اصل واکسیناسیون علیه کرونا مخالفان متفاوتی دارد. ولی پارهای گروههای اجتماعی موافق واکسیناسیون حالا که بحث الزامیشدن آن اینجا یا آنجا قوت بیشتری گرفته با چنین الزامی مخالفند. مرز میان این مخالفتها شناور است، ولی استدلالهای مخالفان عیار متفاوتی دارد و مقابله با آنها هم رویکردهای متقاوتی را میطلبد.
اسپانیا و پرتغال تا بروز اُمیکرون به لحاظ درصد واکسیناسیون اهالی در اروپا صدرنشین بودند. ۹۰ درصد پرتغالیها و دستکم ۸۱ درصد اهالی اسپانیا دو دوز واکسن را دریافت کردهاند. تا همین دو سه هفته پیش در رسانهها از معجزه واکسن در شبه جزیره ایبری (منطقهای شامل اسپانیا، پرتغال، جبل الطارق و آندورا) سخن در میان بود.
حالا ولی تازهترین آمارها از رقم بالای ابتلا به خصوص در اسپانیا حکایت دارند، رقمی که از ابتدای بروز کرونا بیسابقه است. این رقم این روزها به ۷۳ هزار هم رسیده، در حالی که در آلمان که ضریب واکسیناسیون حدود ۷۱ درصد است، حول و حوش ۴۵ هزار نفر است.
شاخص متوسط ابتلای روزانه در میان صد هزار نفر در یک بازه زمانی هفتگی هم حالا در اسپانیا به ۵۶۴ نفر رسیده، حدوداً دو برابر آلمان، از جمله به علت دیر جنبیدن در اعمال یا احیای مقررات محدودساز و ناهماهنگی میان دولت مرکزی و دولتهای ایالات.
دولت اسپانیا که سرخوش از مهار کرونا با میزان بالای واکسیناسیون بود، حالا در رویارویی با شرایط جدید تا حدودی آچمز شده و دوباره مقرر کرده که همه حتی در هوای آزاد هم ماسک بزنند، تصمیمی که سر و صدای چپ تا راست را درآورده و به خصوص راست افراطی قدرت مانور زیادی روی آن پیدا کرده است.
در پرتغال که صدرنشین واکسیناسیون در اروپا است معقولتر و کمتر سراسیمه پیش میروند و کلاً هم در برابر اُمیکرون سریعتر وارد عمل شدهاند. دولت در همین راستا اعمال مقرراتی نسبتاً شدید را که برای دوم ژانویه منظور کرده بود، از روز ۲۵ دسامبر ( یعنی یک هفته زودتر) به اجرا گذاشته؛ از جمله اینکه بر خلاف مقررات اتحادیه اروپا که ارائه گواهی واکسینه شدن یا بهبود یافتن را برای حضور در اماکن عمومی کافی میداند، دولت پرتغال مقرر کرده که تنها با ارائه گواهی تست منفی اجازه چنین حضوری است.
شرایطی را هم فراهم کردهاند که هر شهروند در ماه بتواند شش بار تست کرونا بدهد. عنوان میشود که هدف عدم اعمال تبعیض و عدم ایجاد این حس است که دولت میخواهد از شرایط موجود به عنوان محملی غیرمستقیم برای سوق اجباری و غیرمستقیم همگان به زدن واکسن استفاده کند. همچنین مقرر شده که گردهمایی کریسمس به هسته اصلی خانواده محدود بماند، در جشن سال نو بیش از ۱۰ نفر در خیابان گردهم نیایند، مصرف الکل ممنوع و ...
آبی به آسیاب مخالفان واکسن؟
میزان بالای واکسیناسیون البته سبب شده که به رغم افزایش ابتلای ناشی از شیوع اُمیکرون روند بیماری نسبتاً کمآسیب بماند و مرگ و میر در پرتغال به زیر ۲۰ نفر در روز محدود شود، با وجود ابتلای ۳۲۹ نفر در صد هزار نفر در هر روز.
صدرنشینی پرتغال در اروپا در زمینه واکسیناسیون البته در مورد دو دوز اول است، وگرنه در مورد دوز یادآور در این کشور ۲۳ درصد جمعیت دوز سوم را دریافت کردهاند که مرتبه ۱۴ در میان کشورهای اروپایی است.
