نامه سیصد نفر از فعالان دانشجویی بسیجی و اساتید دانشگاه و روحانیون هوادار محمود احمدی نژاد رویدادی مهم در عرصه سیاسی بود. اهمیت این نامه در آنجا است که این افراد از مدافعان سابق گفتمان اصول گرایی و متعلق به پایگاه اجتماعی هوادار آقای خامنه ای و نهاد ولایت فقیه ونیرو های موسوم به " ولایتمدار" هستند. انتشار نامه سرگشاده به رهبری که بار انتقادی و اعتراضی دارد و محتوی نامه آنها نشانگر تغییر مواضع سیاسی چشمگیر و دستکم تجدید نظر در باور به "نظریه ولایت مطلقه فقیه" است.
این نامه ویژگی های متعددی فراتر از محتوی آن دارد که پرداختن به آنها مهم است و به نوع یدر شکل گیری توازن قوای جدید در فصل پسا اعتراضات سراسری دی ماه ۹۶ تاثیرگذار است.
این نامه نشان از اراده مدافعان احمدی نژاد به شکل دهی یک جریان با نفی دو جناح اصول گرا و اصلاح طلب است تا خود را به عنوان جریان سوم در داخل ساختار قدرت جمهوری اسلامی معرفی کند. اقدام احمدی نژادی ها این پیام را به عرصه سیاسی ارسال کرده است که اولا آنها به دنبال حرکتی سیاسی هستند و خواست اصلی آنها فراتر از کاهش فشار بر حمید بقائی و اسفندیار رحیم مشایی و دیگر نزدیکان رئیس جمهور سابق و آزادی آنها طرح برنامه و مطالباتی درقلمرو عمومی است.
نخست موضع گیری یادشده نشان از اراده مدافعان احمدی نژاد به شکل دهی یک جریان با نفی دو جناح اصول گرا و اصلاح طلب است تا خود را به عنوان جریان سوم در داخل ساختار قدرت جمهوری اسلامی معرفی کند. اقدام احمدی نژادی ها این پیام را به عرصه سیاسی ارسال کرده است که اولا آنها به دنبال حرکتی سیاسی هستند و خواست اصلی آنها فراتر از کاهش فشار بر حمید بقائی و اسفندیار رحیم مشایی و دیگر نزدیکان رئیس جمهور سابق و آزادی آنها طرح برنامه و مطالباتی درقلمرو عمومی است. اگرچه داعیه آنها در برخورداری از تبار مستقل و صورتبندی مشکلات ایران از هنگامی که احمدی نژاد با بخش مسلط قدرت زاویه گرفت با واقعیت ها تطبیق نمی کند و آنها را با چالش جدی اعتماد سازی در افکار عمومی مواجه ساخته است، اما تلاش آنها برای جریان سازی معادلات سیاسی را تحت الشعاع قرار می دهد.
در اصل تردید ها و سئوالات جدی وجود دارد که آیا انگیزه واقعی آنها دوری از قدرت و کوشش برای بازیابی موقعیت از دست رفته است یا آنگونه که درسطح کلامی و رسانه ای طرح می کنند خواسته ها و نگرش های متفاوت سیاسی و نظری بر اساس سیر تحولات تدریجی طی شده موتور محرکه شان است.
دومین ویژگی تاکید بر آنها بر پایبندی به گفتمان انقلاب اسلامی و حکومت دینی و فعالیت در چارچوب ساختار قدرت و قانون اساسی جمهوری اسلامی است. امضاکندگان نامه مزبور تصریح کرده اند که مطالبات شان را در چارچوب نظام دنبال می کنند و دغدغه نجات آن از انحرافات پیش آمده را دارند. آنها به دنبال جایگاه اپوزیسیونی نیستند اما با تاکید بر "راهکار انقلاب گونه" مدعی تغییرات گسترده در عملکرد سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی نظام بوده و به نوعی متمایل به حد غائی دگرگونی در چهارچوب قابل تحمل در نظام جمهوری اسلامی هستند. البته مشخص نکرده اند که راهکار و برنامه تفصیلی آنها برای دستیابی به این تغییر بنیادی چیست و چگونه می خواهند آن را محقق کنند.
ولی آنچه از فحوی مفاد نامه بر می آید، در این مرحله خواسته اند که نخست وضعیت بحرانی کشور را ترسیم کرده و با پذیرش این ارزیابی تصمیم لازم از سوی راس هرم قدرت برای پذیرش اصل تغییرات گسترده اتخاذ شود. برخورد منفی با بزرگان هر دو جناح اصول گرا و اصلاح طلب و متهم کردن آنها به انحراف از آرمان های انقلاب و نظام، منفعت طلبی و تعارض با خواست مردم ، محفلی کردن انتخاب حاکمان و تشدید روند سیاست زدایی دیگر نکته برجسته این نامه است. خصیصه قابل اعتنای دیگر سمت گیری آنها همدلی و همراهی با حرکت اعتراضی سراسری دی ماه و تاکید بر خاص بودن شرایط کشور در سال ۹۷ است.
تجزیه و تحلیل محتویی نامه آشکار می سازد که از دید آنها وضعیت موجود کشور غیر قابل بوده و فقدان اراده در مقامات نظام می تواند منجر به فروپاشی جامعه شود. البته بررسی عمیق تر این فرضیه را قوت می بخشد که منظور اصلی فروپاشی نظام است. حامیان احمدی نژاد ضمن اعتراض به رد صلاحیت وی در انتخابات ریاست جمهوری96 که از دید آنها بستن آخرین روزنه های امید برای اصلاحات اساسی و بازگرداندن حکومت به مردم توصیف شده است،عملکرد تمامی نهاد های نظام اعم از انتصابی و انتخابی چون دولت، مجلس، دستگاه اطلاعاتی، قوه قضائیه، شورای نگهبان، بسیج، صداو سیما و نیروی انتظامی را بشدت نگران کنندهو بر ضد فلسفه وجودی شان دانسته اند.
