لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ تهران ۲۰:۰۵

خوب، نه چندان فاخر، اما امیدوارکننده


وارد شدن «خوب، بد، جلف»، اولین فیلم سینمایی ساخته شده توسط پیمان قاسم‌خانی به شبکه سینمای خانگی، این بخت را به ایرانیان سراسر دنیا داده است تا آن را در خانه‌هایشان و از طریق اینترنت ببینند.

پیش از این پیمان قاسمخانی با نگارش فیلمنامه‌های کمدی، بارها توانسته استانداردهای طنز سینمای ایران را جابه‌جا کند. فیلم‌های موفق و تحسین شده‌ای مثل «مارمولک»، «نان و عشق و موتور هزار» و «سن‌پطرزبورگ» و سریال‌هایی مثل «پاورچین»، «شب‌های برره» و «مرد هزارچهره»، همه محصول کار قاسم‌خانی به عنوان نویسنده یا سرپرست تیم نویسندگان بوده است.

این بار اما، قاسمخانی علاوه بر نگارش فیلمنامه «خوب، بد، جلف» آن را کارگردانی هم کرده است. به همین دلیل فکر می‌کنم نگاهی به اولین تجربه کارگردانی یکی از بهترین فیلمنامه‌نویسان کمدی ایران، خالی از لطف نیست.

مرزبرداری بین واقعیت و فیکشن

یکی از نکات جالب «خوب، بد، جلف» آمیختن آدم‌های واقعی با عناوین واقعی‌شان در دنیای ما با شخصیت‌های خیالی است. به طوری که در این فیلم بازیگرانی مثل سام درخشانی، مانی حقیقی، پژمان جمشیدی، علی اوجی، مجید مظفری و رضا رویگری در نقش خودشان، و باقی بازیگران در نقش‌های خیالی بازی می‌کنند.

نکته جالب‌تر اینکه در مورد بعضی از بازیگرانی که نقش خود را دارند، موقعیت‌ها هم خیالی است. به عنوان مثال مجید مظفری و رضا رویگری با وجود اینکه خودشان هستند اما در عمل خلافکارند و یا مانی حقیقی هر چند نقش یک کارگردان با نام و هویت واقعی مانی حقیقی را بازی می‌کند اما در پایان فیلم می‌میرد.

این عطش و ولع عجیب قاسمخانی برای شوخی با همه چیز، غنا و هویت خاصی را به فیلم می‌دهد. او مرزی برای شوخی کردن برای خودش قائل نمی‌شود تا جایی‌ که حتی با تعداد زیادی از فعالان سینمای ایران (که در فیلم حاضر نیستند) هم در دیالوگ‌های فیلم شوخی‌هایی بعضاً تند و گزنده می‌شود. این مرزناپذیری در شوخی‌ها یکی از ویژگی‌های اصلی فیلم قاسمخانی است.

رفت و آمدهای اعجاب‌انگیز

قاسمخانی پیش از این هم نشان داده است که در ایجاد پاساژ بین شوخی‌های سینمایی تبحر خاصی دارد. به گونه‌ای که به راحتی می‌تواند از دل یک موقعیت طنز وارد موقعیت طنز دیگری شود و عملاً شوخی قبلی را با ایجاد یک شوخی قوی‌تر کامل کند. این در کمدی مسئله بسیار مهمی است.

به طور مثال در یکی از سکانس‌های تعقیب و گریز فیلم، پژمان جمشیدی تلاش می‌کند بدون اینکه حرف بزند با شکلک منظور خودش را به دیگران منتقل کند. دیگران (ویشکا آسایش در نقش آزاده و سام درخشانی) متوجه منظور او نمی‌شوند و شروع به حدس زدن منظور او می‌کنند و از اینجا آرام آرام صحنه تبدیل به بازی پانتومیم می‌شود و شوخی قبلی با یکی شوخی با مزه و آشنا برای مخاطب ایرانی کامل می‌شود.

صحنه تعقیب و گریز با حسام کشمیری (با بازی امیر مهدی ژوله) هم تقریباً به همین شکل با صحنه‌های اجرا و پخش آهنگ توسط یک دی‌جی میکس می‌شود که این هم به شکل جالب و بامزه‌ای در تقویت شوخی قبلی به کمک قاسمخانی ‌می‌آید. اجرای تمام این شوخی‌ها، علاوه بر طراحی دقیق در متن، نیاز به تسلط در کارگردانی دارد که خوشبختانه قاسمخانی تا حد قابل قبولی از پس اجرای آن درآمده است.

هدایت بازیگران

یکی از مهم‌ترین وظایف کارگردان به خصوص در فیلم‌های کمدی، کنترل و هدایت بازیگران است. اصولاً نگهداشتن بازیگر پشت مرز لودگی و حفظ او در مرز بازی طنز، یکی از ویژگی‌های مهم کارگردانی در سینمای کمدی است. برای درک بهتر این نکته می‌توانید بازی بازیگران توانایی مثل جواد رضویان و نصرالله رادش در ده‌ها فیلم و سریال ضعیف، بازاری و نازلی که بازی کرده‌اند را مقایسه کنید با بازی‌هایی که برای مهران مدیری به عنوان کارگردان انجام داده‌اند. بازی‌هایی کنترل‌شده، هوشمند و دقیق که به شدت خنده دارند اما عموماً ربطی به لودگی ندارند.