مجموعه تحولات در اسپانیا و پرتغال به بحث الزامیکردن یا نکردن واکسیناسیون در آلمان و هم ابعاد تازهای داده است. افراد متمایل به به راست افراطی که با «الیت سیاسی» حاکم و راهبردهای آن مخالفند یا معتقدان به تئوری توطئه که اصولاً کرونا را ساخته و پرداخته قدرتهای نامریی برای کنترل اجتماعی و رفتاری مردم میدانند یا منافع کنسرنهای دارویی را در تبلیغ و انجام واکسیناسیون دخیل میدانند یا سنتگرایان و هواداران طب سنتی که اغلب متأثر از رمانتیسیسم طبیعتگرا و علمستیزی تاریخی در آلمان (و نه تنها در آلمان) به واکسن روی خوشی نشان نمیدهند، شرایط تازه را به سود خود میبینند.
اما مخالفان مردد واکسیناسیون که تقابلی با علم و دستاوردهای آن ندارند و بدون رد اثرات مثبت واکسیناسیون صرفاً الزامی و اجباریکردن همگانی آن را مردود میشمارند نیز، از شرایط جدید ناشی از بروز اُمیکرون قوت تازهای در استدلالات و توجیهات خود یافتهاند.
زمانی که از الزامیکردن واکسیناسیون حرف زده میشود منظور کاربرد قهر و خشونت فیزیکی برای بردن شهروندان به ایستگاههای واکسیناسیون نیست، بلکه اعمال جریمههای عمدتاً نقدی برای امتناعکنندگان از زدن واکسن است.
گرچه بنا بر دادههای علمی زدن واکسن به افراد بالای ۶۰ سال یا دارندگان بیماریهای پیشزمینهای مانعی در بروز سخت بیماری ناشی از ابتلای به کرونا تلقی میشود، ولی بحث بخشی از مخالفان واکسیناسیون الزامی این است که واکسن لزوماً مانع ابتلای به کرونا و سویههای جدید آن نیست و تجربه اسپانیا و پرتغال، یعنی صدرنشینان واکسیناسیون در اروپا به علاوه نتیجه تحقیق معتبری در اروپا هم بر وجود ارتباط مستقیمی میان افزایش ضریب واکسیناسیون و کمشدن ضریب ابتلا دلالت نمیکنند.
در دانمارک و بریتانیا هم که ضریب واکسیناسیون بالاست نیز افزایش شدید ابتلا به سویه جدید کرونا واقعیتی مشهود است. این که کووید-۱۹ ناشی از سویههای جدید هم در بخشی از افراد واکسینهشده کمآسیبتر جریان پیدا کند هم نباید به عنوان حجت قاطعی برای واکسیناسیون الزامی تفسیر شود.
تحقیقاتی هم به میدان آمدهاند که روند کمآسیب ابتلا به اُمیکرون را عمدتاً به زدن دوز سوم ربط میدهند. همزمان رویه دولت پرتغال در این که به جای ارائه گواهی واکسن یا گواهی بهبودی، گواهی تست را محوریت بخشیده نیز، رویکردی مثبت و سازنده برای ممانعت از دوقطبیشدن جامعه به دو بخش واکسنزدهها و واکسننزدهها تلقی میشود.
«الزام» بر کدام مبنای واحد؟
به علاوه برای واکسیناسیون الزامی باید هم در سطح ملی و هم در سطح بینالمللی مقدار کافی واکسن در یک دوره معین زمانی در دسترس باشد. در سطح ملی در کمتر کشوری چنین شرایطی حاکم بوده است. خود مقابله با سویه دلتای کرونا که تزریق دوز سوم را هم الزامی کرده هنوز چنان نتیجهای به دست نداده که تا کی باید این واکسیناسیون ادامه یابد. و حتی اگر دلتا هم بالاخره مهار شود، شاید دوباره سویه جدیدی از راه برسد و دوباره روز از نو روزی از نو.
