نخست یک اصل کلی را بیان کنم: جامعهی سالم و قدرتمند و اخلاقمدار جامعهای نیست که تنها صاحبان قدرت و ثروت و منزلت دارای حقوق باشند؛ جامعهای است که آسیبپذیرترین و ضعیفترین اقشار آن مثل معتادان، کارگران جنسی، بیخانمانها، ناتوانان جسمی و ذهنی و کودکان بی سرپرست نیز از حقوق مساوی با دیگران برخوردار بوده و بتوانند صدایی در جامعه داشته باشند. جمهوری اسلامی افرادی را که حتی در قشر آسیب پذیر قرار ندارند با اتهاماتی از این دست (که در واقع اتهام نیستند، برچسباند) میخواهد از حقوقشان محروم سازد یا نقض حقوق آنها را توجیه کند.
برچسبهای غیر اخلاقی
در دهههای شصت و هفتاد برای بیاعتبار کردن مخالفان و ناهمرنگها در منظر عموم به آنها اتهامات جنسی و اعتیاد به الکل و تریاک ساخته و پرداخته میشد و پس از دستگیری هر نویسنده و فعال سیاسی در خانه ی وی الکل و تریاک «پیدا میکردند». در دههی هشتاد به سراغ همین موضوعات به اشکالی دیگر مثل خیانت به همسر یا روابط جنسی آزاد و «اعتیاد» به ماریجوانا و هرویین مورد توجه دستگاههای امنیت قرار گرفتند. اما در دههی نود با اوجگیری اعتیاد و اختلالات روانی، مقامات امنیتی از همان نوع اتهامات اما با عناونی تازه مثل شیشه یا کراک یا قرص استفاده میکنند که تصور میکنند باورپذیرتر به نظر میآید. این نسخهی تازه توجیه کشته شدن زندانی به دست بازجوها را نیز آسانتر میسازد چون میتوانند کشته شدن را به مصرف بیش از اندازه یا خودکشی تحت شرایط عدم دسترسی به مواد معرفی کنند.
نخست به چند نمونهی اخیر اشاره میکنم. غلامحسین محسنی اژهای سخنگوی قوه قضائیه در مورد زنان و دخترانی که در عرصهی عمومی حجابشان را برداشتهاند میگوید: «برخی از آنها احساساتی شدهاند و به خاطر مسایل کودکانه دست به این کار زدهاند. برخی هم با استعمال مواد مخدر صنعتی، این قبیل اعمال را مرتکب میشوند و گروهی هم به صورت سازماندهی شده یا خودشان سازماندهی میکنند یا تحت سازماندهی دیگر این کارها را میکنند.» زنان و دخترانی که حجاب خود را برداشتهاند به تشویق به فساد و بی حیایی و تلاش برای شوهر یابی نیز متهم شدهاند در حالی که روحانیون همیشه مشوق ازدواج بودهاند.
محمدجواد منتظری دادستان کل کشور درباره خودکشی سینا قنبری به هنگام بازداشت در زندان اوین گفت: «فردی که خودکشی کردهاست معتاد بودهاست و فیلمش هم موجود است.» سخنگوی قوهقضاییه در مورد فوت یکی از بازداشت شدگان در اعتراضات اراک گفت: «یک نفر در کلانتری اراک خودکشی کرد. او فردی معتاد بود که همراه خود مواد مخدر داشت و سابقهدار بود.» پس از بازدید برخی از اعضای مجلس از اوین هم اللهیار ملکشاهی رئیس کمیسیون قضایی مجلس گفت: «در خصوص آن فردی که در اغتشاشات دستگیر شده بود و صحبت آن بود که خودکشی کرده هم فیلم مربوط به آن دیده شد و هم از محلی که جسد وی پیدا شده و احیانا در آن جا خودکشی کرده بازدید شد.»
کارکردها
اتهام اعتیاد یا دیگر اتهامات اخلاقی و آسیب شناسانه به معترضان و ناهمرنگها دارای چهار کارکرد برای حکومت و ماشینهای امنیتی و تبلیغاتی آن است:
توجیهسازی برای حذف. نقض حقوق و کشتن و عادی جلوه دادن مرگ آنها در شرایطی که در بازداشت یا حملهی بازجوها و زندانبانان یا در خیابان توسط بسیج و لباس شخصیها کشته شوند. با توجه به این که اکثر افراد در ایران از مرگ معتادان زانوی غم به بغل نمیگیرند این نوع معرفی، حکومت را از خشم عمومی مصون نگاه میدارد؛
ترور شخصیت. افرادی که در مبارزات شرکت دارند یا تلاش میکنند سدهایی را برای خود و دیگران پشت سر بگذارند با این گونه برچسبها مورد بیتوجهی یا کمتوجهی و حداقل تردید دیگران قرار گرفته و آن احترامی را که باید و شاید از عموم دریافت نمی کنند؛ از نظر مقامات جمهوری اسلامی معترضان به نظام یا ناهمرنگها همه «باید» مشکل اخلاقی داشته باشند وگر نه جرا باید با آنها که خود را نماد «نور و پاکی مطلق» میدانند، مخالفت کنند.
