جشنواره هات داکز (Hot Docs) یکی از بزرگترین جشنوارههای فیلم مستند جهان که در کانادا برگزار میشود، امسال به اجبار در حال برگزاری به شکل آنلاین است؛ جشنوارهای که امسال میزبان صد و چهل فیلم از کشورهای مختلف جهان است، از جمله «زنان آفتاب؛ یک گاهنگاری درباره دیدن» که در بخش طیف بینالملل (International Spectrum) به نمایش در میآید.
زنان آفتاب ساخته حامد ذوالفقاری است با همکاری زنان یک روستا؛ روستایی در استان کرمان که در آن زنان عمدتاً خانهدار حاضر میشوند در این پروژه فیلمسازی همراه شوند و مراحل مختلف آمادهسازی صنایع دستی توسط زنان و فروش آنها را خودشان به فیلم بدل کنند.
در وهله اول با ایده خوبی روبهرو هستیم که در آن زنان در یک محیط بسته «مردسالار» با فیلمسازی آشنا میشوند و میخواهند برخلاف عرف رایج، خود روایتگر احوال خودشان باشند.
این نکته از جهتی نقطه قوت فیلم را شکل میدهد و از سوی دیگر نقطه ضعف آن را: نقطه قوت از جایی شکل میگیرد که زنان روستایی خود به سادهترین شکل درباره خودشان حرف میزنند و خودشان را به تصویر میکشند.
اما از سوی دیگر عدم آشنایی آنها با زبان سینما، مشکلات تکنیکی و ساختاری فیلم را رقم میزند، مشکلاتی که با تدوینی هوشمندانه میتوانستند نادیده گرفته شوند، اما با نوع تدوین فعلی - که فیلم طولانی است و به تکرار میرسد و نیاز دارد که دقایق مختلفی از آن کوتاه شود- نه تنها این مشکلات درز گرفته نشده، بلکه بیش از پیش به چشم میآید.
کارگردان فیلم سعی دارد حضور خود را به حداقل برساند و به نوعی فیلم را به یک محصول کارگاهی بدل کند.
او در ابتدای فیلم درباره کار کردن با دوربین توضیحات سادهای به این زنان میدهد و از آنها میخواهد که نگران اشتباهها نباشند: «اشتباهها خوبند، چون باعث میشه چیزهای جدید یاد بگیرید.»
این اشتباهها و این خام بودن تصاویر به بخش مهمی از فیلم بدل میشود که در نهایت تلاشی است برای نشان دادن راه زندگی و کشفهای تازه به این زنان.
مایه اصلی فیلم محدودیتهایی است که این زنان در زندگی روزمره با آنها دست به گریبانند. فیلم در بخشهای مختلف به این مبحث بازمی گردد و در همان ابتدا برای نمایش وضعیتی که این زنان در یک روستا با آن روبهرو هستند، با شوهر یکی از آنها که اجازه ادامه کار را به همسرش نداده گفتوگو میکند. این مرد تاکید دارد که برخی حرفها رو جلوی دوربین نمیتوان زد و بعد به شکل بستهتری میگوید جایی که مردان و زنان باید با هم کار کنند، محیط مناسبی برای یک زن نیست.
زنانی که در این کار مشارکت دارند هم گاه به این مشکلات باز میگردند و برخی میگویند شوهر آنها دل خوشی از این ماجرا ندارند اما مخالفتی هم نکردهاند، و تاکید دارند که در غیر این صورت «آنها نمیتوانستند در این پروژه شرکت کنند».
این «نتوانستن» و این تلاش برای توانستن و به شکلی به استقلال فردی رسیدن، مسئله اصلی فیلم را شکل میدهد اما در روایت همین مایه هم به تکرار میرسیم و حرفهای این زنان و برخی از صحنهها، عیناً رویکرد و شمایل مشابهی دارند و به روایت فیلم لطمه میزنند.
کارگردان اما نگاه خود را در جملات آغازین فیلم که از مثنوی معنوی مولانا به عاریت گرفته هویدا میکند:
«چشم دریا دیگر است و کف دگر
کف بهل
وز دیده دریا نگر»
این «نگاه دگر» -که مشخصاً حرف فیلم است- هرچند در مضمون آن معنا مییابد و فیلمساز میخواهد نوع دیگری از دیدن را به این زنان آموزش دهد (در برخی از دیالوگها هم به این موضوع اشاره میشود و برخی از زنان از آشنایی شان با دوربین و پروژه فیلمسازی اظهار خرسندی میکنند) اما ای کاش فیلمساز هم با دمیدن این «نگاه دگر» به دل فیلم میتوانست جهان متفاوت و جذابتری خلق کند که از خلق ساده جهان اگزوتیک فراتر برود و بتواند شخصیتها و لحظات عمیقتری را با ما قسمت کند.