مجید محمدی- در ايام پيش و پس از انتخابات و اوجگيری اعتراضات اخبار و تحليلهای متفاوتی از شرايط سياسی ايران در رسانههای داخلی و خارجی عرضه شدند که بسياری از آنها با واقعيت سياسی موجود در ايران همخوانی نداشته و ندارند. در اينجا به اين خبر- تحليلها و مشکلات آنها اشاره کوتاهی میکنم.
روحانيت در صدد برکناری خامنهای
اخبار گستردهای در روزهای پس از انتخابات منتشر شد مبنی بر اين که هاشمی رفسنجانی در حال رايزنی با برخی از روحانيون در قم برای عزل رهبری يا تشکيل شورای رهبری است. اين اخبار از وبسايتهای فارسی زبان به رسانههای غربی نيز انتقال يافت و بر اساس همين خبرها اين تحليل شکل گرفت که روحانيون در حال طراحی برنامهای عليه خامنهای هستند. (پيتر بومان، روزنامهی گاردين، ۲۸ ژوئن، ۲۰۰۹) اين خبرها و تحليلها بيشتر آرزوها و اميال خبر دهندگان و تحليلگران ايرانی را که به خبر نگاران غربی نيز مشاوره میدهند انعکاس میدادند تا منعکس کننده واقعيات باشند. همچنين اين تحليلها به جای تعارض ميان ملت و حاکميت تمايل داشتند موضوع را به اختلافات درون حکومتی يا ميان جناحی تقليل دهند.
هاشمی رفسنجانی در دوره اخير آن چنان تحت فشار حکومت نظاميان است که تنها بايد به دفاع از سنگرهايی که دارد مشغول باشد و نمیتواند جبههی تازه ای عليه آیت الله خامنهای بگشايد. حداکثر کاری که هاشمی کرد همان نامهای بود که وی قبل از انتخابات به خامنهای نوشت و خطبهای که پس از آن خواند. دستگيری پنج تن از اعضای خانواده وی توسط نيروهای حکومتی اين علامت را به وی داد که اگر بخواهد حرکتی انجام دهد از هيچ جهتی در امان نيست. هاشمی رئيس مجمعی است که همهاعضای آن از جمله خود وی منصوب خامنهای هستند و در جدال ميان هاشمی و خامنهای، طرف انتصاب کننده خود را میگيرند.
همچنين او رئيس مجلسی است که همه اعضای آن از صافی شورای نگهبان گذشتهاند و برای انتخاب شدن دوباره بايد از آن صافی بگذرند. حتی اگر برخی از اعضا به هاشمی رای داده باشند اصولا در ميان هاشمی و خامنهای هاشمی را بر نمیگزينند. هيچ يک از اعضای مجلس خبرگان رهبری به اصلاحطلبان يا مخالفان حکومت سمپاتی ندارند تا موقعيت خويش را در اين مورد به مخاطره بيندازند.
رای فقرا برای احمدی نژاد
اين سخن مکررا پيش و پس از انتخابات تکرار شد که احمدینژاد رای دهاتیها و شهرستانها و طبقات فقير را دارد. (مثل نوشتهی رابرت فيسک در اينديپندنت، ۱۴ ژوئن ۲۰۰۹) اين سخن صرفا براساس ظن و گمان در مورد سفرهای استانی احمدی نژاد و توزيع سهام عدالت پيش از انتخابات بيان شد و بر هيچ گونه نظر سنجی و داده آماری متکی نبود. با توجه به اجرا نشدن بسياری از مصوبات دولت در سفرهای استانی تاثير اين سفرها بر تصور مردم نسبت به احمدی نژاد روشن نيست. همچنين توزيع پول اندک در ميان مردم معلوم نيست تا چه حد در رای آنها تاثير داشته باشد. تورم و بيکاری فزاينده نيز بيشتر فقرا را تحت تاثير قرار داده تا ثروتمندان کشور را.
مردم ايران بسيار پيچيده تر از ايجاد رابطه مالی مستقيم ميان حاتم بخشی موردی دولت و رای خود هستند. حتی از رای محتمل و مفروض روستاييان و برخی از طبقات فقير به احمدی نژاد نيز نمی توان به سلامت انتخابات و رای بيش از ۲۴ ميليونی احمدی نژاد پل زد. همچنين آرای شهريان و روستاييان در انتخابات دهههای هفتاد و هشتاد نشان میدهند که روستاييان تحت تاثير شهريان هستند و نه مستقل از آنها در رای دهی.
