لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۸:۱۶

ماجرای بنگاه همسریابی ایرانی در جشنواره فیلم لندن


جشنواره جهانی فیلم لندن این روزها میزبان فیلمی‌ست از ایران با نام «معرف»، ساخته آزادی رضائیان مقدم؛ مستندی درباره یک بنگاه همسریابی در ایران که گردانندگان زن آن سعی دارند زنان و مردان مختلفی را که به نظر می‌رسد چندان وجه تناسبی هم با یکدیگر ندارند، به هم پیوند بزنند چرا که به نظر آنها «زن بدون شوهر یعنی زن بدون هویت».

این جمله‌ای که توسط یکی از گردانندگان این مرکز گفته می‌شد، شاکله نگاه سنتی را به نمایش می‌گذارد که هنوز در میان بخش‌هایی از جامعه ایران به شدت هواخواه دارد.

فیلمساز با کمترین امکانات سعی دارد با دوربینی که خودش به دست گرفته (و کادرها و حرکت‌هایی غیرحرفه‌ای) در داخل یک دفتر شخصیت‌های اصلی و تلاش آنها برای انجام شغل‌شان را تصویر کند. به تعبیری فیلم اثری به شدت موضوع‌محور است که می‌خواهد تنها با سوژه خود تماشاگر را با خود همراه کند و برای تماشاگر غربی می‌تواند از این حیث جذاب به نظر برسد.

کارکنان این مرکز -که برخی‌شان خود به طرز طنزآمیزی هنوز مجرد هستند- زنانی هستند که معتقدند شوهر داشتن به هر قیمتی بهتر است از نداشتن شوهر و «سرپناه». در صحنه‌ای که آنها زن گریانی را نصیحت می‌کنند -زنی که از رابطه همسرش با زن دیگری شکایت دارد و به فکر طلاق است- تمام تلاش آنها برای راضی کردن این زن برای ماندن با شوهرش و پذیرفتن همه تقصیرها، دیالوگ‌های غریبی را شکل می‌دهد که با مذهب پیوند می‌خورد؛ در جایی آنها به این زن می‌گویند که سوره نساء را بخواند و از خدا بپرسد که چرا مردان می‌توانند با چند نفر باشند و زنان نمی‌توانند.

از طرفی تاکید چند باره آنها در بخش‌های مختلف فیلم به نیاز زنان برای داشتن شوهر برای گذران مالی زندگی، از واقعیت تلخی حکایت دارد در مورد جامعه‌ای که روابط عاطفی در آن بر اساس نیاز مالی و نیاز به «سرپناه» شکل می‌گیرد.

فیلمساز اما قدرت تحلیل داده‌ها را ندارد و کنار می‌ایستد. فیلم به نتیجه‌گیری خاصی نمی‌رسد و بی‌طرفی‌اش هم بی‌طرفی خلاقانه و عامدانه‌ای نیست. دیالوگ‌های مختلف -که می‌تواند ساعت‌ها ادامه بیابد یا بسیار پیشتر از این به پایان برسد- در کنار هم قرار گرفته‌اند بی آن که فیلم بتواند به آینه‌ای از جامعه یا نقد آن بدل شود. حتی اشاره به وضعیت زنان -و مسئله مالی آنها و قضیه صیغه- با آن که چندین بار مورد اشاره قرار می‌گیرد، به مسئله اصلی فیلم بدل نمی‌شود. فیلم می‌توانست سمت و سویی فمینیستی در حمایت از زنان در جامعه‌ای بسته و محدود داشته باشد، اما بلاتکلیفی فیلمساز به مانع بزرگی بدل می‌شود. به نظر می‌رسد سازنده زن فیلم، احساساتش را پنهان می‌کند و تنها تفاوتی که درباره مشتریان زن و مرد این بنگاه شاهدیم، این است که چهره زنان را نمی‌بینیم و نام آنها شطرنجی شده، اما غالب مردان در تصویر دیده می‌شوند.

یکی از این مردان که حاضر شده در جلوی دوربین ظاهر شود، می‌گوید «آدم ماشین هم می‌خواد بخره، خب می‌ره بنگاه دیگه» و ادامه می‌دهد که کار گردانندگان این مرکز بسیار موثرتر است تا مادرش که «یکی را در خیابان ببیند و برای او انتخاب کند».

این مرکز حتی یک گردهمایی تشکیل می‌دهد تا زنان و مردان در آنجا با هم ملاقات و شماره به دست اعلام کنند که به دنبال چه نوع همسری هستند. غالب شرکت کنندگان از«ایمان، اصالت و اخلاق» حرف می‌زنند. تنها یکی از مردان با صراحت شرط خود را تنها «خوش‌تیپی و خوشگلی» عنوان می‌کند.

نزدیک شدن به دنیای خود این زنان گرداننده، می‌توانست مهمترین نقطه قوت فیلم را شکل دهد. هرچند در صحنه‌هایی که شوخی‌هایشان (و غذا خوردنشان) را با یکدیگر می‌بینیم ، تلاش‌هایی از این دست را می‌توان سراغ کرد، اما در نهایت شناخت ما از آنها برای درک موقعیت و گفتارشان کافی نیست. زمانی که یکی از آنها می‌گوید که در زمان جنگ مادرش از او خواسته که همسر یک جانباز شود و او به بنیاد شهید رفته و ثبت نام کرده و با مرد جانبازی ازدواج کرده که حالا سی و پنج سال است با هم زندگی می‌کنند، از آن نوع لحظه‌هایی است که فیلم بسیار بیشتر به آنها احتیاج داشت.

XS
SM
MD
LG