این در حالی است که در الزامی و اجباریکردن واکسن سرخک و حصبه و .... کاملاً مشخص بوده که چند دفعه و در کدام بازه زمانی اجبار اعمال میشود و پایان میگیرد، در حالی که در مورد کرونا با توجه به تجربه مقابله با دلتا و نیز امکان بروز سویههای جدید آغاز و پایان این الزام مبهم است و تداوم آن، در حالی که کمکی به حل قطعی معضل کرونا نمیکند، بیش از ان بحثانگیز و مغایر با اراده آزاد و حقوق و آزادیهای فردی است که انجامپذیر باشد.
این نیز هست که کووید-۱۹ در افراد مختلف روند متفاوتی دارد؛ مبتلایانی کوچکترین نشانهای در خود حس نمیکنند، در حالی که در برخی به مرگ میانجامد. سن و بیماریهای زمینهای هم نقشی محوری در آسیبپذیری بیشتر از کووید-۱۹ بازی میکنند. ۹۰ درصد مرگ و میرهای ناشی از کرونا در میان افراد بالای ۶۰ سال است. علاوه بر این، تأثیر واکسن و مصونیتی که ایجاد میکند هم، در افراد در سنین مختلف متفاوت است. بنا بر برخی تحقیقات، در افراد مسن مصونیت ناشی از واکسن ناپایدارتر از جوانترهاست. در متن چنین تفاوتهایی تعریف «الزام» و متقاعد کردن جامعه به پایبندی به آن دشوارتر و پیچیدهتر از آن است که آسان باشد.
تجربهها و دادههای تا کنونی حاکی از این است که واکسن عمدتاً به روند خفیفتر بیماری کمک میکند و نه از ابتلای به کرونا و آلوده شدن بدن به ویروس آن. در همین راستاست که گفته میشود فرد واکسنزده لزوماً غیرناقل نیست و لذا، بر خلاف تصور اولیه، واکسنزدهها همچنان میتوانند خطری برای بخشهای آسیبپذیرتر جامعه در برابر کرونا باشند و زمینهساز ابتلای آنها باقی بمانند. به عبارت دیگر واکسیناسیون عمدتاً به خود فرد کمک میکند که بیماری خفیفتری داشته باشد و لزوماً مانعی در برابر انتقال ویروس از فرد دیگری نیست.
تقسیم نامتوازن و غیرعادلانه واکسن در سطح بینالمللی هم کمتر مورد انکار است، و نیز انکار هم نمیشود که سویههای جدید کرونا عمدتاً در کشورهایی با کمبود واکسیناسیون و با ضریب پایینتر مصونیت عمومی در برابر کرونا بروز مییابد، و تا چنین است و سویههای تازهای از کرونا در جهان از جمله به خاطر توزیع نامتناسب واکسن، امکان بروز مییابند، اعمال الزام واکسیناسیون در سطح ملی کشورها هم لزوماً در مورد پاییننگهداشتن ابتلا مؤثر نیست، چنان که در اسپانیا و پرتغال و دانمارک و بریتانیا هم نبوده است.
این که واکسنهای تازه ساختهشده مبتنی بر تغییرات ژنتیکی (بر اساس کدگذاری mRNA) هم عوارض جنبی درازمدتشان شناخته شده نیست و صرفاً اضطرار ناشی از مقابله سریع با کرونا سبب شده که قبل از بررسی این عوارض، کاربرد واکسنهایی مانند فایزر و مدرنا شروع شود نیز، از دیگر ادله بخشی از مخالفان الزامیکردن واکسیناسیون است که با علم و گفتوگو میانه ناسازی ندارند.
به سود داراها و به ضرر ناداران؟
همین گروه استدلال میکنند که اتحادیه اروپا و دوائر محلی با صدور مجوز برای واکسنهایی که به شیوه سنتی (استفاده از ویروس ضعیفشده) تهیه شدهاند، راه را باز خواهند کرد که بخشی قابل اعتنا از مخالفان واکسیناسیون به انجام آن متمایل شوند و الزامیکردن واکسیناسیون بیش از پیش بلاموضوع خواهد شد.
این استدلال نیز مطرح است که الزامیکردن واکسیناسیون عاری از جنبههای منفی طبقاتی نیست، چرا که عمدتاً بخشهای فرودست و تنگدستتر جامعه را که به هر دلیل با واکسنزدن مخالفند به انجام آن مجبور میکند، در حالی که بخشهای متمکنتر جامعه که اکثر مخالفان واکسن هم در میان آنها هستند با پرداخت این یا آن مبلغ جریمه باز هم خود را از حیطه این الزام بیرون میکشند.
در مجموع زدن واکسن به منقرضشدن ویروس کرونا نمیانجامد و با توجه به تجربه و یافتههای دو سال اخیر تأثیر مستقیم و قاطعی هم بر میزان ابتلا نمیگذارد. هنوز هم زود است که بتوان از واکسیناسیون این امید را داشت که کرونا را از یک پاندمی (جهانگیری)، به یک اندمی (بیماری مسری منطقهای و موسمی مثل آنفلوآنزا) تبدیل کند.
با این همه، همین که روند سخت بیماری را در بسیاری از افراد مبتلا به کرونا مانع میشود و علاوه بر کاهش مرگ و میر بالتبع میزان رجوع به بیمارستانها و اشغال تختها و سرانجام فشار سنگین بر نظام درمانی کشور را هم کم میکند، و همچنین اعمال محدودیتها و مقررات سخت که کل فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی و ضرر و زیانهای سنگین ناشی از آنها را کم و بیش بلاموضوع میکند، از جمله نتایج مثبتی است که بر واکسیناسیون مترتب است. البته مشروط به این که واکسیناسیون در هر مرحلهای در برابر سویههای جدید ویروس به این یا آن میزان خنثی و بیاثر از کار درنیاید، چنان که حالا قسما در برابر اومیکرون چنین است.
همه این استدلالات و توجیهات نسبتاً بحثانگیز و نه لزوماً قابل رد و نفی، آبی است که به طور کل به آسیاب مخالفان واکسیناسیون میریزد. ولی حتی آن گروههای اجتماعی که مثل گروههای راست افراطی و هواداران تئوری توطئه و «طب سنتی» و ... کلاً با زدن واکسن مخالف نیستند و تنها با تمرکز بر حقوق فردی و تصمیم آزادانه افراد یا تمرکز بر این یا آن ادله قابل بحث با الزامیکردن واکسن سر ناسازگاری دارند را به این سو میراند که خود را کم و بیش محق بدانند.
متأثر از همین جدلها در آلمان گرایش به این سوست که در صورت ورود مجلس به بحث الزامیکردن واکسیناسیون، اعضای فراکسیونهای احزاب از قیدوبندهای فراکسیونی رها باشند و صرفاً بر اساس تشخیص و مکنونات ذهنی و سنجههای شخصی خود رأی بدهند. شماری از نمایندگان حزب لیبرال که جزیی از دولت سه حزبی تازه است هم متنی را امضا کردهاند که مضمون آن مخالفت با اقدام سه حزب در ارائه لایحهای برای قانونیکردن الزام واکسیناسیون است. در سایر احزاب هم اتفاق نظر کاملی بر سر این موضوع وجود ندارد.
ظاهراً تا رسیدن به یک اجماع کلی در جوامع درباره درک و دریافتی واحد از خطر کرونا و نوع مقابله با آن به گونهای که جامعه قطبی نشود راه آسانی در پیش نیست، راهی که با بحث مبتنی بر رابطه آزادی فردی و مسئولیت جمعی و اگر و مگرهای مربوط به مؤثربودن واکسن یا انجام این یا آن اقدام در ارتباط با چنین مسئولیتی، همچنان همراه خواهد بود.
این که جهشی که کرونا را کمخطرتر کند یا کشف دارویی برای پیشگیری که به سهولت قابل ساخت باشد و عوارض جانبی چندانی هم نداشته باشد هم این راه را آسانتر کند، امر نامحتملی شاید نباشد.
راهی که در این میان پرتغال در پیش گرفته و به رغم کارزار وسیع برای واکسیناسیون و موفقیت چشمگیر در این راه، برای حضور مردم در اماکن و ارتباطات جمعی فقط بر گواهی تست متکی شده هم، شاید در یک بازه زمانی ولو کوتاه جواب بدهد، در درازمدت اما؟