دستکاری محدود در آرا
بسياری از تحليلگران پيش از انتخابات بر اين باور بودند که اگر رای موسوی پنج ميليون بيش از احمدی نژاد باشد، يک حاشيه امن ايجاد میشود و امکان تقلب بشدت پايين میآيد. کروبی در نامهی مورخ ۶ تير ۱۳۸۸به شورای نگهبان نوشت: «ما پيش از اين انتخابات بر اين باور بوديم که حضور پر شور مردم می تواند تخلفات احتمالی گروههای خودسر را تحت شعاع قرار دهد.» اين تحليلگران با همين توجيه يا تحليل، خواهان بالا رفتن ميزان مشارکت برای کاهش امکان تقلب بودند. اين افراد با در نظر گرفتن انتخاباتهای برگزار شده در دورههای قبل به اين نتيجه میرسيدند که جمهوری اسلامی همواره تا حد اندکی در آرا دستکاری میکرده است اما تغيير رای يازده ميليونی دور از انتظار به نظر میآمد. آیت الله خامنهای و گروه حاکم نظامی امنيتیاش در انتخابات دهم نشان دادند که ظرفيت جابجايی آرا توسط آنها بسيار بيش از تصور مردم و تحليلگران سياسی است.
اختلاف ميان فرماندهان سپاه
در دوره اعتراضها از منابع مختلف به اين موضوع اشاره میشد که در ميان فرماندهان سپاه بر سر سرکوب مردم اختلاف نظر وجود دارد و اين خبر- تحليلها تا آنجا پيش رفت که گفته شد سرداران سپاه برای اين موضوع تشکيل جلسه دادهاند. بنا به برخی گزارشها «در پی دستگيری و نا پديد شدن سردار علی فضلی در تاريخ ۲ تير ۱۳۸۸ جلسهای غير رسمی از طرف سردار حاج سعيد قاسمی فرمانده سابق لشکر ۲۷ محمد رسول الله با حضور ۱۶ تن از سرداران قديمی سپاه بر گذار شد. در اين جلسه که به منظور شکايت از وضعيت موجود در کشور انجام پذيرفت، سردار سعيد قاسمی در اين جلسه اظهار کرد که وضعيت موجود بسيار نگرانکننده و شرمآور است و کاملا با آرمانهای امام مغايرت دارد، و در صورت تحت فشار قرار گرفتن از سوی رهبر برای سرکوب بيشتر و شديدتر مردم از اين سمت کنار گيری کرده و در کنار مردم قرار خواهند گرفت.»(وبلاگ من وبلاگ نويس نيستم، ۲ تير ۱۳۸۸) گفتگوی سرتيپ علی فضلی، فرمانده سپاه سيدالشهدای استان تهران با خبرنگاران و سخن گفتن وی از برخورد شديد با معترضان اين شايعات را نقض کرد. (کيهان، ۶ تير ۱۳۸۸)
اين تحليل و خبرسازیهای مرتبط با آن مربوط است به سپاه پاسداران در سال ۱۳۶۸ و نه ۱۳۸۸؛ آیت الله خامنهای در بيست سال گذشته همه عناصر غير وفادار به خود را از سپاه تصفيه کرده است و امروز در رده فرماندهی سپاه کسی نيست که کوچکترين همدلی با منتقدان خامنهای داشته باشد. نامه فرماندهان سپاه به خاتمی در سالهای دهه هفتاد اين امر را بخوبی نمايانگر میسازد. خامنه ای هر از چند ماه فرماندهان سپاه را تغيير میدهد و پس از تحولات اخير نيز فرماندهانی را که اغتشاشات اخير را سرکوب کردهاند تغيير خواهد داد.
