در آمریکا به تازگی کتابی چند رسانهای منتشر شده به نام «میدان ایرانی» که به پیوندهای مشترک میان ایران و آمریکا پرداخته است.
این کتاب دیجیتالی که شامل متن، عکس، موسیقی و ویدیو است از بخشهای مختلف تاریخ، فرهنگ، حقوق بشر و نیز بخش ایرانیان آمریکایی موفق تشکیل شده است.
رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی با داور اردلان، نویسنده «میدان ایرانی» که تهیه کننده رادیو ملی آمریکا هم هست گفتگو کرده و نخست از او درباره هدف انتشار این کتاب پرسیده است.
داور اردلان: برایم مهم بود که در مورد آن سنتها و فرهنگی که بین دو کشور است و خیلی تاریخ وسیعی دارد بنویسم و صحبت کنم، چون خیلیها فکر میکنند که تاریخ حضور ایرانیها در آمریکا به سال ۱۹۷۹ برمیگردد و تاریخشان در اینجا فقط یک تاریخ ۳۰ ساله است.
اما اگر به تاریخ نگاهی بیاندازیم با شخصیتی مانند رالف والدو امرسون مواجه میشویم، یک شاعر خیلی معروف آمریکایی در قرن ۱۹ به نام رالف والدو امرسون که عاشق شعرای ایرانی مثل سعدی، حافظ و فردوسی بود و برای هر کدامشان یک اسم گذاشته بود. خودش هم یک کتاب به نام «سعدی» نوشت.
به جز او یک شاعر دیگر به نام ادوارد فیتز جرالد هم علاقه شدیدی به شعرای ایرانی داشت و در مجموع، این دو باعث شدند که خیلی از آمریکاییها در اوایل قرن بیستم آشنایی زیادی با شعرای ایرانی و فرهنگ ما داشته باشند.
حتی ترانههای زیادی نوشته شده بود و در سراسر کشور، مثلا در نیوجرسی و مناطق دیگر، پخش میشد که برگرفته از شعرهای عمرخیام به انگلیسی بود.
جالب بود که سرکی به تاریخ بکشیم و اینها را پیدا و منتشر کنیم. حتی میتوانید در در این کتاب چندرسانهای، صدای این ترانهها و موزیکشان را هم بشنوید.
موسیقی یکی از بخشهای جالب این کتاب چند رسانهای است. یعنی خوانندهها میتوانند روی فایلهای صوتی کتاب کلیک کنند و مثلا به موسیقی گوش کنند و یا بخشی هست که در آن برخی از ایرانی – آمریکاییها اسامی خودشان را به فارسی و انگلیسی میگویند و میشود تلفظ آن را شنید.
در این کتاب همچنین به ایرانی – آمریکاییهایی که در رشتههای مختلف موفق هستند، پرداخته شده است. در کل ایرانی – آمریکاییها جزو مهاجرین خیلی موفق در آمریکا هستند. می خواستم بدانم به نظر شما علت این موفقیتشان در چیست و فکر میکنید که مهمترین دستاوردشان تاکنون چه بوده است؟
فکر میکنم مهمترین مسئله این است که کار سخت میکنند و پشتکار زیادی دارند و البته تحصیلات عالی دارند. ولی بیشتر از همه پشتکار ایرانیهای مهاجر قابل تقدیر است.
این کتاب بخشهای مختلفی دارد، مثل بخش تاریخ و شرح حال. در بخشی از کتاب هم به مسائل فرهنگی پرداخته شده است. اما بخشی که به نظر من خیلی جالب آمد بخشی بود که در آن به یکی دو تا از شهرها و مناطق آمریکا اشاره کرده بودید که اسامی ایرانی دارد. ممکن است در این مورد برایمان توضیح بدهید؟
بله، خیلی برایم جالب بود. شوهر من از اهالی ایالت اوهایو است و ما در این ۱۰ سال گذشته سفرهای زیادی کردهایم. یک روز در یکی از این سفرها به شهری رسیدیم که اسمش «بیوسایروس اوهایو» بود و این سیروسش به نظر من خیلی جالب بود. همانجا با تلفنم روی ویکی پدیا نگاه کردم و دیدم که نوشته است این شهر به عنوان سایروس د گریت یا همان کوروش کبیر نامگذاری شده است.
