دستگیری شماری از پژوهشگران و کنشگران محیط زیست به جرم «جاسوسی» و مرگ پر ابهام کاووس سیدامامی استاد دانشگاه در زندان بار دیگر بحث پیرامون رابطه دانشگاه و دنیای علم با سیاست و مسائل امنیتی را به یک موضوع روز مهم در ایران تبدیل کردهاست.
با آن که مرگ ناگهانی این استاد دانشگاه در بازداشتگاه و وضعیت سایر دستگیرشدگان هنوز هم در هالهای از ابهام قرار دارد مقامات قوه قضایی با زیر پا گذاشتن بدیهیترین اصول حقوقی و اخلاقی سیدامامی و دیگران را بدون برخورداری از حق دفاع و به گونه یکسویه به «جاسوسی» و داشتن رابطه با «کشورهای خارجی» متهم میکنند. اتهام سنگینی که نه در هیج دادگاهی به اثبات رسیده و نه تا کنون هیچ دلیل قانع کنندهای برای آن ارائه شدهاست.
همزمان سخنان ضد و نقیض مقامات قضایی و نمایندگان مجلس پیرامون آن چه در زندان گذشته، جلوگیری از کالبد شکافی پیکر بیجان کاووس سیدامامی، محدویتهایی که برای وکیل و خانواده او بوجود آمدهاست پرسشهای بی پاسخ فراوانی پیرامون علت بازداشت و حادثه مرگ به میان میآورد. از جمله این پرسش مطرح میشود که اگر او واقعا جاسوس بوده و خود کشی کردهاست پس دلیل این تناقض گوییها، پنهان کاریها، جلوگیری از دسترسی خانواده و وکیل به پرونده پزشکی و قضایی و تبلیغات یکسویه علیه او و دیگران در رسانههای حکومتی چیست؟
دانشگاه و اتهام جاسوسی
در کنارابهامات و پرسشهای بی پاسخ فراوان پیرامون چرایی و چند و چون این دستگیریها و آنچه در زندان گذشته اخباری در فضای مجازی منتشر شدهاست که نگرانیها را دو چندان میکنند. از جمله گفته میشود که دلیل اصلی مرگ سیدامامی پژوهشهای او پیرامون نقش بسیار منفی پروژههای بزرگ عمرانی از جمله سدسازی غیرکارشناسانه در آسیب زدن به محیط زیست است. پروژههایی که بیشتر توسط سپاه به انجام رسیدهاند. اخباری دیگری نیز حکایت از کار پژوهشی بروی تاثیر فعالیتهای اتمی روی محیط زیست دارند که گفته میشود خشم نیروهای امنیتی و نظامی را در پی آوردهاست.
با وجود آنکه ابهامات، پنهانکاری امنیتی و شفاف نبودن حوادث امکان داوری دقیق و راستیآزمایی اخبار منتشر شده را تقلیل میدهند اما این رویدادها خبرهای بسیار بد و منفی برای پژوهش دانشگاهی و فضای آکادمیک ایران و رابطه آن با دنیا هستند. مرگ مبهم یک دانشگاهی در زندان هر چند پیش از هر چیز یک مسئله حقوق بشری و قضایی است اما همزمان در این پرونده موضوع حقوق و آزادیهای علمی پژوهشگر و استقلال کار پژوهشی و دانشگاه هم مطرح میشود. این که چگونه پای یک استاد دانشگاه و همکارانش در حوزه زیست محیط به زندان کشیده میشود و آنجا ماجرای باورنکردنی خودکشی اتفاق میافتد یک مسئله مهم برای دانشگاه و پژوهش است. آنچه تا کنون از زبان مسئولین شنیده شده و یا «مدارکی» که در برنامه مستند تلویزیونی به گونهای ضد اخلاقی علیه کاووس سیدامامی مطرح شدهاست نه تنها هیچ کمکی به بر طرف کردن ابهامات نمی کنند که شک و تردیدهای بیشتری هم پیرامون انگیزههای واقعی این حوادث تلخ بوجود میآوردند. بویژه آنکه درک مسئولین ایران از جاسوسی و جاسوس بودن هم بسیار ویژه و کشدار است و مصداقهای جاسوسی در ایران مواردی را در بر میگیرند که شاید در کمتر کشوری در دنیا بتوان نظیر آن را یافت تا جائیکه به گفته مقامات نظامی ما «جاسوسانی داریم که خودشان هم نمیدانند که جاسوس هستند».