مراسم متناوب ختم قربانيان
تحليل پنجم که مرتبا توسط رضا اصلان در برنامههای مختلف تلويزيونی در ايالات متحده امريکا عرضه شد اين بود که کشتن افراد توسط حکومت موجب چرخهای از عزاداریها و مراسم سوگواری در ايران خواهد شد (مراسم سومين، هفتمين و چهلمين روز مرگ) که به تداوم اعتراضات کمک خواهد کرد. اين تحليل از وقايع انقلاب ايران در سال ۱۳۵۷ نسخهبرداری شده بود که در حال حاضر هيچ زمينه عينی در ايران ندارد. حکومت جمهوری اسلامی چنان که در سه دهه اخير عمل کرده خود قربانيان را به خاک میسپارد و روی آن را بتونريزی میکند و بعد آدرس قبر را به خانواده در صورت دادن تعهد برای عدم برگزاری مراسم میدهد. همچنين عموم مساجد در اختيار دولت هستند و با يک تلفن از وزارت اطلاعات هر گونه مراسمی را لغو میکنند. رهبران جمهوری اسلامی از همان دری که به رژيم سابق ضربه زدند خود ضربه نمیخورند.
طراحی اعتراضات توسط دشمن
همچنين بايد به تحليل کاملا نادرست حکومت ايران در نسبت دادن اعتراضات به کشورهای غربی يا «دشمن» يا مجاهدين خلق و بهاييان پرداخت. ارائهدهندگان اين تحليل بايد به پرسشهای زير پاسخ دهند: چگونه دولتهای خارجی يا مجاهدين خلق و بهاييان میتوانند سه ميليون ايرانی را در تاريخ ۲۵ خرداد (رقم از شهردار تهران است) به خيابان های تهران بياورند؟ ۴۰۰ ميليون دلار بودجه اختصاص يافته توسط دولت آمريکا و سازمان سی آی ای برای اين امر (تيتر بزرگ و اول کيهان، ۲ تير ۱۳۸۸) چگونه هزينه شده است (ريز هزينهها)؟
اگر همه تحولات سياسی در ايران از پيش برنامهريزی شده است از کجا معلوم که شرکت گسترده مردم در انتخابات و تقلب انتخاباتی و سرکوب بعد از آن نيز از پيش و با کمک روسها (آن چنان که در برخی رسانههای مخالف حکومت منعکس شده است) بر اساس همان تئوری توطئه برنامه ريزی نشده باشد؟
هاشمی رفسنجانی تحليلی از همين جنس بدون اشاره به نيروهای خارجی عرضه میکند و تحولات پس از انتخابات را فتنهای پيچيده از سوی عوامل مرموزی میداند که ايجاد وفاق و جدايی ميان مردم و نظام و سلب اعتماد و اطمينان آحاد مردم از نظام اسلامی را هدف گرفته است. (ايلنا، ۷ تير ۱۳۸۸) گردانندگان سرکوب اخير کاملا مشخص هستند و رفسنجانی بهتر از همه آنها را میشناسد. رفسنجانی در تحليل ماجرای هفتم تير در همين روز به همان منطقی متوسل میشود که اکنون نيروهای نظامی دارند او و ديگر فعالان سياسی را بر اساس آن حذف میکنند. عادت مقامات ايران اين است که اگر موضوعی را متوجه نشوند يا نخواهند متوجه شوند آن را به دستهای مرموز نسبت میدهند.
حضور نيروهای عملياتی حزبالله لبنان در سرکوبها
در جريان سرکوب اعتراضات اين ايده در ميان بسياری از مردم ايران و مخالفان رژيم شيوع پيدا کرد که نيروهای عرب و بالاخص حزبالله لبنان در ميان سرکوبکنندگاه حضور داشتهاند يا حکومت دارای مشاوران روسی در مديريت سرکوبها بوده است يا گروهی برای آموزش سرکوب به روسيه فرستاده شدهاند. کروبی در نامهای به مردم پس از تاييد انتخابات توسط شورای نگهبان: «رويای انقلاب مخملی در ذهن اينها بوده يا آنها که کابوس آن را میديدند و نيرو به همسايه شمالی گسيل داشتند که آموزش ببينند تا چگونه مردم را با حالت ارعاب و قيافه مهيب و هجوم موتور و زدن باتوم و پرتاب گاز فلفل و زدن کابل بر سر پير و جوان و زن و مرد و اتومبيل و مغازه بترسانند.» (گويا نيوز، ۹ تير ۱۳۸۸)
اين گونه ايدهها در عين آن که ممکن است برخی مشاهدات آنها را تاييد کنند و در مواردی نيز نيروهای عرب زبان در سرکوبها به کار گرفته شدهاند، در صوت تعميم سه مشکل جدی دارند: اول آن که ايران به اندازه ی کافی دارای بيکار و مجرم و دارای ظرفيت خشونتورزی است و میتواند آنها را با دادن دهها هزار تومان برای کتک زدن يا شليک کردن به مردم اجير کند. دوم اين که به نظر نمیآيد مردم ايران بتوانند با عرق ملی جنايات دولت خود را به پای ديگر ملتها بيندازند. حتی اگر مزدوران يا آموزش دهندگان، خارجی باشند دستور دهندگان ايرانیاند. و سوم آنکه رژيم جمهوری اسلامی سه دهه است که به سرکوب و آدم کشی مشغول است و نيازی به مشاور خارجی برای يادگيری اين امور ندارد.