اولش چون منبع من ویکیپدیا بود باز هم باور نکردم و بعد زنگ زدم به شهرداری این شهر و با خانمی که آنجا مدیر بود صحبت کردم و او گفت که بله، در سال ۱۸۵۰ یک روزنامهنگار درگیر این موضوع بود که اسم این شهر را چه بگذارند و در نهایت اسم بیوسایرس را برای آن انتخاب کردند که بیو به معنای زیبا بود و سایروس هم به کوروش کبیر اشاره داشت. به جز این هم شهر خیلی کوچک دیگری در ایالت آیووا با نام «پرشا آیووا» است.
خانم اردلان شما به علاقه رالف والدو امرسن به اشعار سعدی و حافظ اشاره کردید که در کتابتان هم به او پرداختهاید و همینطور از مولانا نیز به عنوان پرفروشترین شاعر در آمریکا یاد کردهاید. برای شما مهمترین فصل مشترک دو فرهنگ چیست؟
برای همگی ما تاریخ اهمیت دارد، همینطور مسئله خانواده و مقولههایی مثل عقیده به خداوند و داشتن دین و مذهب. مادر بزرگ خودم به نام هلن ۲۲ ساله بود که در شهر نیویورک با پدر بزرگم آشنا شد. او پرستار بود و پدر بزرگم پزشک. پدر بزرگم معمولا مادر بزرگم را به کوینی آیرنز که جایی مثل شهر فرنگ در نیویورک و روی دریاچه بود، میبرد و برایش شعر ایرانی میخواند. هلن واقعا عاشق فرهنگ ما شد.
الان که سال ۲۰۱۳ است، من و همسرم که او هم آمریکایی است، تجربهها و مشترکات فرهنگی زیادی داریم به این خاطر که همان طور که قبلا هم گفتم به تاریخ خودمان علاقمند هستیم و همینطور به خانواده و ایجاد همبستگی فرهنگی.
اما علیرغم همه اینها که شما میگویید تنش و درگیری بین دو کشور ایران و آمریکا زیاد است. آیا فکر میکنید که ایرانی - آمریکاییها میتوانند در کاهش این تنشها نقشی داشته باشند یا کاری کنند که تاکنون انجام ندادهاند؟
من فکر میکنم ۳۰ سال پیش که انقلاب اتفاق افتاد بسیاری از مهاجران ایرانی نمیدانستند که بعد از پنج یا ده سال به ایران برمیگردند یا خیر. دانستن این مسئله مشکل بود ولی بعد از این که ایرانی – آمریکاییها فهمیدند که به این سرعت به ایران برنمیگردند و فعلا ساکن آنجا هستند، این برایشان مهم شد که در جامعه آمریکایی لیاقتها و تواناییهای خودشان را نشان بدهند.
فکر میکنم مسئله مهم جامعه ایرانی – آمریکاییها در آمریکا این بوده است که به عنوان ایرانی تبارهای ساکن آمریکا جایگاهی در این کشور برای خودمان پیدا کنیم. حالا که جایگاه ایرانیها پیدا شده است فکر میکنم به تدریج موقعیتی ایجاد شود که بتوانیم به مسائل دیگری هم رسیدگی کنیم، گرچه این کار مشکل است.
شما از کسانی که کتاب را مطالعه میکنند خواستهاید که داستانها و روایات خودشان را برای شما بفرستند. آیا شما میخواهید از این داستانها دوباره در کتاب خودتان استفاده کنید؟ یا میخواهید در آینده کتاب را بسط دهید؟
بله این کتاب ظرفیتش را دارد که هر چند وقت یکبار مطالب جدیدی به آن اضافه شود. و من خیلی مایلم کسانی که داستانهای خودشان را در مورد فرهنگهای مشترک بین ایران و آمریکا دارند این مطالب را برای من ارسال کنند.
