یادداشتی از حسین آرین: روز دوشنبه ۲۹ آذر، رزمایش پنجروزه سپاه موسوم به «پیامبر اعظم ۱۷» در جنوب کشور آغاز شد.
در این رزمایش مشترک که در سواحل استانهای هرمزگان، بوشهر و بخشی از خوزستان برگزار شد، نیروهای دریایی، زمینی و هوافضای سپاه به همراه شماری از یکانهای بسیج دریایی و رزم زمینی شرکت داشتند.
مقامهای ارشد نظامی ایران از جمله محمد باقری، رئيس ستاد کل نیروهای مسلح ایران، و حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران، در حاشیه این رزمایش، با تکرار تهدیدهای نظامی علیه اسرائیل، پیام اصلی این رزمایش را متوجه این کشور دانستهاند.
افزایش توان مقابله با تهدید مداوم اسرائیل به حمله
برگزاری این رزمایش در راستای افزایش سطح آمادگی رزمی سپاه و مقابله با تهدیدات متصور و جنگ ترکیبی دشمن گزارش شده است؛ جنگی که درهمتنیدگی و پیچیدگیهای ویژه خود را دارد و در اصل ترکیبی است از جنگ سخت، نیمهسخت و نرم، با ملزومات و ابعادی مانند جنگ تبلیغاتی و اطلاعاتی، جنگ در سایه و نامنظم، نبردهای کلاسیک نظامی، جنگ اقتصادی و حملههای سایبری.
رزمایش پیامبر اعظم که در تقویم رزمایشهای سالانه سپاه قرار دارد، امسال دو ماه زودتر از سال گذشته برگزار شد و در اصل واکنشی بود به اظهارات ماههای اخیر اسرائیل مبنی بر نیاز به حمله نظامی به ایران و اینکه گفتوگوهای هستهای با ایران و حتی احیای برجام خالی از فایده است و جمهوری اسلامی در آستانه دسترسی به سلاح هستهای قرار دارد.
در واقع روزی نیست که گزارشی در این زمینه بر پایه اظهارات مقامهای دولتی، ژنرالهای شاغل یا بازنشسته و یا مقامهای امنیتی اسرائیل در رسانههای این کشور درباره حمله نظامی به ایران، انتشار نیابد.
در این راستا، یکی از آخرین گزارشها، به اظهارات ژنرال تومر بار توجه دارد که قرار است فرماندهی نیروی هوایی اسرائیل را از ماه آوریل سال اینده به عهده گیرد. به گفته او نیروی هوایی اسرائیل میتواند همین فردا با موفقیت کامل به تأسیسات اتمی ایران حمله کند.
سپاه با اجرای این رزمایش که در فازهای مختلف اجرا شد، تلاش کرد که با هماهنگی و همیاری بیشتر میان نیروهای سهگانه خود، توان پاسخگویی خود را در مقابل حملات احتمالی اسرائیل افزایش دهد که تمرینات مربوط به جنگهای الکترونیک، ضد الکترونیک و به طور کلی استفاده از سلاحها و ابزارهای جنگ نامتقارن در قالب استراتژی «ضد دسترسی» از جمله موشکهای بالیستیک و کروز، پهپادها، مینهای دریایی و سلاحهای سایبری را نیز در برخواهد گرفت.
این سلاحها و ابزارها در سطح آنچه کشورهایی مانند آمریکا دارند، به هیچ وجه قابل مقایسه نیست ولی در حد خود میتوانند ضربههای ملموسی به طرف مقابل وارد کند.
پر واضح است که حمله اسرائیل به ایران در صورت عملی شدن از راه هوا خواهد بود ولی در پی آن، چند عامل از جمله واکنش جمهوری اسلامی، دامنه رویارویی را به عرصه دریا خواهد کشاند، و رزمایش «پیامبر اعظم ۱۷» هم با توجه به این محاسبات و پیشبینیها در سواحل استانهای ساحلی و در عرصه آبهای خلیج فارس و تنگه هرمز برگزار شد.
هشداری به کشورهای عربی
در این ارتباط، سرلشگر پاسدار غلامعلی رشید، فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا، در آغاز این رزمایش گفت: «نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بدون درنگ، تمامی مراکز، پایگاهها، مسیر و فضای استفاده شده برای عبور و مبدأ تجاوز را بر اساس طرحهای عملیاتی تمرینشده، مورد حملات کوبنده قرار خواهند داد».
این هشدار که تاکنون به چنین صراحتی از سوی فرماندهان نظامی بیان نشده، مخاطب اصلیاش کشورهای عربی جنوب خلیج فارس بود. به بیان دیگر، غلامعلی رشید به این کشورها پیام داده که در صورت هرگونه همکاری با اسرائیل از جمله باز گذاشتن حریم هواییشان برای بمباران تأسیسات هستهای ایران، دشمن تلقی خواهند شد و واکنش نظامی جمهوری اسلامی را در پی خواهد داشت.
این واکنش میتواند علیه اهداف نظامی و حتی اهداف «ضد ارزشی» باشد، یعنی هدف قرار دادن داراییها و منابع با ارزشی که تهدیدی از منظر نظامی محسوب نمیشوند، مانند شهرها، پالایشگاهها، و مجتمعهای شیرینسازی آب و نیروگاههای برق. در واقع مشابه حملاتی که چند روز بعد از آغاز جنگ ایران و عراق، با حمله نیروهای عراقی با هدف قرار دادن پالایشگاه عظیم آبادان شکل گرفت و در طول جنگ هشت ساله به درجات مختلف از سوی جمهوری اسلامی و عراق ادامه داشت.
چراغ سبز آمریکا برای حمله اسرائیل
در جایی دیگر، فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا گفته است که هر نوع حمله احتمالی اسرائیل بدون چراغ سبز و حمایت آمریکا امکانپذیر نخواهد بود.
در این گفته، با توجه به شواهد تاریخی، رگههایی از حقیقت وجود دارد.
از نظر سیاسی بعید است که اسرائیل با زیر پا گذاشتن هنجارها و ضوابط دیرپایی که چند دهه است بر روابط نزدیک اسرائیل و آمریکا حاکم است، خودسرانه و به تنهایی تأسیسات هستهای ایران را که مستلزم یک رشته عملیات گسترده است، هدف قرار دهد.
اسرائیل نمیتواند به راحتی خواستهها، نگرانیها و ارجحیتهای سیاست خارجی مهمترین و بزرگترین حامیاش در دنیا را که آمریکا باشد، نادیده بگیرد.
به گزارش فارن پالیسی و با استناد به اتو بیوگرافی اهود باراک، وزیر دفاع و نخستوزیر پیشین اسرائیل، جورج بوش در سال ۲۰۰۸ به اهود باراک و اهود المرت، نخستوزیر وقت، گفت: «به عنوان رئیسجمهور به هر دو شما میگویم که ما کلاً با هر اقدام شما که منجر به حمله به تأسیسات هستهای ایران شود، مخالفیم... و برای رفع هرگونه سوءتفاهم تکرار میکنم، از شما انتظار داریم که این کار را انجام ندهید و ما هم، تا زمانی که من رئیسجمهور هستم، دست به چنین کاری نخواهیم زد».
در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما نیز همان دینامیک بر روابط آمریکا و اسرائیل حکمفرما بود، گو اینکه دولت اوباما تحریمهای شدیدی علیه جمهوری اسلامی اعمال کرد ولی به موازات آن با بهرهگیری از دیپلماسی و گفتوگو، برجام شکل گرفت که به رغم ایدهآل نبودن برای طرفین، فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی را به شدت محدود کرد، ضمن اینکه پرشمارترین بازرسیهای معمولی و سرزده کارشناسان و بازرسان آژانس از مراکز هستهای ایران صورت گرفت (۴۰۲ مورد بازرسی از نیمه ژانویه ۲۰۱۶ تا نیمه ژانویه ۲۰۱۷).
در حال حاضر، شواهد نشان میدهد که دولت بایدن نیز با اتخاذ سیاستی مشابه با دولت اوباما، دیپلماسی و راههای غیرنظامی را چاره کار میداند و با دولت اسرائیل که مخالف گفتوگو و احیای برجام است، اختلاف نظر جدی دارد.
با توجه به این واقعیات سیاسی، به نظر نمیرسد که اسرائیل خودسرانه به تأسیسات هستهای ایران عمل کند.
اختلاف نظر سیاسی در اسرائیل
این در حالی است که اختلاف نظر آشکاری میان سیاستمداران و نظامیان شاغل و بازنشسته اسرائیلی درباره حمله نظامی و مؤثر بودن آن وجود دارد. یک گروه از جمله نفتالی بنت، بنی گانتس و برخی دیگر از فرماندهان ارشد اسرائیل، حمله نظامی را اجتنابناپذیر میدانند و به شدت از چنین برنامهای تحت لوای «دکترین بگین» که حمله پیشدستانه را برای جلوگیری از دسترسی دشمنان به سلاح هستهای ضروری میداند، حمایت میکنند.
در مقابل برخی دیگر مانند اهود باراک، موشه یعلون وزیر دفاع پیشین، ژنرال اسحاق بن اسرائیل و شلوم بنعامی، وزیر خارجه پیشین، مخالف حملهاند و یا آمادگی اسرائیل را برای اجرای چنین عملیاتی زیر سؤال میبرند.
چالشهای حمله نظامی اسرائیل
جدا از این، اسرائیل از منظر نظامی برای اجرای عملیات یک جانبه علیه ایران با چالشهای جدی مواجه خواهد بود.
اسرائیل، جدا از سلاحهای هستهای خود، از نظر سلاحهای متعارف از جمله هواپیماهای جنگنده-بمبافکن، هواپیماهای ویژه جنگهای الکترونیک، هواپیماهای سوخترسان، پهپادهای مسلح، موشکهای بالیستیک و کروز، و انواع بمبهای هوشمند و سنگرشکن، توان چشمگیری دارد و نمیتوان برتری تام آن در عرصه هوایی را در مقایسه با ایران نادیده گرفت. چه بسا که اسرائیل سلاحهای حاوی اورانیوم ضعیفشده هم در اختیار داشته باشد.
از این رو، اسرائیل میتواند به ایران حمله کند ولی این کشور برای اجرای یک عملیات کارساز باید پدافند هوایی ایران از جمله سایتهای موشکی و پایگاههای هوایی کشور را از حیز انتفاع بیاندازد، یا منهدم کند تا توان واکنش را از جمهوری اسلامی بگیرد.
تکثر و پراکندگی تأسیسات هستهای ایران و عامل فاصله جغرافیایی این تأسیسات از اسرائیل نیز چالش مهم دیگری برای ارتش این کشور خواهد بود. دیگر اینکه برخی از سایت ها و یا مراکز هستهای کوچک ممکن است از دید اسرائیل و حتی آژانس هم پنهان مانده باشند.
جدا از این پیچیدگیهای عملیاتی، اسرائیل باید توان آن را داشته باشد که برای رسیدن به هدف غاییاش، پس از حملات اولیه به تأسیسات هستهای و ارزیابی اثرات آنها، در صورت نابود نشدن هدفها، به حملات بیشتری دست زند و این در حالی است که توان پدافند هوایی و موشکی ایران در مقایسه با ۱۰ سال پیش، بالا رفته است.
در مجموع، با توجه به توان اسرائیل و پیچیدگی و گستردگی چالشها و عملیات مورد نیاز، این کشور به هدف غایی خود نخواهد رسید و پیشبینی میشود که فعالیتهای هستهای ایران را برای حداکثر پنج سال به تعویق خواهند انداخت.
جنگ تمامعیار
حملات اسرائیل و واکنش جمهوری اسلامی و در ادامه کنش- واکنشهای بعدی، میتواند به یک جنگ تمامعیار در منطقه تبدیل شود که دامن همه کشورهای منطقه به ویژه کشورهای عربی جنوب خلیج فارس را نیز خواهد گرفت.
حتی کشورهایی مانند عمان، کویت و قطر که سعی کردهاند روابط خوبی با جمهوری اسلامی داشته باشند، مجبور خواهند شد که طرفِ دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و آمریکا را بگیرند و لاجرم از سوی جمهوری اسلامی معاند و دشمن تلقی خواهند شد.
حزبالله و حتی حماس ممکن است با اسرائیل درگیر شوند و امکان دارد حوثیها حملات خود را به بحرین و امارات که روابط سیاسی با اسرائیل دارند، تسری دهند.
حمله خودسرانه از سوی اسرائیل، پیامدهای دهشتناک در پی خواهد داشت و به اصطلاح دست آمریکا را توی حنا خواهد گذاشت و لامحاله این کشور را وارد میدان خواهد کرد.
راهکار تغییر رژیم؟
برجام برنامه هستهای جمهوری اسلامی را تحت کنترل در آورد، ولی خروج از آن توسط ترامپ، میرود که ایران را به یک کشور بالقوه هستهای تبدیل کند؛ نکتهای که شماری از سیاستمداران و نظامیان اسرائیلی و آمریکایی به آن اذعان دارند.
در این ارتباط، ژنرال بازنشسته اسحاق بناسرائیل، با چهار دهه کار و تجربه در زمینههای امنیت ملی اسرائیل، گفته است، اقدام نتانیاهو برای متقاعد کردن ترامپ برای خروج از برجام، یکی از بزرگترین اشتباهات استراتژیک در تاریخ اسرائیل محسوب میشود و با این کار، نتانیاهو نه تنها امنیت اسرائیل را به خطر انداخت که به امنیت آمریکا نیز صدمه زد.
در گام اول احیای برجام، بهترین راه برای کنترل فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی است. در گام دوم یک توافق جامع دیگر هستهای میتواند ایران را از دستیابی به سلاح هستهای باز دارد. این دقیقاً همان کاری است که مذاکرهکنندگان با ایران، به ویژه کشورهای غربی به دنبال آنند.
اما جمهوری اسلامی تا به حال با موضع سفت و سخت و خواستههای بعضاً تحققناپذیر به میدان آمده است که از جهاتی قابل درک است.
آمریکا از برجام خارج شد و کشورهای اروپایی از برآوردن قولهای خود برای دور زدن تحریمهای آمریکا، به خصوص تحریمهای ثانویه، عاجز ماندند. طرفه اینکه کشورهای مذاکرهکننده با ایران، به استثنای آلمان، که حامی منع گسترش سلاحهای هستهای یا «ان پی تی» است، خود سلاحهای هستهای دارند و از ناقضان اصلی پیمان عدم اشاعه محسوب میشوند.
بر پایه بند ۶ این پیمان، کشورهای مذکور متعهد شدهاند که برای توقف مسابقه تسلیحاتی، پیمانی برای خلع سلاح کامل و عام با مقررات دقیقتر با حسننیت منعقد کنند. اما این کشورها سالانه میلیاردها دلار جهت بهینهسازی و تولید سلاحهای هستهای با کارایی بهتر هزینه میکنند.
به رغم این دوگانگی، جمهوری اسلامی با توجه به وضع فلاکتبار اقتصادی کشور، کارت مؤثری برای تحقق خواستههای حداکثری خود از جمله برداشته شدن همه تحریمها و ضمانت برجامی ندارد. نشانهها حاکی از آن است که تیم مذاکرهکننده جدید با همه اظهارات جنجالیاش، ضمن تمایل به احیای برجام و تعدیل خواستههایش، به لغو عمده تحریمهای هستهای که مانعی برای فعالیتهای اقتصادی آن ایجاد نکند، رضایت خواهد داد. اضافه بر این احیای برجام، توجیهپذیری حمله از سوی اسرائیل را منتفی خواهد کرد.
در صورت شکست گفتوگوها، احتمال جنگ افزایش خواهد یافت و با همراه شدن آمریکا با اسرائیل، کشورهای غربی و چه بسا عربی نیز به صف این دو کشور خواهند پیوست.
در این شرایط که ایران در آستانه تبدیل شدن به یک کشور بالقوه هستهای قرار دارد و رسیدن به یک توافق هستهای فراتر از برجام، دستکم در کوتاهمدت، نا ممکن به نظر میرسد، برخی از مقامها و دیپلماتهای سابق از جمله جان بولتون و شلمو بنعامی (وزیر خارجه پیشین اسرائیل) یک ایده قدیمی را دوباره احیا کردهاند و میگویند تنها راه پایدار برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، تغییر رژیم است.
اعمال فشار حداکثری و در نتیجه گسترش اعتراضات داخلی و فروپاشی رژیم اسلامی از درون، یکی از اهداف عمده ترامپ بود که با سرکوبی شدید نیروهای امنیتی و اطلاعاتی این رژیم راه به جایی نبرد.
اکنون مطرح کردن تغییر رژیم برای از بیخ برکندن برنامه هستهای مبتنی بر چند پیش فرضهای سؤال برانگیز است که بیشتر به پیشگویی خود تأیید، پهلو میزند از جمله اینکه نظام آتی ایران حتماً به چنین کاری تن خواهد داد و در کمپ آمریکا قرار خواهد بود و یا دستکم با ماهیت مردمسالارانه و سیاست خارجی ملی محورش، رابطه دوستانه یا مسالمتآمیز با همه کشورهای منطقه و فرامنطقهای بر قرار خواهد کرد.