در خیابان دانشگاه قزوین از پشت به پایش شلیک کردند، سپس او را بازداشت و در مقایل بیمارستان رجایی این شهر از ماشین به بیرون پرت کردند و بعد از قطع پایش از او تعهد گرفتند که از هیچ ارگان و هیچ شخصی شکایت نکند.
این روایت کوتاه از زندگی علینقی (عباس) رحمتی است؛ معترض ۲۳ سالهای که ۱۴ آذر ۱۴۰۱ برای اعتراض به جانباختن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد به خیابان رفت و بر اثر شلیک نیروهای نظامی و امنیتی یک پایش را برای همیشه از دست داد.
نزدیکانش به رادیوفردا گفتهاند که بهدلیل عدم رسیدگی در بیمارستان رجایی، پای او دچار عفونت شد و سرانجام در بیمارستان بقیةالله تهران پای چپ او را از بالای زانو قطع کردند.
۱۴ آذر در خیابان دانشگاه قزوین چه اتفاقی افتاد؟
همزمان با اعتراضات به جانباختن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد، سه روز ۱۴ تا ۱۶ آذر فراخوان اعتراضات سراسری از سوی معترضان به جمهوری اسلامی منتشر شده بود. علینقی رحمتی به همراه برادرش میثم رحمتی روز ۱۴ آذر در این اعتراضات حضور داشت.
بهگفتهٔ نزدیکان رحمتی، او و برادرش در اعتراض به ضرب و شتم چند زن جوان توسط نیروهای امنیتی با این نیروها درگیر میشوند و بعد از فرار از دست این نیروها توسط یک «مخبر» (خبرچین امنیتی) به دام میافتند.
«داشتند فرار میکردند. یک لباسشخصی که مخبر بوده به علینقی میگوید که من تنگی نفس دارم، مرا هم با خودت ببر. او هم با این تصور که از معترضان است، دستش را میگیرد و به او کمک میکند اما هرچند قدم که میرفتند این فرد روی زمین مینشست و علینقی و میثم هم برای کمک به او میایستادند تا وقتی که متوجه میشوند او یک میکروفون در یقهاش دارد و در حال صحبت است. تا میخواهند فرار کنند، یک ماشین پر از لباسشخصی راه را بر آنها میبندد و همزمان با دورهکردنشان از فاصله نزدیک و از پشت به پای علینقی شلیک میکنند.»
بهگفته منابع رادیوفردا، در حالی از پشت به پای آقای رحمتی شلیک کردهاند که او و برادرش در محاصرهٔ مأموران لباسشخصی ایستاده بودند. تیر هوایی هم شلیک نکردند، مستقیم از نزدیک طوری به پا شلیک کردند که گلوله از سمت دیگر پا خارج شد.
علینقی و میثم رحمتی در حالی بازداشت و سوار ماشین میشوند که علینقی در ماشین از هوش میرود: «جلوی بیمارستان رجایی قزوین او را از ماشین به بیرون پرت میکنند و نگهبان بیمارستان او را پیدا میکند و به داخل بیمارستان میبرد. میثم اما بازداشت میشود و چهار روز در بازداشتگاه سپاه میماند و سپس به زندان منتقل میشود.»
پس از ۱۰ روز، پای گلولهخوردهٔ علینقی رحمتی در بیمارستان رجایی عفونت میکند و به خانوادهاش میگویند که به بیمارستان سینا در تهران منتقل میشود. اما درحالیکه خانوادهٔ آقای رحمتی در بیمارستان سینا دنبال ردونشانی از او میگردند، علینقی رحمتی را ابتدا به پادگان جوادنیا در مسیر قزوین- کرج و بعد به بیمارستان بقیةالله تهران منتقل میکنند و با اسم جعلی «مهدی کرمی» در این بیمارستان بستری میکنند.
«در بیمارستان کلا مجهولالهویه بود. تمام مدارک پزشکیاش در بیمارستان به نام مهدی کرمی است. یعنی هیچ چیزی از اسم خودش و کد ملیاش در سیستم بیمارستان بقیةالله ثبت نشده بود.»
خانوادهٔ علینقی رحمتی پس از پیگیری توسط مسئولان بیمارستان سینا متوجه میشوند که او را به بیمارستان بقیةالله تهران بردهاند و پس از حضور در این بیمارستان با دیدن مأموران سپاهی که در قزوین دیده بودند، اطمینان پیدا میکنند که فرزندشان در این بیمارستان است.
«فقط بردند آنجا که پایش را قطع کنند. دکتر رئیسزاده گفته بود که در بیمارستان قبلی اینقدر او را در آن وضعیت نگه داشتهاند که دچار عفونت شدید شده و فقط فرستادهاند که من پا را قطع کنم.»
علینقی رحمتی بعد از قطع پا از بالای زانو، شبانه به زندان فرستاده میشود و بعد از چهار روز با قرار وثیقهٔ یک میلیارد تومانی آزاد میشود. پای قطعشدهٔ او هم عفونت میکند و این بار توسط خانواده در یک بیمارستان خصوصی بستری میشود.
«دکتر گفت این پا احتمال دارد باز کوتاهتر شود چون عفونت خیلی شدید است. ولی دکتر کارکشته و فوقالعاده باتجربه و فوقالعاده انسان بود. عفونت را تخلیه کرد. زخم باز بود، زخم را جمع کرد. مفصل هم ندارد. برای پروتز باید سیلیکون زانو شود. زانو جمع شود و گفتهاند حدود دو میلیارد تومان هزینهاش میشود.»
میثم رحمتی هم نهایتاً با قرار وثیقه آزاد و بعد مشمول عفو میشود اما اعمال عفو را منوط به دادن تعهد مبنی بر عدم شکایت میکنند.
«گفتند آقا (خامنهای) خیلی به این بزرگه (میثم رحمتی) لطف کرده و عفو داده به شرط اینکه بیایید اینجا به ما رضایت بدهید. خانوادهٔ این دو برادر اینقدر درگیر مسئله پای علینقی بودند که هنوز شکایت نکرده بودند. آنها را خواستند و گفتند که باید رضایت بدهید و بنویسید که از هیچ ارگانی و هیچ شخصی شاکی نیستید. اگر این کار را بکنید، بزرگه عفو میشود و با مسئولیت خودمان به کوچیکه (علینقی رحمتی) هم عفو میدهیم. اگر نه که هرکدام باید ۱۵ سال زندان بروند و اتهام محاربه دارند.»
خانوادهٔ رحمتی بهاجبار رضایتنامه مینویسند و تعهد میدهند که شکایت نکنند.
علینقی رحمتی متولد ۱۳۷۹ و میثم رحمتی متولد ۱۳۷۰ است. آنها در بازار قزوین فروشنده بودند و در پلاسکو کار میکردند. علینقی رحمتی شش ماه بود که ازدواج کرده بود، اما بعد از این اتفاق کار خود را از دست داده و با توجه به وضعیت پایش همچنان نیازمند درمان است.
آمار دقیقی از کشتهشدگان و مجروحان اعتراضات سراسری «زن زندگی آزادی» در دست نیست. بر اساس گزارش منابع حقوقبشری، دستکم پانصد معترض ازجمله دهها کودک در جریان سرکوب این اعتراضات کشته شدند که رادیوفردا تاکنون توانسته است هویت بیش از ۳۶۱ از آنان را شناسایی و منتشر کند.