سالهاست که به رابطه علمی و پژوهشی ایران با دنیای خارج بویژه با دانشگاههای غربی زیر ذرهبین امنیتی است و به آن به دیده شک و تردید امنیتی نگاه میشود. این حساسیت هر چند در حوزههای بسیار خاص نظامی قابل درک است و در سایر کشورهای دنیا هم وجود دارد اما گسترش بی سابقه قدرت نیروهای امنیتی و بازوی دانشجویی آنها (بسیج) در ایران شامل همه رشتههای دانشگاهی از علوم انسانی تا حوزههای علوم پایه و فنی میشود.
این برای نخستین بار نیست که دانشگاهیان ایران متهم به جاسوسی (با تعبیر خاص مسئولین ایران) میشوند. در حقیقت سالهاست که به رابطه علمی و پژوهشی ایران با دنیای خارج بویژه با دانشگاههای غربی زیر ذرهبین امنیتی است و به آن به دیده شک و تردید امنیتی نگاه میشود. این حساسیت هر چند در حوزههای بسیار خاص نظامی قابل درک است و در سایر کشورهای دنیا هم وجود دارد اما گسترش بی سابقه قدرت نیروهای امنیتی و بازوی دانشجویی آنها (بسیج) در ایران شامل همه رشتههای دانشگاهی از علوم انسانی تا حوزههای علوم پایه و فنی میشود. در دانشگاههای ایرانو نیز در خود وزارت علوم سالهاست تشکیلات عریض و طویلی به نام حراست بوجود آمده که وظیفه اصلیاش نظارت بر فعالیتهای استادان و دانشجویان است پیدا کردن مصداقهای «انحراف» و «غرب زدگی» و «جاسوسی». نیروهای امنیتی در پرونده اداری و علمی استادان هم دخالت میکنند و ترفیع آنها بدون چراغ سبز این دستگاه ناممکن است.
سایه حراست و امنیتیها بر دانشگاه
قدرت اصلی در دانشگاههای ایران بدست کسانی افتاده که نه از الزامات پژوهش و آزادیهای آکادمیک چیزی درک میکنند و نه از کار آموزش سردر میآورند. آنها به همه چیز نگاهی امنیتی و ایدئولوژیک دارند و هر زمان لازم شود بهانهای برای اذیت و آزار و ارعاب استادان غیر خودی پیدا میکنند. گاه یک رابطه ساده با دانشگاه غربی هم میتواند مشکوک و تلاش برای انتقال «اطلاعات حساس» تلقی شود و بهانه اذیت و آزار یک دانشگاهی. کسی که برای مثال مطلبی پیرامون آسیبهای اجتماعی در ایران را در یک کنگره بینالمللی مطرح کند میتواند از سوی نیروهای حراست و امنیتی متهم به سیاه نمایی نزد دشمن و یا انتشار دادههای محرمانه شود. به همین دلیل هم شرکت در کنگرهها و نشستهای علمی زیر نظر حراست قرار دارد و افراد در صورت لزوم باید برای شرکت خود در نشستهای علمی و یا این یا آن تماس به حراست و مقامات امنیتی پاسخ دهند. در نشستهای بزرگ دانشگاهی بینالمللی گاه کسانی را برای خبرچینی راهی سفر میکنند تا با سرک کشیدن به گوشه و کنار محل برگزاری نشست ببینند دانشگاهیان ایرانی چه میگویند، با چه کسانی تماس میگیرند و چه فعالیتهایی انجام میدهند.
کار مشترک با مراکز پژوهشی کشورهای دیگر هم شامل همین نگاه امنیتی و محدودیتها میشود. گرفتن روادید توسط پژوهشگران خارجی با نظارت مستقیم دستگاههای امنیتی صورت میگیرد. نوع کار یک مرکز پژوهشی خارجی، مسئولین آن و یا شبکه علمی که با آن تماس دارد و یا حتی دین و ملیت افراد هم میتوانند مایه دردسر برای پژوهشگر ایرانی شود که با این مرکز همکاری میکند. یکی از دلایل اصلی تماسهای محدود مراکز علمی ایران با دانشگاههای بزرگ دنیا همین نگاه امنیتی و هراس واقعی و یا بهانه جویانه و دروغین از «جاسوسی» است. این فضای پلیسی و سایه سنگین حراست بر زندگی آکادمیک به بخشی از واقعیت زندگی دانشگاهی ایران تبدیل شدهاست. استادان در سفرهای خارجی ناچارند بسیار محتاط باشند بهانه ای بدست حراست ندهند چرا که شمشیر داموکلس «مشکوک بودن»، «جاسوسی» و «رابطه با دشمن» و اتهامات نظیر آن بر فراز سر همه غیر خودیها بویژه کسانی که به غرب میروند آویزان است.