پیمان قاسمخانی هم در اولین ساخته سینمایی‌اش در مقام کارگردان، تا حدود زیادی از پس کنترل آن همه بازیگری که برای فیلمش انتخاب کرده بر آمده است. خصوصاً که تعداد زیادی از این بازیگران که اصطلاحاً بازیگران نقش اول هم هستند و در خیلی از فیلم‌ها تک‌ستاره‌اند، در فیلم قاسمخانی فقط یک یا دو سکانس بازی می‌کنند و کارشان همانجا تمام می‌شود. نیوشا ضیغمی، بهاره رهنما، آزاده صمدی، مجید مظفری و رضا رویگری از این دسته‌اند.

علاوه بر مهندسی خوب کاراکترها در فیلمنامه توسط قاسمخانی، او توانسته این همه کاراکتر رابه خوبی در خدمت خط داستانی‌ فیلم قرار دهد و فیلم با وجودی که عملاً ستاره‌ای ندارد، اما به گونه‌ای کارگردانی شده که همه ستاره‌های آن هم به خوبی دیده شوند و در جای خودشان به نقش‌آفرینی بپردازند. چنین تجربه‌ای را قبلاً، البته در مقیاس و ژانری دیگر، در فیلم «سگ‌کشی» بهرام بیضایی دیده بودیم و حدس می‌زنم قاسمخانی هم در نحوه مدیریت کارکترها و بازیگران متعدد فیلم، از تجربه استاد بزرگ سینما و تئاتر ایران بهره برده باشد.

سطح نه چندان فاخر کمدی

یکی از مهم‌ترین رسالت‌های کمدی فاخر، علاوه بر خنداندن مخاطب، دغدغه‌مند بودن است. به نظر من شاید تنها نقطه ضعف این فیلم که البته نقطه ضعف بزرگی هم هست، سطح نه چندان فاخر کمدی است. به طوری که مخاطب در پیگیری خط داستانی فیلم، هرچند که بارها به شدت می‌خندد، اما جدا از گذراندن لحظاتی مفرح، دستاورد خاصی عایدش نمی‌شود.

مثال می‌زنم: «نان و عشق و موتور هزار» ساخته ابوالحسن داوودی در سال ۱۳۸۰ و با نویسندگی پیمان قاسمخانی، فیلم کمدی‌ای بود که دغدغه‌های عمیق سیاسی و اجتماعی داشت. این فیلم به شکلی جذاب روی دو شکاف سیاسی و طبقاتی اجتماع دست گذاشته بود و هر چند به لحاظ تکنیک کمدی، شوخی‌هایش از پیچیدگی‌های فنی «خوب، بد، جلف» بی بهره بودند، اما به لحاظ دغدغه‌مندی و رسالت انتقال پیام، در سطح بسیار بالاتری از «خوب، بد، جلف» قرار می‌گرفت.

این اتفاق در «مارمولک» هم با توجه به سوژه‌ای استثنایی تکرار می‌شد. اما در «خوب، بد، جلف» مخاطب هر چند که به خوبی می‌خندد و اگر اهل دقت باشد از مهندسی و طراحی دقیق و استادانه بعضی از شوخی‌ها به وجد می‌آید، اما شاید حق داشته باشد که بعد از تماشای فیلم، از نویسنده و کارگردان بپرسد «که چی؟»

با بالا و پایین کردن داستان فیلم، به نظر نمی‌آید که قاسمخانی قصدی جدی برای نزدیک شدن به دغدغه‌های مهم اجتماعی، سیاسی و خانوادگی جامعه ایران داشته باشد و حتی شاید با مقداری تسامح بشود «خوب، بد، جلف» را فیلمی صرفاً سرگرم‌کننده دانست که البته قصد لوده‌گری ندارد و پکیجی است مملو از شوخی‌های هوشمند و دقیق که یک خط داستانی -با ارفاق- قابل قبول، آنها را به هم ربط داده است.

یک شروع امیدوارکننده

تجربه کارگردان شدن یک فیلمنامه‌نویس تمام‌عیار در سینمای ایران، پیش از این یکبار با اصغر فرهادی نتیجه درخشانی داده است. هنوز نمی‌دانیم قاسمخانی در ادامه مسیرش کارگردان خواهد بود یا فیلمنامه‌نویس و یا هر دو. اما یادمان نرود که فرهادی هم مسیر کارگردانی را از «رقص در غبار» در آغاز دهه ۸۰ تا دو جایزه اسکارش با فراز و نشیب‌های فراوان طی کرده است.

پس شروع مسیر کارگردانی برای پیمان قاسمخانی با «خوب، بد، جلف»، می‌تواند یک آغاز قوی و امیدوارکننده باشد. به خصوص که ژانر محبوب او کمدی است و سینمای ایران از نظر کارگردان خوب در این ژانر بسیار بسیار فقیر است. پس می‌توان امیدوار بود که «خوب، بد، جلف» یک آغاز امیدوارکننده در عالم کارگردانی برای فیلمنامه‌نویسی باشد که پیش از این با فیلمنامه‌هایش خدمات بزرگی به سینمای کمدی ایران کرده است.

XS
SM
MD
LG