ساخت و تعمیر اماکن مذهبی اقلیتهای دینی در سالهای پس از انقلاب اسلامی همواره با محدودیتها و چالشهای دشواری روبهرو بوده است. آنچه در این گزارش خواهید خواند، تنها اشاره به دو مشکل از انبوه چالشهایی دارد که جمهوری اسلامی ایران با روی کار آمدن برای اقلیتهای دینی به وجود آورده است.
زردشتیان که از وارثان کهنترین آداب و رسوم ایرانی هستند طی سالهای گذشته برای گرفتن جشنهای آیینی خود با فشار سنگینی از سوی حاکمیت مواجه بودهاند؛ به عنوان مثال اجازه ورود غیرزرتشتیان به جشن سده داده نمیشود. این قوانین از سوی وزارت ارشاد وضع و به انجمن زردشتیان در استانهای کشور ابلاغ شده است. به نظر میآید محتوای چنین فرمانهای حکومتی با هراس هسته سخت قدرت از پا گرفتن جنبشهای دینی غیرمسلمان قابل فهم باشد.
البته همانطور که بسیاری از ایرانیان نه تنها به آیین زردشتی، بلکه به مسیحیت نیز گرایش دارند. به دلیل علاقه و گرایشهای روزافزون بخشهایی از جامعه جوان ایران به مسیحیت، در طول سالهای گذشته فعالیت کلیساهای اسقفی در ایران کنترل میشود. افزون بر این، تمام کلیساها و اماکن اجتماع مسیحیان انجیلی و اشوریان در ایران تحت نظر هستند و همیشه مورد فشار حکومت بودهاند.
بهاییان اما در این میان بیشترین خسارات و آسیبها را دیدهاند. آنها نیز مانند سایر اقلیتهای دینی در ایران با مشکلات فروانی مواجه هستند. آنان درخصوص اجرای مناسک دینی، بازسازی اماکن مذهبی، استخدام در ادارات دولتی دارای و ... دارای محدودیت بوده و از حقوق شهروندی بسیار ضعیفی برخوردار هستند.
در آیین بهاییت، چهار شخص «طلعات مقدسه» نامیده میشوند؛ نخست سیدمحمد باب بنیانگذار آیین بابیه و بشارتدهنده ظهور بهاءالله، دوم میرزا حسینعلی نوری یا بهاءالله پیامبر آیین بهایی، سوم عباس افندی ملقب به عبدالبهاء، و چهارم نیز نوه او شوقی افندی مشهور به ولی امرالله.
هرجا که این چهار تن در آن زندگی کرده، تحصیل کرده، سخنرانی کوتاهی داشته و یا حتی گذر کردهاند، برای بهاییان مقدس است. تمام امکانی که اتفاقات بزرگ دینی در آن رخ داده باشد، حتی زمانی که چهار طلعت مقدسه حضور نداشته اند، مثل شهرهای یزد و زنجان و مانند زمانی که حضرت اعلا بشارت آمدن بهاءالله را به پیروان دادند، مقدس است. با اینکه در کشورهایی مثل هند و یا حتی آمریکای جنوبی، تعداد بهاییان رو به افزایش است، اما جای جای خاک ایران برای پیروان این دین مقدس است. بخصوص شهرهایی که محل تولد و محل دفن پیامبران است مانند اراضی عکا و ایفا. بغداد، استانبول، ادرنه، کوههای سلیمانیه و کردستان همه مسیر عبور این پیامبران بوده، عبدالبها مدتی در اروپا، آلمان، کانادا، در هتلها، در کنیسهها و کلیساهایی ساکن بوده و سخنرانی کرده و اینها همه برای بهاییان قابل تقدیس است. در ایران هم شهرهای بوشهر، شیراز، اصفهان، کاشان، تهران، تبریز، ارومیه، ماکو، مازندران، زنجان، یزد و قسمتی از خراسان، نقاط مقدس دین بهاییت است.
یک شهروند بهایی در خصوص مناسک مذهبی و تبعیض دینی و محدودیتها و مشکلاتی که پیروان بهایی در ایران با آن مواجه هستند، اینگونه بیان میکند: «در آیین بهایی برخلاف تصور عموم که ممکن است آن را یک آیین گسترده بدانند، مانند سایر ادیان مناسک مذهبی خاصی وجود ندارد و به اجرای مراسمات یا مثلاً نذورات خاصی اشاره نشده است. ما در بازدید از اماکن مقدسمان دعا میخوانیم، به این صورت که مثلاً دو نفر مناجات میخوانند و بقیه در سکوت میایستند و لباس یا اصول خاصی برای برگزاری مراسم نداریم. گاهی هم ممکن است کسی نذر یا قربانی داشته باشد. اما تأکیدی در آیین بهاییت وجود ندارد. جز آیین حج که در مکان مقدس شیراز باید به جا آورده شود و البته در چند دهه گذشته یکبار توسط یک نفر اجرا شده است».
او ادامه میدهد: «اماکن مقدس نامبرده در دین ما، جایی که به طور بخصوص به آن اشاره شده باشد جز یک کلیسا در شیراز و در تهران محل تولد عبدالبهاء، جایی تأکید خاصی نشده و مقابر و آرامگاه شهدای ما برای ما مقدس هستند. تعداد زیادی از این شهدا که به دست حکومت دفن میشوند یا در گورهای دسته جمعی و یا گمنام هستند و گاهی بعضی از همین مقبرهها هم در صورت شناسایی مورد توهین قرار میگیرند و تخریب میشوند. خود حکومت هم طی چند دهه گذشته و از اوایل انقلاب بارها گورستانهای بهایی را تخریب کرده. این در حالی است که یکی از اعتقادات بهاییت این است که جسد متوفی نباید مدت طولانی دفن نشده باقی بماند. مثلاً هر کسی بعد از فوت باید جایی در شهر خودش دفن شود چون جابهجایی باعث تأخیر در مراسم خاکسپاری می شود. در انجام مناسک تدفین هم اگر مثلاً یکی از والدین بهایی بوده و وصیت کرده باشد که او را در گورستان بهایی دفن کنند، اگر یکی از اقوام دور غیربهایی به نحوی نیروهای امنیتی را مطلع کند، اجازه دفن به سنت بهایی داده نشده و جسد را به آیین اسلام در بهشت زهرا دفن میکنند».
بهاییان نسبت به سایر اقلیتهای دینی تحت فشار بیشتری قرار دارند. یک بهایی فقط اگر در محدوده منزل و دور از انظار دعا و نیایش کرده و نماز بخواند و بیرون از منزل تظاهر به رفتار دیگری کند، در امان است. بازدید از اماکن و خانههای مقدس هم بسیار کم اتفاق میافتد، گاهی در حد عبور از خیابان، و گاهی حتی جامعه بهاییت بخاطر مصونیت فرد و اماکن، از بازدید خودداری میکنند.
یک شهروند یهودی ساکن تهران عقیدهاش را اینگونه مطرح میکند: «بر این باورم که برای رفع تبعیضات دینی و اقلیتی و مذهبی باید اصلاح را از رأس حکومت شروع کرد. اینکه یک نماینده اقلیت یهودی در مقابل ۲۸۰ نماینده اکثریت قد علم کند و خواستهاش مورد تأیید قرار بگیرد، اگر محال نباشد راه سختی در پیش دارد. در واقع این قوانین است که باید اصلاح شوند. قوانینی که به همه ادیان اجازه ابراز آزادانه عقایدشان را بدهد».
یکی از یهودیان ساکن شیراز در این باره میگوید: «سالهاست که اجازه ساخت کنیسای جدید به یهودیان داده نمیشود. حتی وقتی برای بازسازی قدیمیترین و شلوغترین کنیسای شیراز درخواست مجوز کردیم، بعد از دادن قول مساعدت و در حالی که بخشی از سقف را تخریب و پنجرهها را جدا کردیم، به ما اجازه کار ندادند».
البته دیگر اقلیتهای دینی که در خفا ماندهاند را نباید از یاد برد؛ یارسانها هنوز اجازه بازکردن رسمی جمخانه در هیچ کجای ایران ندارند. اقلیتهای دیگر مثل صابین مندایی در سالهای گذشته با مشکلات زیادی برای اجرای مراسم دینی خود در کنار رودخانه مواجه بودند و مورد آزار و اذیت مسلمانان قرار گرفتهاند.
با اینکه بیش از چهار دهه از عمر جمهوری اسلامی میگذرد، سکوت اقلیتهای دینی برای مطالبه حقوقشان روزبهروز بیشتر میشود. «نیم قرن سکوت» شاید بهترین عنوان برای این دوره از تاریخ معاصر ایران باشد.