این کتاب دیجیتالی که شامل متن، عکس، موسیقی و ویدیو است از بخشهای مختلف تاریخ، فرهنگ، حقوق بشر و نیز بخش ایرانیان آمریکایی موفق تشکیل شده است.
رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی با داور اردلان، نویسنده «میدان ایرانی» که تهیه کننده رادیو ملی آمریکا هم هست گفتگو کرده و نخست از او درباره هدف انتشار این کتاب پرسیده است.
داور اردلان: برایم مهم بود که در مورد آن سنتها و فرهنگی که بین دو کشور است و خیلی تاریخ وسیعی دارد بنویسم و صحبت کنم، چون خیلیها فکر میکنند که تاریخ حضور ایرانیها در آمریکا به سال ۱۹۷۹ برمیگردد و تاریخشان در اینجا فقط یک تاریخ ۳۰ ساله است.
اما اگر به تاریخ نگاهی بیاندازیم با شخصیتی مانند رالف والدو امرسون مواجه میشویم، یک شاعر خیلی معروف آمریکایی در قرن ۱۹ به نام رالف والدو امرسون که عاشق شعرای ایرانی مثل سعدی، حافظ و فردوسی بود و برای هر کدامشان یک اسم گذاشته بود. خودش هم یک کتاب به نام «سعدی» نوشت.
به جز او یک شاعر دیگر به نام ادوارد فیتز جرالد هم علاقه شدیدی به شعرای ایرانی داشت و در مجموع، این دو باعث شدند که خیلی از آمریکاییها در اوایل قرن بیستم آشنایی زیادی با شعرای ایرانی و فرهنگ ما داشته باشند.
حتی ترانههای زیادی نوشته شده بود و در سراسر کشور، مثلا در نیوجرسی و مناطق دیگر، پخش میشد که برگرفته از شعرهای عمرخیام به انگلیسی بود.
جالب بود که سرکی به تاریخ بکشیم و اینها را پیدا و منتشر کنیم. حتی میتوانید در در این کتاب چندرسانهای، صدای این ترانهها و موزیکشان را هم بشنوید.
موسیقی یکی از بخشهای جالب این کتاب چند رسانهای است. یعنی خوانندهها میتوانند روی فایلهای صوتی کتاب کلیک کنند و مثلا به موسیقی گوش کنند و یا بخشی هست که در آن برخی از ایرانی – آمریکاییها اسامی خودشان را به فارسی و انگلیسی میگویند و میشود تلفظ آن را شنید.
در این کتاب همچنین به ایرانی – آمریکاییهایی که در رشتههای مختلف موفق هستند، پرداخته شده است. در کل ایرانی – آمریکاییها جزو مهاجرین خیلی موفق در آمریکا هستند. می خواستم بدانم به نظر شما علت این موفقیتشان در چیست و فکر میکنید که مهمترین دستاوردشان تاکنون چه بوده است؟
فکر میکنم مهمترین مسئله این است که کار سخت میکنند و پشتکار زیادی دارند و البته تحصیلات عالی دارند. ولی بیشتر از همه پشتکار ایرانیهای مهاجر قابل تقدیر است.
این کتاب بخشهای مختلفی دارد، مثل بخش تاریخ و شرح حال. در بخشی از کتاب هم به مسائل فرهنگی پرداخته شده است. اما بخشی که به نظر من خیلی جالب آمد بخشی بود که در آن به یکی دو تا از شهرها و مناطق آمریکا اشاره کرده بودید که اسامی ایرانی دارد. ممکن است در این مورد برایمان توضیح بدهید؟
بله، خیلی برایم جالب بود. شوهر من از اهالی ایالت اوهایو است و ما در این ۱۰ سال گذشته سفرهای زیادی کردهایم. یک روز در یکی از این سفرها به شهری رسیدیم که اسمش «بیوسایروس اوهایو» بود و این سیروسش به نظر من خیلی جالب بود. همانجا با تلفنم روی ویکی پدیا نگاه کردم و دیدم که نوشته است این شهر به عنوان سایروس د گریت یا همان کوروش کبیر نامگذاری شده است.