انقلاب مخملی
حکومت حرکت اعتراضی مردم را انقلاب يا کودتای مخملی ناميد و به همين توجيه اولا هدايت آن را به خارج نسبت داد و ثانيا آن را به شدت سرکوب کرد. آيا ما در هفته پايانی خرداد ۱۳۸۸ با يک انقلاب مخملی نا موفق روبرو بوديم؟ به سه علت خير. اول آنکه انقلاب مخملی خاص اروپای شرقی در پايان دههی ۱۹۸۰ بود که به فروريزی حکومتهای کمونيستی در آن کشورها انجاميد. شرايط ايران علی رغم بسياری از شباهتها مثل حکومتهای اقتدارگرا و تماميتطلب و کنترل شديد امنيتی- پليسی در جامعه با کشورهای اروپای شرقی از حيث مذهبی، تاريخی و اجتماعی متفاوت است. به عنوان نمونه در آن کشورها مذهب يک عامل رهايی بخش به حساب می آمد اما در ايران دين ابزار سرکوب است. دوم آن که برخلاف عموم دولتهای اروپای شرقی که برای مذاکره و مصالحه و گذار از رژيم کمونيستی آمادگی داشتند حکومت مطلقه در ايران هنوز سرمست از باده قدرت است و در برابر اعتراضات هيچگونه انعطافی نشان نمی دهد. و سوم آن که ديگر اثری از اپوزيسيون درون رژيم جمهوری اسلامی باقی نمانده بود تا کفه به نفع آنها سنگينتر شود و بدون توسل به زور انتقال به دموکراسی صورت گيرد.
روحانيت در صدد برکناری خامنهای
اخبار گستردهای در روزهای پس از انتخابات منتشر شد مبنی بر اين که هاشمی رفسنجانی در حال رايزنی با برخی از روحانيون در قم برای عزل رهبری يا تشکيل شورای رهبری است. اين اخبار از وبسايتهای فارسی زبان به رسانههای غربی نيز انتقال يافت و بر اساس همين خبرها اين تحليل شکل گرفت که روحانيون در حال طراحی برنامهای عليه خامنهای هستند. (پيتر بومان، روزنامهی گاردين، ۲۸ ژوئن، ۲۰۰۹) اين خبرها و تحليلها بيشتر آرزوها و اميال خبر دهندگان و تحليلگران ايرانی را که به خبر نگاران غربی نيز مشاوره میدهند انعکاس میدادند تا منعکس کننده واقعيات باشند. همچنين اين تحليلها به جای تعارض ميان ملت و حاکميت تمايل داشتند موضوع را به اختلافات درون حکومتی يا ميان جناحی تقليل دهند.
هاشمی رفسنجانی در دوره اخير آن چنان تحت فشار حکومت نظاميان است که تنها بايد به دفاع از سنگرهايی که دارد مشغول باشد و نمیتواند جبههی تازه ای عليه آیت الله خامنهای بگشايد. حداکثر کاری که هاشمی کرد همان نامهای بود که وی قبل از انتخابات به خامنهای نوشت و خطبهای که پس از آن خواند. دستگيری پنج تن از اعضای خانواده وی توسط نيروهای حکومتی اين علامت را به وی داد که اگر بخواهد حرکتی انجام دهد از هيچ جهتی در امان نيست. هاشمی رئيس مجمعی است که همهاعضای آن از جمله خود وی منصوب خامنهای هستند و در جدال ميان هاشمی و خامنهای، طرف انتصاب کننده خود را میگيرند.
همچنين او رئيس مجلسی است که همه اعضای آن از صافی شورای نگهبان گذشتهاند و برای انتخاب شدن دوباره بايد از آن صافی بگذرند. حتی اگر برخی از اعضا به هاشمی رای داده باشند اصولا در ميان هاشمی و خامنهای هاشمی را بر نمیگزينند. هيچ يک از اعضای مجلس خبرگان رهبری به اصلاحطلبان يا مخالفان حکومت سمپاتی ندارند تا موقعيت خويش را در اين مورد به مخاطره بيندازند.
رای فقرا برای احمدی نژاد
اين سخن مکررا پيش و پس از انتخابات تکرار شد که احمدینژاد رای دهاتیها و شهرستانها و طبقات فقير را دارد. (مثل نوشتهی رابرت فيسک در اينديپندنت، ۱۴ ژوئن ۲۰۰۹) اين سخن صرفا براساس ظن و گمان در مورد سفرهای استانی احمدی نژاد و توزيع سهام عدالت پيش از انتخابات بيان شد و بر هيچ گونه نظر سنجی و داده آماری متکی نبود. با توجه به اجرا نشدن بسياری از مصوبات دولت در سفرهای استانی تاثير اين سفرها بر تصور مردم نسبت به احمدی نژاد روشن نيست. همچنين توزيع پول اندک در ميان مردم معلوم نيست تا چه حد در رای آنها تاثير داشته باشد. تورم و بيکاری فزاينده نيز بيشتر فقرا را تحت تاثير قرار داده تا ثروتمندان کشور را.
مردم ايران بسيار پيچيده تر از ايجاد رابطه مالی مستقيم ميان حاتم بخشی موردی دولت و رای خود هستند. حتی از رای محتمل و مفروض روستاييان و برخی از طبقات فقير به احمدی نژاد نيز نمی توان به سلامت انتخابات و رای بيش از ۲۴ ميليونی احمدی نژاد پل زد. همچنين آرای شهريان و روستاييان در انتخابات دهههای هفتاد و هشتاد نشان میدهند که روستاييان تحت تاثير شهريان هستند و نه مستقل از آنها در رای دهی.
دستکاری محدود در آرا
بسياری از تحليلگران پيش از انتخابات بر اين باور بودند که اگر رای موسوی پنج ميليون بيش از احمدی نژاد باشد، يک حاشيه امن ايجاد میشود و امکان تقلب بشدت پايين میآيد. کروبی در نامهی مورخ ۶ تير ۱۳۸۸به شورای نگهبان نوشت: «ما پيش از اين انتخابات بر اين باور بوديم که حضور پر شور مردم می تواند تخلفات احتمالی گروههای خودسر را تحت شعاع قرار دهد.» اين تحليلگران با همين توجيه يا تحليل، خواهان بالا رفتن ميزان مشارکت برای کاهش امکان تقلب بودند. اين افراد با در نظر گرفتن انتخاباتهای برگزار شده در دورههای قبل به اين نتيجه میرسيدند که جمهوری اسلامی همواره تا حد اندکی در آرا دستکاری میکرده است اما تغيير رای يازده ميليونی دور از انتظار به نظر میآمد. آیت الله خامنهای و گروه حاکم نظامی امنيتیاش در انتخابات دهم نشان دادند که ظرفيت جابجايی آرا توسط آنها بسيار بيش از تصور مردم و تحليلگران سياسی است.
