«سر و صدای موتورها» فیلمی است از فیلیپ گرگوآر، فیلمساز اهل کبک کانادا که این روزها در جشنواره سن سباستین نمایش داشت؛ فیلمی درباره احوال شخصی یک جوان که با مزاحمتهای پلیس و کنکاش در روابط شخصی و جنسی او آمیخته میشود.
فیلم با آن که پیش از دوران کرونا ساخته شده، به شکلی به احوال دوران قرنطینه شبیه شده است.
با این فیلیپ گرگوآر، کارگردان «سروصدای موتورها» درباره این فیلم گفتوگوی کوتاهی داشتهایم.
ایده اولیه این فیلم از کجا شکل گرفت و چرا میخواستید دربارهاش حرف بزنید؟
داستان فیلم درباره الکساندر است؛ کسی که مأمور گمرک در کاناداست و به عنوان معلم برای کارمندان آنجا کار میکند. اتفاقی میافتاد درباره رابطه جنسیاش و مجبور میشود دو هفتهای به مرخصی برود و برمیگردد به خانهاش، جایی که دو سه سال از آن دور بوده. در واقع برمیگردد پیش مادرش. اما دو تا پلیس به سراغش میآیند و میگویند روی دیوارهای کلیسا نقاشیهایی کشیده شده از شخصی در حال سکس که آن شخص تو هستی! این آغاز داستان است.
ایده اولیه از جاهای مختلف زیادی شکل گرفت. من از جایی میآیم که در آن یک پیست مسابقه وجود دارد و همه فیلمهای کوتاه من در همان شهر کوچک میگذرد؛ یک جایی در ۴۵ کیلومتری مونترال. آنجا یک مقدار دور افتاده است و مردم در آنجا روی زمینهایشان کار میکنند. تنها چیز جذاب در آنجا همین پیست مسابقه است. هر وقت اسمی از شهر من میآید با این پیست مسابقه همراه است. فکر کردم که قبل از این که این پیست مسابقه از بین برود، باید یک فیلم آنجا فیلمبرداری کنم.
از طرفی من وقتی دانشجو بودم و سینما میخواندم، تنها کاری که پیدا کردم در گمرک بود. در نزدیک مرز کانادا و آمریکا بودم و برای همین شدم مأمور گمرک. تقریباً همه دانشجویان آنجا همین کار را میکردند. میخواستم درباره این حرف بزنم، چون تجربه غریبی بود.
اما داستان پیش از آنکه واقعی به نظر میرسد، سمبلیک است...
من داشتم داستانی تعریف میکردم درباره خیلی چیزهای مختلفی که برایم جالب بودند، از جمله این جایی که در آن به دنیا آمدهام. با آن که الان ۱۰ سال است مونترال زندگی میکنم هنوز فکر میکنم به آن شهر کوچک تعلق دارم. با این حال فکر میکنم برای اهالی آنجا شدهام یک خارجی. این مسئله خارجی بودن و این که چطور به یک نفر از یک جای دیگر نگاه میکنیم برایم اهمیت داشت.
شخصیت اصلی فیلم در اوایل دهه بیست سالگیاش است و اینها سؤالهایی است که از خودش میپرسد. در عین حال روایت مأموران گمرک مهم است؛ اینکه درباره نقل و انتقال آدمها چه تصمیماتی میگیرند. خیلی از گذشته من در آن هست که میتواند حالا سمبیلک به نظر برسد.
به طور صریح درباره زندگی سکسی شخصیت اصلی حرف میزنید و اینکه چطور مورد سؤال و کنکاش قرار میگیرد. این خواه ناخواه ما را به یاد امروز و همهگیری کرونا میاندازد که به دولتها ظاهراً این اجازه را داده که حتی درباره شخصیترین روابط آدمها کنکاش کنند...
ما فیلم را قبل از شروع کووید فیلمبرداری کردیم اما چیزی که شما میگویید خیلی جالب است. این داستان برای من از جایی آغاز شد که نوجوان بودم و مجلاتی را میدیدم که در آن درباره ستارههایی حرف زده میشد که مثلاً فلانی را رها کرده و حالا با شخص دیگری رابطه جنسی دارد. فکر میکردم این یک چیز خیلی شخصی است، چطور آنها درباره این چیزها حرف میزنند؟
این برای من خیلی عجیب بود. اگر دو نفر بالغ طبق خواسته خودشان با هم رابطه جنسی دارند، این چیزی است که فقط به خودشان ارتباط دارد. این رفتار کنکاش گر درباره زندگی جنسی چیزی بود که در فیلم آوردم و به سخره گرفتم. اما حالا در دوران کووید، با شما موافقم که جهان این شکلی شده است.
در این سبک و سیاقی که انتخاب کردهاید، منبع الهامی هم در ذهن داشتید؟ به چه فیلمهایی فکر میکردید؟
هر کس فیلمنامه را میخواند همین سؤال را میکرد که فیلم چطور به نظر خواهد رسید و شبیه چه نوع فیلمهایی خواهد بود.
من اساساً خوره سینما هستم و فیلم زیاد تماشا میکنم. برای فیلمهای کوتاهم به سینماگرانی فکر میکردم که باید به آنها ایمان داشته باشم و همان راه آنها را ادامه بدهم. اما دوستی که یکی از فیلمهای کوتاهم را میکس میکرد گفت که این فیلم زیاد شبیه خودت نیست و باید خودت را به آن اضافه کنی.
این بود که موقع ساخت این اولین فیلم بلندم، فکر کردم که باید به خودم فکر کنم. فکر کردم نباید فکر کنم که اگر فلان فیلمساز اینجا بود چه کار میکرد و باید کار را طوری انجام بدهم که خودم میبینم. اگر یک چیزهایی در فیلم با هم هماهنگ نیست، باز چیزهایی است که مستقیم از خودم میآید. فکر میکردم شاید در کنار هم معنایی بیایند.
از طرفی فکر میکردم فیلم به سینمایی تعلق دارد که ما در کبک کانادا کار میکنیم، یعنی ترکیبی از سینمای گذشته کبک با ایدههای شخصیام. در نهایت فیلمی شده که خیلیها میگویند متعلق است به سینمای کبک، در نتیجه شاید بشود گفت که شما نمیتوانی از جایی که آمدهای فرار کنی، به هر حال به آن برمیگردی.