مایک پومپئو، وزیر خارجه ایالات متحده، در مصاحبه اخیرش با صدای آمریکا که در واقع توضیح و تدقیق خواستهای دوازده مادهای قبلی بود، به نکات مهمی اشاره کرد که قابل بررسی است.
مهمترین نکته مصاحبه اخیر پومپئو این بود که نه تنها دولت آمریکا در پی تغییر حکومت ایران نیست بلکه حامی گروههای خارج از کشور که خواستار تغییر حکومت هستند نیز نیست. او اضافه کرد که حمایت او از گروههای مخالف حکومت ایران نیز تا زمانی ادامه دارد که آنها اهداف خود را با اهداف آمریکا در این زمینه هماهنگ کنند.
از نقطه نظر پومپئو، «تغییر رفتار»، و نه «تغییر حکومت» ایران مطرح است. این اظهارات تکلیف گروههای مخالف ایرانی خارج از کشور را تاحدی روشن کرد. آنان به هیچ حدی از تغییر رفتار حکومت ایران معتقد نیستند بلکه سرنگونی صرف آن را خواستارند. از نظر آنان حکومت در سی و نه سال گذشته ثابت کرده است که «قابل ترمیم نیست» و تنها سرنگونی آن میتواند کارساز باشد.
البته جان بولتون، مشاور امنیت ملی ترامپ، که پیشتر در نشستهای گروهی از مخالفان حضور داشته، هم پس از پذیرفتن مقام مشاوره، دیگر هرگز از سرنگونی حکومت سخن نگفته است؛ هرچند افراد نزدیک به او در اجتماعات مخالفان چنین گفتهاند. حتی میتوان تصورکرد که در میان وزارت خارجه و دفتر مشاور امنیتی پرزیدنت اختلاف سلیقه وجود داشته باشد چنانکه همیشه در دولتهای امریکا جنین اختلافاتی وجود داشته است.
ایرانیها اختلاف سلیقه عمیق زیبگنیو برژینسکی، مشاور امنیتی پرزیدنت کارتر، و وزیر خارجه او سیروس ونس را که منجر به نوسانات عجیب و تغییرات عمیق در رویکرد دولت آمریکا به انقلاب ایران شد فراموش نمیکنند.
اشاره پومپئو به این که تغییر حکومت دردست مردم ایران است البته از لحاظ شئون دیپلماتیک و قوانین بینالمللی کاملا موجه است. هیچ کشوری نمیتواند خواستار سرنگونی حکومت کشور دیگر عضو سازمان ملل متحد شود. خواست سرنگونی معمولا نه در متن صریح بلکه در حواشی آن و در اشارات مکنون متن است. ولی وزیرخارجه آمریکا که دانش آموخته رشته حقوق از دانشگاه هاروارد است در اظهارات اخیرش موکدا از این موضع دوری کرد و گفت که تغییر حکومت دردست مردم ایران است.
این اظهارنظر نه تنها دارای وجاهت حقوقی است بلکه ممکن است بر اساس دو ملاحظه عملی دیگر باشد. یکی این که مردم ایران را عامل اعلام کند و به آنان امید بیجا در مورد سرنگونی حکومت ندهد. دوم این که ممکن است نظیر وزیر خارجه بریتانیا بر این اعتقاد باشد که سرنگونی حکومت نظیر آنچه در عراق صورت پذیرفت راهی بجایی نمیبرد بلکه ممکن است به ظهور یک دولت نظامی بیانجامد که افرادی مانند قاسم سلیمانی در آن حاکم شوند.
اما سوال اصلی این است که حکومت جمهوری اسلامی تا چه حد قابلیت استحاله و تغییر در راستای خواستهای دوازده گانه پومپئو را دارد. آیا واقعا «تغییر رفتاری» که آقای پومپئو درنظر دارد عملی است، یا تنها تغییر حکومت میشود آن خواستها را برآورد و تقاضای «تغییر رفتار» همان خواست «تغییر حکومت» ولی در لفافه است؟
در جواب باید گفت که خواستهای پومپئو تقریبا همگی در متن «خطوط قرمز» حکومت جمهوری اسلامی قرار دارند. آیتالله علی خامنهای قبلا گفته است که -برای نمونه- خروج نیروهای ایرانی و متحدان آن از کشورهای همسایه «کار هیچ آدم عاقلی نیست» چون آن به معنای ترک «عمق استراتژیک» ایران است.