مضمون اصلی این نامه خطاب قرار دادن به رهبری در قالب هشدار محترمانه است. آنها با توجه به اختیارات گسترده ولی فقیه در قانون اساسی، فرجام کشور و انتخاب بین دو راهی مسیر تاریک تداوم وضع موجود و یا تصمیم به تغییرات گسترده و اصلاحات اساسی و واقعی را متوجه شخص خامنه ای کرده اند. این موضع گیری در بین نیروی های داخل نظام کم سابقه است که به صراحت عملکرد رهبری را آماج انتقاد قرار داده و به نوعی با وی اتمام حجت کرده و مسئولیت سقوط کشور و نظام را متوجه تصمیمات فعلی و حال وی کرده باشند
آنها سیاست های دستگاه خارجی کشور را نافی استقلال ارزیابی کرده اند که در بردارنده نگاه منفی به برجام و تنش زدایی با غرب از یکسو و انتقاد از سیاست های توسعه طلبانه منطقه ای از سویی دیگر است. رصد کردن مفاد نامه در سیاست خارجی نشانگر تداوم راهکار سیاست خارجی ستیزه جو است که با تعدیلی کم دامنه در عین حال معترض سیاست های نظام در خاور میانه است. همسویی بالایی بین این نامه با اظهارات محمود احمدی نژاد علیه توافق اتمی با ۱+۵ و همچنین نظر منفی وی نسبت به سیاست های نظام در سوریه در دوران ریاست جمهوری است.
اما غلط نیست اگر گفته شود مضمون اصلی این نامه خطاب قرار دادن به رهبری در قالب هشدار محترمانه است. آنها با توجه به اختیارات گسترده ولی فقیه در قانون اساسی، فرجام کشور و انتخاب بین دو راهی مسیر تاریک تداوم وضع موجود و یا تصمیم به تغییرات گسترده و اصلاحات اساسی و واقعی را متوجه شخص خامنه ای کرده اند. این موضع گیری در بین نیروی های داخل نظام کم سابقه است که به صراحت عملکرد رهبری را آماج انتقاد قرار داده و به نوعی با وی اتمام حجت کرده و مسئولیت سقوط کشور و نظام را متوجه تصمیمات فعلی و حال وی کرده باشند. آنها به صراحت ارزیابی رهبری از از وضعیت کنونی کشور و تلاش برای ترسیم تصویر مثبتورو به رشد از شرایط کشور را زیر سئوال برده و آن را اشتباه قلمداد کرده اند. به نظر می رسد مخاطب فرازی از نامه که بر بی اثر بودن راهکار های تشدید فشار و فضای پلیسی، محدود کردن جریان آزاد اطلاع رسانی و تزریق محدود پول به جامعه و راضی کردن مقطعی اقشار آسیب پذیر تاکید می کند و تقلیل مشکلات به مسائل سطحی و کوچک و" یا القاء مستقیم یا غیرمستقیم این تصور که وضع امروز ملت ایران چندان بهتر از این نمیتوانست و نمیتواند باشد" شخص آقای خامنه ای است. با باور آنهااین صورت بندی باعث از بین رفتن کامل امید مردم تلقی شده است. ازاینرو نتیجه ای که حاصل می شود، نقش اصلی رهبری در وضعیت نابسامان موجود و گره خوردن سرنوشت نظام به تصمیمات آینده او است که مجال زیادی هم ندارد. اهمیت تمایز این موضع گیری هنگامی برجسته می شود که در مختصات کنونی سیاسی کشور اغلب اصلاح طلبان به جای ایستادگی در برابر رهبری، نرمش و اعتماد زدایی را برگزیده اند.
طبیعی است با توجه به سابقه رفتاری جمهوری اسلامی و نوع نگاه آقای خامنه ای پاسخ به این درخواست منفی خواهد بود و به احتمال زیاد امضا کنندگان نامه یادشده تحت اذیت و آزار قرار خواهند گرفت و حلقه محاصره امنیتی بر جریان احمدی نژاد تنگ تر می شود.
اما اتفاق فوق و پسامد این موضع گیری، تضعیف بیشتر موقعیت ولی فقیه و ریزش حامیان وی را در بر خواهد داشت و مطالبه برای تغییرات سیاسی بزرگ و پر دامنه را تقویت می کند. البته تردید وجود دارد که حامیان احمدی نژاد با این سمت گیری و در شرایطی که مشکلات کشور در چهار دهه را محدود به برخورد ها با احمدی نژاد کرده اند ونسبت به عملکرد منفی وی در دوران ریاست جمهوری سکوت نموده اند، بتوانند اقبال چشمگیری در افکار عمومی کسب کنند. هدف گذاری آنها برای جلب نظر ناراضیان اقتصادی و معیشتی نیز در شرایطی که آنها امکانی برای تحقق خواسته های آنها ندارند، نیز بخت بالایی برای موفقیت ندارد.بنابراین تنها می توان حدس زد که پیامد محصل نامه مزبور افزایش شکاف بین احمدی نژادی ها و هر دو جناح نظام و از هم گسیختن آخرین رشته های اتصال آنها با رهبری و ناگزیری نظام در رساندن سناریوی مهار رئیس دولت های نهم و دهم به ایستگاه آخر باشد.
-------------------------------
یادداشتها و مقالهها بیانگر آرا و دیدگاههای نویسندگان خود هستند. آنها بازتابدهنده نظری از سوی رادیو فردا نیستند.