اختلاف ميان فرماندهان سپاه
در دوره اعتراضها از منابع مختلف به اين موضوع اشاره میشد که در ميان فرماندهان سپاه بر سر سرکوب مردم اختلاف نظر وجود دارد و اين خبر- تحليلها تا آنجا پيش رفت که گفته شد سرداران سپاه برای اين موضوع تشکيل جلسه دادهاند. بنا به برخی گزارشها «در پی دستگيری و نا پديد شدن سردار علی فضلی در تاريخ ۲ تير ۱۳۸۸ جلسهای غير رسمی از طرف سردار حاج سعيد قاسمی فرمانده سابق لشکر ۲۷ محمد رسول الله با حضور ۱۶ تن از سرداران قديمی سپاه بر گذار شد. در اين جلسه که به منظور شکايت از وضعيت موجود در کشور انجام پذيرفت، سردار سعيد قاسمی در اين جلسه اظهار کرد که وضعيت موجود بسيار نگرانکننده و شرمآور است و کاملا با آرمانهای امام مغايرت دارد، و در صورت تحت فشار قرار گرفتن از سوی رهبر برای سرکوب بيشتر و شديدتر مردم از اين سمت کنار گيری کرده و در کنار مردم قرار خواهند گرفت.»(وبلاگ من وبلاگ نويس نيستم، ۲ تير ۱۳۸۸) گفتگوی سرتيپ علی فضلی، فرمانده سپاه سيدالشهدای استان تهران با خبرنگاران و سخن گفتن وی از برخورد شديد با معترضان اين شايعات را نقض کرد. (کيهان، ۶ تير ۱۳۸۸)
اين تحليل و خبرسازیهای مرتبط با آن مربوط است به سپاه پاسداران در سال ۱۳۶۸ و نه ۱۳۸۸؛ آیت الله خامنهای در بيست سال گذشته همه عناصر غير وفادار به خود را از سپاه تصفيه کرده است و امروز در رده فرماندهی سپاه کسی نيست که کوچکترين همدلی با منتقدان خامنهای داشته باشد. نامه فرماندهان سپاه به خاتمی در سالهای دهه هفتاد اين امر را بخوبی نمايانگر میسازد. خامنه ای هر از چند ماه فرماندهان سپاه را تغيير میدهد و پس از تحولات اخير نيز فرماندهانی را که اغتشاشات اخير را سرکوب کردهاند تغيير خواهد داد.
مراسم متناوب ختم قربانيان
تحليل پنجم که مرتبا توسط رضا اصلان در برنامههای مختلف تلويزيونی در ايالات متحده امريکا عرضه شد اين بود که کشتن افراد توسط حکومت موجب چرخهای از عزاداریها و مراسم سوگواری در ايران خواهد شد (مراسم سومين، هفتمين و چهلمين روز مرگ) که به تداوم اعتراضات کمک خواهد کرد. اين تحليل از وقايع انقلاب ايران در سال ۱۳۵۷ نسخهبرداری شده بود که در حال حاضر هيچ زمينه عينی در ايران ندارد. حکومت جمهوری اسلامی چنان که در سه دهه اخير عمل کرده خود قربانيان را به خاک میسپارد و روی آن را بتونريزی میکند و بعد آدرس قبر را به خانواده در صورت دادن تعهد برای عدم برگزاری مراسم میدهد. همچنين عموم مساجد در اختيار دولت هستند و با يک تلفن از وزارت اطلاعات هر گونه مراسمی را لغو میکنند. رهبران جمهوری اسلامی از همان دری که به رژيم سابق ضربه زدند خود ضربه نمیخورند.
طراحی اعتراضات توسط دشمن
همچنين بايد به تحليل کاملا نادرست حکومت ايران در نسبت دادن اعتراضات به کشورهای غربی يا «دشمن» يا مجاهدين خلق و بهاييان پرداخت. ارائهدهندگان اين تحليل بايد به پرسشهای زير پاسخ دهند: چگونه دولتهای خارجی يا مجاهدين خلق و بهاييان میتوانند سه ميليون ايرانی را در تاريخ ۲۵ خرداد (رقم از شهردار تهران است) به خيابان های تهران بياورند؟ ۴۰۰ ميليون دلار بودجه اختصاص يافته توسط دولت آمريکا و سازمان سی آی ای برای اين امر (تيتر بزرگ و اول کيهان، ۲ تير ۱۳۸۸) چگونه هزينه شده است (ريز هزينهها)؟
اگر همه تحولات سياسی در ايران از پيش برنامهريزی شده است از کجا معلوم که شرکت گسترده مردم در انتخابات و تقلب انتخاباتی و سرکوب بعد از آن نيز از پيش و با کمک روسها (آن چنان که در برخی رسانههای مخالف حکومت منعکس شده است) بر اساس همان تئوری توطئه برنامه ريزی نشده باشد؟
هاشمی رفسنجانی تحليلی از همين جنس بدون اشاره به نيروهای خارجی عرضه میکند و تحولات پس از انتخابات را فتنهای پيچيده از سوی عوامل مرموزی میداند که ايجاد وفاق و جدايی ميان مردم و نظام و سلب اعتماد و اطمينان آحاد مردم از نظام اسلامی را هدف گرفته است. (ايلنا، ۷ تير ۱۳۸۸) گردانندگان سرکوب اخير کاملا مشخص هستند و رفسنجانی بهتر از همه آنها را میشناسد. رفسنجانی در تحليل ماجرای هفتم تير در همين روز به همان منطقی متوسل میشود که اکنون نيروهای نظامی دارند او و ديگر فعالان سياسی را بر اساس آن حذف میکنند. عادت مقامات ايران اين است که اگر موضوعی را متوجه نشوند يا نخواهند متوجه شوند آن را به دستهای مرموز نسبت میدهند.