اصولا آن تغییرات حتی در سطوح کمتر هم با ساخت تاریخی حکومت جمهوری اسلامی منافات دارد و اجرای آن به معنای جابهجایی عمدهای در ساخت و شکلبندی جناحها و نیروهای داخلی است. واگذاشتن حزبالله لبنان و حماس و شبهنظامیان شیعه مورد حمایت ایران در سوریه که عمدتا از شیعیان افغان و پاکستانی تشکیل شدهاند و یا ترک حمایت از «حوثیها» در یمن به معنای ترک ادعای «رهبری جهان اسلام» و «مبارزه با استکبار جهانی» است که توسط آقای خامنهای، وبازوی نظامی او، سپاه پاسداران مطرح شدهاست.
در این مورد سخن پومپئو درست است که این خواست مردم ایران هم هست. مردم به هزار زبان اعلام میکنند که این دخالتها و حمایتها، بهخصوص در در لبنان و سوریه، محصول تمایلات قلبی رهبر ایران است. باید یادآوری کرد که مسئله فلسطین را همه دولتهای عربی حداقل یکبار بعنوان مسئله ی اصلی ملی خود اعلام کردهاند و سپس همگی آن را ترک کردهاند. این مشکلی نیست که بشود با زور کشورهای منطقه حل کرد، و اصولا دغدغه ایرانیان نبوده و نیست. ولی این مسئله ی جهان عرب را هنگامی که خود اعراب وانهادهاند، آقای خامنه ای اززمین برداشته و خواهان احیای «عزت» اسلامی است.
به همین دلیل اجرای خواست وزیر خارجه با وجود این که درراستای خواستهای ملی ایرانیان است ولی در عمل با مشکلات غیرقابل حل و پیچیده درون سیستم حکومت جمهوری اسلامی برخورد میکند. مذاکرات و معاملات طولانی با کشورهای منطقه و آمریکا که به نحوی بتواند خواست خامنهای و دوام او را در قدرت تامین کند شاید راهحلی باشد برای این مشکل؛ ولی با توجه به سابقه این مذاکرات در منطقه و بخصوص حساسیت خامنهای نسبت به حفظ موقعیت خود (که به عدم مشروعیت آن کم و بیش آگاه است)، تن دادن او به هرنوع مصالحهای در این زمینه بس بعید است.
فعالیتهای موشکی و توسعه و افزایش برد موشکها را بعید است که حکومت جمهوری اسلامی به راحتی بپذیرد. آن حکومت موشکها را تنها خط دفاعی–تهاجمی خود به حساب میآورد. ولی در یک معامله فرضی که غرب فروش هواپیماهای پیشرفته را به آن حکومت تامین کند، جمهوری اسلامی احتمالا خواهد پذیرفت که برد موشکهارا درسطح کم نگه دارد. احتمال چنین معاملهای البته بسیار بعید است.
فعالیتهای اتمی اما انعطاف پذیرتر است. اشاره ی محمد جواد ظریف به امکان مذاکره «در متن توافق برجام» اشاره به همین مطلب است. حکومت جمهوری اسلامی احتملا خواهد پذیرفت که «بند غروب» را گسترش دهد. آن دولت به حد کافی از این اهرم سود جسته و مایل نیست که خطر دشمنی اروپاییها یا بدتر از آن، خطر بمباران تاسیسات فعلی خودرا بپذیرد. در این مورد حکومت مذاکره خواهد کرد. درمورد آزادی ایرانی-آمریکاییها و رابرت لوینسون (درصورت زنده بودن او) نیز احتمال مذاکره و مبادله زندانیان بسیار زیاد است.
براساس آنچه گفته شد، احتمال تغییر عمده رفتار حکومت ایران در طول خطوط پیشنهادی وزیر خارجه آمریکا بدون تغییر حکومت جمهوری اسلامی محال نیست ولی ناچیز است. در مراسمی که آقای پومپئو در مجلس سنا به اظهارات سناتورها جواب میداد، سناتور جمهوریخواه –لیبرتاریان آقای راند پال، به طرح آقای پومپئو انتقاد کرد و آن را از لحاظ تعیین نکردن پاداشهای مناسب دربرابر تغییر رفتار ایران مورد سوال قرار داد. به نظر میرسد که این انتقاد بهجا باشد. قول کلی دادن به معنای انجام ندادن است. پس شاید آقای پومپئو در مورد خواست تغییر رفتار حکومت جمهوری اسلامی بدون تغییر حکومت چندان هم جدی نیست.
------------------------------------------
یادداشتها و مقالات بیانگر نظرات و آرای نویسندگان خود هستند و نه بازتاب دیدگاهی از رادیو فردا.