خطر انزوای بیشتر ایران
اما همه شواهد نشان میدهند آنچه که بر سر کاووس سیدامامی و دیگر دستگیرشدگان اخیر آمده فراتر از همه اشکال سابق کنترل و نظارت پلیسی است. این بار سخن از زندان، جان انسانها، شکنجه و اتهامات سنگین جاسوسی در درون نظام قضایی است که دست اندرکاران آن بیشتر دغدغه همکاری و همسویی با دستگاههای امنیتی و نظامی را دارند تا رعایت قانون و دفاع از حقوق مردم. در حقیقت اگر در گذشته مشکل در حد اخطار، ندادن ترفیع و فرصت مطالعاتی، سخت گیری و عدم موافقت با سفر خارجی بود حالا حراست و نیرویهای نظامی با همدستی قوه قضایی شمشیر را از رو بسته اند به نظر نمی رسد بخواهند به کسی هم پاسخگو باشند. سخنان انتقادی آقای روحانی پیرامون سخت گیریها و سوء ظنهایی که علیه دانشگاهیان وجود دارد نشان میدهد که حتی خود او هم به عنوان رئیس جمهور بیشتر ناظر است و در چنین پرونده سازیهایی کار چندانی نمی تواند انجام دهد و کسانی که مهر «جاسوسی» را به آسانی به پیشانی این و آن میزنند پشتشان به جای دیگری گرم است.
شمار دانشجویان خارجی در دنیا طی چهار دهه گذشته از حدود یک میلیون به پنج میلیون نفر رسیده و از این عده ۸۵ درصد در کشورهای پیشرفته صنعتی درس میخوانند... رفتار مسئولین نظامی و امنیتی و قوه قضایی با دانشگاهیان ایران معنایی جز انزوای بیشتر آموزش عالی و مراکز پژوهشی ایران ندارد.
امکان فعالیتهای جاسوسی علمی در مراکز پژوهشی حساس در همه دنیا وجود دارد و برخی از مراکز پژوهشی روابط بینالمللی خود را در حوزههای بسیار خاص کنترل میکنند. اما تعداد این موارد بسیار ناچیز است و ما در چند دهه گذشته شاهد رشد بیسابقه روابط بینالمللی در حوزه پژوهش و آموزش هستیم. شمار دانشجویان خارجی در دنیا طی چهار دهه گذشته از حدود یک میلیون به پنج میلیون نفر رسیده و از این عده ۸۵ درصد در کشورهای پیشرفته صنعتی درس میخوانند. فقط در سه کشور اروپایی فرانسه، آلمان و بریتانیا بیش از یک میلیون دانشجوی خارجی حضور دارند، آمریکا پذیرای حدود ۸۰۰ هزار دانشجو و محقق خارجی است و در برخی از کشورها مانند سوئیس بیش از ۲۰ درصد دانشجویان خارجی هستند. شمار استادان و پژوهشگرانی که در بین دانشگاههای جهان مبادله میشوند از ۵۰۰ هزار نفر فراتر میرود. صدها هزار دانشگاهی نیز در نشستهای علمی در سراسر جهان نتایج پژوهشهای خود را در اختیار دنیای آکادمیک قرار میدهند. امروز تبادل دانشجو، پژوهشگر و استاد و نیز تبادل علمی و پروژههای مشترک پژوهشی به یکی از اصلی ترین معیارهای پویایی علمی در آموزش عالی و شاخص مهمی در رتبه بندی دانشگاههای معتبر تبدیل شدهاست. در شرایطی که همه دنیا بدنبال توسعه روابط علمی بینالمللی و جذب پژوهشگر میهمان و دانشجوی خارجی هستند رفتار مسئولین نظامی و امنیتی و قوه قضایی با دانشگاهیان ایران معنایی جز انزوای بیشتر آموزش عالی و مراکز پژوهشی ایران ندارد.
فضای پلیسی و امنیتی حاکم در دانشگاه در عمل روح دانشگاه و کار علمی را مسموم کردهاست. حوادثی مانند مرگ کاووس سیدامامی، باز هم بر سنگینی فضای آکادمیک ایران و بی اعتمادی ژرف و ترسی که وجود دارد، میافزاید.
-------------------------------
یادداشتها و مقالات بیانگر دیدگاه نویسندگان خود هستند و نه بازتاب نظری از سوی رادیو فردا.