر به افق، تک تک و گروه گروه؟
.....
پرندگان مهاجر دلم به تشويش است
که عمر اين سفر دورتان دراز شود
به باغ، باد بهار آيد و بدون شما
شکوفه های درختان سيب باز شود
ژاله اصفهانی با محتوای اجتماعی آثارش نزد روشنفکران شناخته شده و از سويی به واسطه ترانه هايی که از روی آثار او خوانده شده، نزد مخاطبان عام از جایگاه قابل توجهی برخوردار است.
ژاله اصفهانی که نام اصلی اش، مستانه سلطانی است طبق شناسنامه در سال ۱۳۰۰ به دنيا آمد، اما گويا اين تاريخ درست نيست و خانواده او شناسنامه اش را بزرگ تر گرفته اند تا او بتواند زودتر ازدواج کند.
او در سيزده سالگی نام خود را به ژاله تغيير داد و همين سال بود که اولين شعرش را سرود.ژاله خيلی زود به شاعر شناخته شده ای بدل شد و ملک الشعرا بهار شعر او را ستود.
اولين کتاب شعر ژاله اصفهانی با عنوان گل های خودرو در سال ۱۳۲۳ در تهران منتشر شد.
وی با همسر نيما يوشيج، پدر شعر نو فارسي، دوستی کرد و به همراه نيما و بزرگانی چون علامه دهخدا و ملک الشعرا بهار در نخستين کنگره نويسندگان ايران در سال ۱۳۲۵ شرکت جست.
او پس از ازدواج، ژاله بديع تبريزی نام گرفته بود. شوهرش، شمس الدين بديع تبريزی، افسری جوان بود که سودای آزادی و عدالت برای کشورش را داشت و همين امر ۶۰ سال زندگی در غربت را برای ژاله رقم زد.
ژاله در سال ۱۳۲۵مجبور به ترک خاک ايران شد و به اتحاد جماهير شوروی رفت، چرا که شوهرش به هوای برپا داشتن آذربايجانی نو به پيشه وری پيوسته بود.
منقدان بنويسيد هرچه می خواهيد
ولی نگوئيد اين را که :
ژاله ترک وطن کرد.
بسا کسا ز وطن دور و در وطن هستند
بسا که در وطن استند، از وطن دوران
ز بخت تيره ندانند چشم دل کوران
که بت پرستی هرگز وطن پرستی نيست
ژاله اصفهانی در مهاجرت دوره پنج ساله ادبيات را در باکو به اتمام رساند و با آموختن زبان آذربايجانی، بيش از هزار بيت از اشعار کلاسيک شاعران ترک را به فارسی برگرداند.
وی پس از آن، در مسکو تا مقطع دکترا به تحصيل ادبيات پرداخت و همزمان با کار برای انستيتو ادبيات ماکسيم گورگی، رساله ای به زبان روسی درباره نيما يوشيج به چاپ رساند.
او در تاجيکستان و آذربايجان و مسکو به عنوان ژاله زنده رودی شناخته می شود و در ايران به نام ژاله اصفهانی شهره است.
می پرسی از من
اهل کجايم؟
من کولی ام
من دوره گردم.
پرورده ی اندوه و دردم .
بر نقشه ی دنيا نظر کن
با يک نظر از مرز کشورها گذر کن
بی شک نيابی سرزمينی
کانجا نباشد در به در هم ميهن من ...
ژاله در سال ۱۳۵۹ به ايران بازگشت، اما خيلی زود مجددا مجبور به ترک وطن شد و به لندن مهاجرت کرد. اما در آنجا نيز دست از کار نکشيد و تا لحظه های پايانی عمر به سرودن شعر ادامه داد.
ژاله اصفهانی، ۱۳ مجموعه شعر از جمله اگر هزار قلم داشتم، البرز بی شکست، موج در موج، ترنم پرواز و شکوه شکفتن از خود به جا گذاشت.
زندگی صحنه ی يکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پيوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد