لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ تهران ۰۵:۲۱

گفتگوی اختصاصی با بهرام بیضایی: آخوندها با شستشوی مغزی ملت همیشه در قدرت بودند


بهرام بیضایی در پاسخ به این پرسش که آیا تحولات اخیر ایران تغییری در شرایط تاریخی زنان ایجاد کرده است یا نه، می‌گوید «این حدس است و علم نیست؛ امید است»
بهرام بیضایی در پاسخ به این پرسش که آیا تحولات اخیر ایران تغییری در شرایط تاریخی زنان ایجاد کرده است یا نه، می‌گوید «این حدس است و علم نیست؛ امید است»

قسمت اول نمایش «داش‌آکُل به گفته‌ی مرجان» تازه‌ترین اثر بهرام بیضایی، نام معتبر ادب و فرهنگ و هنر ایران، با حمایت مرکز مطالعات ایرانشناسی دانشگاه استنفورد در نخستین روزهای مهرماه ۱۴۰۳ در سالن رودای شهر برکلی ایالت کالیفرنیای آمریکا به روی صحنه رفت.

این نمایش، داستان کوتاه معروف «داش‌آکل» نوشته صادق هدایت را با رویکردی تازه و از نگاه شخصیت مرجان روایت می‌کند. مژده شمسایی، عامر مسافر، دینا ظریف، علی زندیه و مهدی حافظی‌منشادی بازیگران نقش‌های اصلی این نمایش هستند.

نمایش «داش‌آکُل به گفته‌ی مرجان» را می‌توان یکی از صریح‌ترین آثار بهرام بیضایی در کارنامه‌اش دانست که در آن ضمن حضور بسیار پررنگ زنان، زمینه‌های اجتماعی وقوع داستان و نقش انتقادی شخصیت‌هایی چون امام‌جمعه و متشرعان مذهبی برجسته شده است.

بهرام بیضایی همزمان با اجرای نمایش تازه‌اش در گفت‌وگو با رادیوفردا به بیان توضیحاتی درباره نوشتن و اجرای این نمایش و فعالیت‌ها و دیدگاهش در سال‌های اقامت در آمریکا پرداخت.

گفتگوی اختصاصی با بهرام بیضایی: آخوندها با شست‌وشوی مغزی ملت همیشه در قدرت بودند
please wait

No media source currently available

0:00 0:38:32 0:00

او دلیل نوشتن نمایشنامه «داش‌آکُل به گفته‌ی مرجان» را پرسش‌هایی عنوان کرد که در طول زمان درباره داستان صادق هدایت به ذهنش رسید. چرایی تحویل دادن همه اسناد و حساب‌ها در پایان داستان از سوی داش‌آکل به شخصیت امام‌جمعه، دلیل کشته شدن بلافاصله داش‌آکل پس از تحویل اسناد، احتمال وجود هرگونه ارتباطی میان این دو واقعه و وجود ارتباط احتمالی میان شخصیت کاکارستم با امام‌جمعه و مرگ داش‌آکل و نرفتن کسی به خواستگاری مرجان در همه سال‌های حضور داش‌آکل در خانۀ حاجی صمد، از پرسش‌هایی است که به گفته آقای بیضایی پس از خواندن داستان به ذهنش رسید و باعث نوشتن نمایشنامه ««داش‌آکُل به گفته‌ی مرجان» شد.

بهرام بیضایی نمایشنامه «داش‌آکُل به گفته‌ی مرجان» را «پشت‌و‌رو کردن داستان داش‌آکل» توصیف کرده و می‌گوید: «فکر می‌کنم داش‌آکلِ سربسته‌ را باز می‌کنم و سعی می‌کنم یک نوری از بیرون بر آنچه او می‌خواست بنویسد، بیفتد. فکر می‌کنم آنچه نوشتم یک جوری نیت او بود. داش‌آکل یک داستان سربسته‌ای است ولی در آن نشانه‌هایی است که اگر آن‌ها را به هم پیوند دهیم می‌شود آن چیزی که من نوشتم، به جای آنچه هدایت ننوشت. او مرا به نوشتن این نمایش راهنمایی کرده و احتمالا او این را در من نوشته از ۵۰، ۶۰ سال پیش، بدون این‌که خودش بداند و من هم بدانم».

بخشی از نمایش «داش‌آکُل به گفته‌ٔ مرجان» اثر بهرام بیضایی ۱
please wait

No media source currently available

0:00 0:01:52 0:00

بهرام بیضایی در پاسخ به این سؤال که آیا علت توجه به شخصیت امام‌جمعه، به عنوان نماینده قشر آخوند و نقش محوری او در نمایش می‌تواند به قدرت گرفتن این قشر در دهه‌های اخیر در ایران مربوط باشد، گفت: «آن‌ها همیشه در قدرت بودند. هرگز نبوده که در ضعف باشند. با شستشوی مغزی یک ملت، عملا همیشه در قدرت مانده‌اند. برای این‌که هر چیزی ما می‌گوییم مبنایش در آن‌جاست و آن‌ها قبلا ساخته‌اند. فرهنگ، اخلاق، سنت و غیره گرچه در ترکیب با آنچه ایرانی بود و ایرانی‌ها آن‌ها را حفظ کردند، ولی نفس می‌کشیم ... الان به اسم‌ها نگاه کنید. چند اسم داریم که ابتدایش غلام این و غلام آن است. انگار ما یک مشت بندۀ مطیع هستیم که فقط در چهارچوبی که جلویمان گذاشتند فکر می‌کنیم. هدایت از آن فکر کمی بیرون آمد. اما مسئله من در این نمایشنامه داستانی است. این‌که امام‌جمعه تا این لحظه در داستان نبود و بعد در تحویل گرفتن اسناد و بلافاصله در مرگ داش‌آکل هست. هدایت دارد یک چیزی می‌گوید و معناهای دیگر داستانش دیده نشده است. به نظر من این داستان یک معنای خیلی عمیق‌تری دارد از آنچه که ما همیشه به آن نگاه می‌کردیم».

از داستان «داش‌آکل» پیشتر فیلمی به کارگردانی مسعود کیمیایی با بازی بهروز وثوقی، بهمن مفید و مری‌ آپیک در سال‌های پیش از انقلاب ساخته شده بود. بهرام بیضایی در پاسخ به پرسشی درباره احتمال مقایسه نمایش تازه‌اش با اقتباس‌های دیگری از داستان «داش‌آکل» گفت: «مقایسه بشود. به هر حال ۹۰ سال از نوشتن داستان می‌گذرد. هیچ بدم نمی‌آید اگر مقایسه بشود».

بخشی از نمایش «داش‌آکُل به گفته‌ٔ مرجان» اثر بهرام بیضایی ۲
please wait

No media source currently available

0:00 0:01:18 0:00

در آثار نمایشی بهرام بیضایی، زنان نقش‌های بسیار محوری و تاثیرگذاری در پیشبرد داستان و وقایع دارند. اتفاقی که در نمایش «داش‌آکُل به گفته‌ی مرجان» هم افتاده و علاوه بر شخصیت مرجان که داستان از نگاه او روایت می‌شود، مادر او برخلاف داستان اصلی «داش‌آکل» که حتی نامش هم گفته نمی‌شود، حضور بسیار محوری دارد و تبدیل به شخصیت اصلی نمایش با نام «مهبانو» می‌شود.

بهرام بیضایی درباره این رویکرد به رادیوفردا گفت: «این اولین زنی نیست در کار من که محور است. بسیار زنان در بسیار جاهای ایران، مملکت را نگه داشته‌اند و حقشان هم نادیده گرفته شده است. بخصوص هردفعه که این خودمحوری تاریخیِ حاکم، قدرتمندتر شده، این بیشتر ندیده گرفته شده است. در همان دورۀ قاجار زن‌های زیادی را می‌شناسم که می‌گویند شخص بسیار مهمی بودند اما ما هیچ اطلاعی راجع به آن‌ها نداریم. این چه فرهنگی است که از کسی یاد نمی‌شود برای این‌که خانواده‌اش ناراحت می‌شوند؟ غلط می‌کنند که ناراحت می‌شوند. این حق اوست. کاری کرده که شناخته شود. بسیار زنان هستند که ناشناس مانده‌اند».

بهرام بیضایی در پاسخ به این پرسش که آیا تحولات اخیر ایران تغییری در این شرایط تاریخی زنان ایجاد کرده است یا نه؟ گفت: «این حدس است و علم نیست. امید است».

بخشی از نمایش «داش‌آکُل به گفته‌ٔ مرجان» اثر بهرام بیضایی ۳
please wait

No media source currently available

0:00 0:03:51 0:00

آقای بیضایی درباره صراحت سال‌های اخیرش و ارتباط احتمالی آن با اقامتش در خارج از ایران چنین می‌گوید:

«من در تهران هم به همین صراحت حرف می‌زدم ولی کارهای صریحم هیچ‌وقت از ممیزی رد نشد. این‌جا، خوشبختانه ممیزی وجود ندارد و کسی نیست که کلمات را در ترازو بگذارد و وزن کند. دیر و بس است که هی خود را نگه داشتن و خیلی از حرف‌ها را خوردن. درست است که در نمایش بی‌پروا حرف می‌زنم اما به هر حال غیر از سانسور رسمی، ما یک سانسور بزرگ‌تر داریم و آن سانسور اجتماعی است که همۀ مردم ما به لطف این تاریخِ نکبت‌بار در آن شرکت دارند. می‌خواهند سانسور نباشد اما سانسور خودشان را اعمال می‌کنند. هیچ کس در نفی سانسور نیست، همه در نوع سانسور و این‌که چرا سانسورِ من اعمال نمی‌شود، هستند. من ناچار در ایران حتما یک حرف‌هایی را خوردم و این را متوجه هستم. ولی در عین حال کنترل این‌که چگونه در فضای آزاد خودم را گم نکنم در دست داشته‌ام. من به همان اعتقاداتی‌ام که همیشه بوده‌ام. کمی فصیح‌تر حالا می‌توانم حرف بزنم. شاید به‌خاطر این‌که در طول زمان، تجربه نوشتن مرا پیش برده. من الان شاید خیلی چیزهایی که قبلا می‌خواستم بگویم را این میزان رویش کار نمی‌کردم و این همه وسواس نداشتم یا این‌که شاید الان کمی بر زبان فارسی مسلط‌تر شده‌ام».

بهرام بیضایی درباره اظهارنظرهایی که در سال‌های اخیر از سوی برخی مسئولان فرهنگی و سیاسی پیشین و فعلی حکومت جمهوری اسلامی در دریغ از نبودن او در ایران مطرح می‌شود نیز چنین می‌گوید:

«من این‌ها را نمی‌شنوم. من از این بیماریِ خود را به گفته‌هایِ مردم مسموم کردن، فرار کردم. اصلا نمی‌خواهم تیربارانِ نظرات و عقایدِ همین جور یلخی کسانی بشوم که وقتی سودشان در میان است، آدم خوبی هستم و وقتی سودشان در میان نیست من از سگ هم کمترم. من خودم می‌دانم کی هستم. محدودیت‌ها، آرزوها و موانعم را می‌دانم. اصلا خودم را نمی‌سپارم به گفتگوهای آدم‌هایی که معلوم نیست فردا همین حرف‌ها را می‌زنند یا نه. همچنان که در بسیاری موارد این اتفاقات افتاده».

بخشی از نمایش «داش‌آکُل به گفته‌ٔ مرجان» اثر بهرام بیضایی ۴
please wait

No media source currently available

0:00 0:02:18 0:00

قسمت اول نمایش «داش‌آکُل به گفته‌ی مرجان» با بیان این جمله از سوی شخصیت داش‌آکل در اشاره به قشر آخوندها به پایان می‌رسد: «مملکت فارس خراب از ایشان شد که خون مادر و پدرم بر دست‌های خود دارند».

بهرام بیضایی در پاسخ به این پرسش که آیا این جمله می‌تواند اشاره‌ای به ایران امروز باشد، چنین پاسخ می‌دهد: «آن شخصیت راجع به مملکت فارس صحبت می‌کند. به همه این‌ها می‌گفتند مملکت. بله می‌تواند باشد. چرا نمی‌شود. گفتم نوشته صادق هدایت هم تاریخی است و هم اسطوره‌ای و شاید خودش هم نمی‌دانسته. تصادفاً فکر می‌کنم این همان چیزی است که در کار من هم هست. بله یک چیزهایی می‌توانند هم خیلی ساده باشند و هم در عین حال خیلی پرمعنا. من نرفتم این را پرمعنا کنم. من همان جمله ساده را نوشتم. خودش پرمعنا است».

  • 16x9 Image

    بابک غفوری آذر

    بابک غفوری‌‌آذر تهیه‌کننده پادکست «صحنه» در رادیوفرداست و در این پادکست تحولات حوزه سینما و تئاتر  را دنبال می‌کند. او که از سال ۱۳۸۹ به رادیوفردا پیوست، گزارش‌های تحقیقی مختلفی را نیز درباره اتفاقات دهۀ اول استقرار حکومت جمهوری اسلامی منتشر کرده است. بابک غفوری آذر روزنامه‌نگاری را از سال ۱۳۸۰ در ایران آغاز کرده است.

XS
SM
MD
LG