اولش چون منبع من ویکیپدیا بود باز هم باور نکردم و بعد زنگ زدم به شهرداری این شهر و با خانمی که آنجا مدیر بود صحبت کردم و او گفت که بله، در سال ۱۸۵۰ یک روزنامهنگار درگیر این موضوع بود که اسم این شهر را چه بگذارند و در نهایت اسم بیوسایرس را برای آن انتخاب کردند که بیو به معنای زیبا بود و سایروس هم به کوروش کبیر اشاره داشت. به جز این هم شهر خیلی کوچک دیگری در ایالت آیووا با نام «پرشا آیووا» است.
خانم اردلان شما به علاقه رالف والدو امرسن به اشعار سعدی و حافظ اشاره کردید که در کتابتان هم به او پرداختهاید و همینطور از مولانا نیز به عنوان پرفروشترین شاعر در آمریکا یاد کردهاید. برای شما مهمترین فصل مشترک دو فرهنگ چیست؟
برای همگی ما تاریخ اهمیت دارد، همینطور مسئله خانواده و مقولههایی مثل عقیده به خداوند و داشتن دین و مذهب. مادر بزرگ خودم به نام هلن ۲۲ ساله بود که در شهر نیویورک با پدر بزرگم آشنا شد. او پرستار بود و پدر بزرگم پزشک. پدر بزرگم معمولا مادر بزرگم را به کوینی آیرنز که جایی مثل شهر فرنگ در نیویورک و روی دریاچه بود، میبرد و برایش شعر ایرانی میخواند. هلن واقعا عاشق فرهنگ ما شد.
الان که سال ۲۰۱۳ است، من و همسرم که او هم آمریکایی است، تجربهها و مشترکات فرهنگی زیادی داریم به این خاطر که همان طور که قبلا هم گفتم به تاریخ خودمان علاقمند هستیم و همینطور به خانواده و ایجاد همبستگی فرهنگی.
اما علیرغم همه اینها که شما میگویید تنش و درگیری بین دو کشور ایران و آمریکا زیاد است. آیا فکر میکنید که ایرانی - آمریکاییها میتوانند در کاهش این تنشها نقشی داشته باشند یا کاری کنند که تاکنون انجام ندادهاند؟
من فکر میکنم ۳۰ سال پیش که انقلاب اتفاق افتاد بسیاری از مهاجران ایرانی نمیدانستند که بعد از پنج یا ده سال به ایران برمیگردند یا خیر. دانستن این مسئله مشکل بود ولی بعد از این که ایرانی – آمریکاییها فهمیدند که به این سرعت به ایران برنمیگردند و فعلا ساکن آنجا هستند، این برایشان مهم شد که در جامعه آمریکایی لیاقتها و تواناییهای خودشان را نشان بدهند.
فکر میکنم مسئله مهم جامعه ایرانی – آمریکاییها در آمریکا این بوده است که به عنوان ایرانی تبارهای ساکن آمریکا جایگاهی در این کشور برای خودمان پیدا کنیم. حالا که جایگاه ایرانیها پیدا شده است فکر میکنم به تدریج موقعیتی ایجاد شود که بتوانیم به مسائل دیگری هم رسیدگی کنیم، گرچه این کار مشکل است.
شما از کسانی که کتاب را مطالعه میکنند خواستهاید که داستانها و روایات خودشان را برای شما بفرستند. آیا شما میخواهید از این داستانها دوباره در کتاب خودتان استفاده کنید؟ یا میخواهید در آینده کتاب را بسط دهید؟
بله این کتاب ظرفیتش را دارد که هر چند وقت یکبار مطالب جدیدی به آن اضافه شود. و من خیلی مایلم کسانی که داستانهای خودشان را در مورد فرهنگهای مشترک بین ایران و آمریکا دارند این مطالب را برای من ارسال کنند.