تغییر اتهام و فرافکنی. اتهام اعتیاد اتهامی است که از منظر قوای قهریه موجب انحراف افکار عمومی از اتهامات دیگر (مخالفت با استبداد یا فساد و تبعیض) میشود، اتهاماتی که از منظر عمومی کاملا بیپایه و اساس هستند. این موضوع فرایند حقوقی رسیدگی را نیز مخدوش میسازد و اذهان را از اصل موضوع که اتهام دیکتاتوری و فساد به حکومت است منحرف میکند. اتهامزننده تصور میکند که با اتهام زدن همه توجهات از اعمال خلاف وی منحرف شده و به سوی اتهامگیرنده متمرکز میشود. این اتهام زدنها نوعی فرافکنی است. و نشستن در مقام مددکار، آسیب شناس اجتماعی، روانپزشک و معلم اخلاق در حالی که اتهامزنندگان بازجو و شکنجهگر و اجزای ماشین سرکوب نام دارند.
فراموش کردن توازن
فراتر از نیات و اغراض مقامات در طرح اعتیاد و دیگر مسائل شخصی در میان اتهامات (که هدف آن گریز از قانون است) یا کارکردهای این نوع اتهامات بیپایه و اساس، در میان معترضان به عنوان نمونهای از جمعیت کشور همه نوع افراد با همه نوع سابقه و شرایط وجود دارند. به همین دلیل برای پرهیز از این گونه اتهامات، مخالفان حکومت از قهرمانسازی یا شهیدسازی پرهیز میکنند تا قهرمانان آنها با یک اتهام زمین نخورند. همه مردم از جمله معترضان شجاع آدمهای عادی هستند. اما آنچه به این شرایط تعادل و توازن میبخشد ذکر گرفتاری خود مقامات، اعضای خانوادهی آنها و «شهدای نظام» با همین گونه مشکلات است. در میان مقامات و فرزندان آنها و مقدسان نظام هم افراد معتاد وجود دارد. در کشوری که حدود ۴ میلیون معتاد و ۳ میلیون استفاده کنندهی «تفریحی» مواد مخدر و حدود یک میلیون معتاد به الکل وجود دارد در هر جمع چند صد نفره میتوان تعدادی از آنها را مشاهده کرد چه در راهپیمایی به نفع و چه در تظاهرات علیه نظام.
من کسانی را میشناسم که در جنگ ایران و عراق کشته شدند اما به بیان خودشان با کارگران جنسی هم میخوابیدند و به همسرشان خیانت میکردند و دستشان میرسید دزدی هم میکردند (نویسندهی این مطلب سه دوره در هشت سال جنگ ایران و عراق به جبهه رفته و با صدها بسیجی در آن دوره آشنایی داشته و گفتوگو کردهاست). در مقابل کسانی را میشناسم که حتی به یکی از چارچوبها و مبانی اسلام و انقلاب باور ندارند اما عقلا کار خلاف اخلاق و جرمی انجام نمی دهند. در یکی از شبهایی که مشغول پاسداری از یک سنگر در منطقهی طلایه (سال ۱۳۶۱) بودم یک بسیجی ضامن نارنجکش را کشید و هم خود و هم یکی از دانشجویان دانشگاه را کشت و بسیج هر دو را شهید اعلام کرد در حالی که بسیجی جوان مرتکب عمل جنایتکارانهای شده بود. حکومت میخواهد هر آنچه را که در سمت آن است «مقدس» و «پاک» و هر آنچه را که در طرف مقابل است «شیطانی» و «زشت» معرفی کند. دنیا این طوری تنظیم نشدهاست. هیج گروه و دستهای دارای انحصار زشتیها و پلیدیها نیست و همهی خوبیها هم در گروهی خاص متمرکز نشدهاست.
معتاد: شهروند صاحب حق
داستان اصلی و مهم در اینجا حقوق آدمهاست، هم برای کسانی که دوستدارشان هستیم و هم برای کسانی که خوش نمی داریم. حقوق شهروندی و بشر به افراد محبوب و خردمند منحصر نیست. فرض کنیم برخی از معترضان و کشف حجاب کنندگان و خیلیهای دیگر معتاد باشند یا هزار مشکل دیگر داشته باشند. مگر آنها حقوق ندارند؟ فرد معتاد هم حق دارد به فساد و اتلاف و تبعیض و سرکوب اعتراض کند و اگر بازداشت شد نباید او را «کُشاند» یا زنان کارگر جنسی هم حق دارند به تحقیر زنان و نقض حقوق آنها معترض باشند و در صورت بازداشت نباید توسط پلیس یا نیروهای بسیجی به آنها تجاوزی صورت گیرد. زنان معتاد هم حق دارند پوشش خود را انتخاب کنند. صحنههای پوشاندن چادر به زندانیان در زندانهای ایران (هر جرمی را که مرتکب شده باشند) یا بردن آنها (و سربازان) برای نماز به نمازخانه از مشمئزکنندهترین صحنهها در یک نظام اجتماعی است چون زندانبان یا مقامات پادگان با اتکا بر قدرت خود دارند باور خود را بر فرد بیقدرت اعمال میکند.
حق اعتراض فقط به گروههایی خاص در جامعه اختصاص ندارد. افرادی که دارای اختلال روانی یا سابقهی جرم هستند نیز مثل همهی افراد جامعه حق دارند معترض شرایط استبدادی و تمامیت خواهی در جامعه باشند.
————————————
یادداشتها و مقالات آرا و دیدگاههای نویسندگان خود را بازتاب میدهند و بیانگر دیدگاه رادیو فردا نیستند.