حضور نيروهای عملياتی حزبالله لبنان در سرکوبها
در جريان سرکوب اعتراضات اين ايده در ميان بسياری از مردم ايران و مخالفان رژيم شيوع پيدا کرد که نيروهای عرب و بالاخص حزبالله لبنان در ميان سرکوبکنندگاه حضور داشتهاند يا حکومت دارای مشاوران روسی در مديريت سرکوبها بوده است يا گروهی برای آموزش سرکوب به روسيه فرستاده شدهاند. کروبی در نامهای به مردم پس از تاييد انتخابات توسط شورای نگهبان: «رويای انقلاب مخملی در ذهن اينها بوده يا آنها که کابوس آن را میديدند و نيرو به همسايه شمالی گسيل داشتند که آموزش ببينند تا چگونه مردم را با حالت ارعاب و قيافه مهيب و هجوم موتور و زدن باتوم و پرتاب گاز فلفل و زدن کابل بر سر پير و جوان و زن و مرد و اتومبيل و مغازه بترسانند.» (گويا نيوز، ۹ تير ۱۳۸۸)
اين گونه ايدهها در عين آن که ممکن است برخی مشاهدات آنها را تاييد کنند و در مواردی نيز نيروهای عرب زبان در سرکوبها به کار گرفته شدهاند، در صوت تعميم سه مشکل جدی دارند: اول آن که ايران به اندازه ی کافی دارای بيکار و مجرم و دارای ظرفيت خشونتورزی است و میتواند آنها را با دادن دهها هزار تومان برای کتک زدن يا شليک کردن به مردم اجير کند. دوم اين که به نظر نمیآيد مردم ايران بتوانند با عرق ملی جنايات دولت خود را به پای ديگر ملتها بيندازند. حتی اگر مزدوران يا آموزش دهندگان، خارجی باشند دستور دهندگان ايرانیاند. و سوم آنکه رژيم جمهوری اسلامی سه دهه است که به سرکوب و آدم کشی مشغول است و نيازی به مشاور خارجی برای يادگيری اين امور ندارد.
انقلاب مخملی
حکومت حرکت اعتراضی مردم را انقلاب يا کودتای مخملی ناميد و به همين توجيه اولا هدايت آن را به خارج نسبت داد و ثانيا آن را به شدت سرکوب کرد. آيا ما در هفته پايانی خرداد ۱۳۸۸ با يک انقلاب مخملی نا موفق روبرو بوديم؟ به سه علت خير. اول آنکه انقلاب مخملی خاص اروپای شرقی در پايان دههی ۱۹۸۰ بود که به فروريزی حکومتهای کمونيستی در آن کشورها انجاميد. شرايط ايران علی رغم بسياری از شباهتها مثل حکومتهای اقتدارگرا و تماميتطلب و کنترل شديد امنيتی- پليسی در جامعه با کشورهای اروپای شرقی از حيث مذهبی، تاريخی و اجتماعی متفاوت است. به عنوان نمونه در آن کشورها مذهب يک عامل رهايی بخش به حساب می آمد اما در ايران دين ابزار سرکوب است. دوم آن که برخلاف عموم دولتهای اروپای شرقی که برای مذاکره و مصالحه و گذار از رژيم کمونيستی آمادگی داشتند حکومت مطلقه در ايران هنوز سرمست از باده قدرت است و در برابر اعتراضات هيچگونه انعطافی نشان نمی دهد. و سوم آن که ديگر اثری از اپوزيسيون درون رژيم جمهوری اسلامی باقی نمانده بود تا کفه به نفع آنها سنگينتر شود و بدون توسل به زور انتقال به دموکراسی صورت گيرد.