در هفتهٔ اوج اعتراضات در دی ماه ۹۶ و پس از آن برداشتهای متفاوتی از سوی مقامات سیاسی، فعالان سیاسی منتقد و هوادار و گروهها و احزاب سیاسی ارائه میشده است: اینکه پیام این اعتراضات اخطار به حکومت در باب مشکلات معیشتی و فساد و ناکارآمدی قوهٔ مجریه است (بیشتر از سوی مخالفان دولت روحانی)، اینکه معترضان به نوع ادارهٔ کشور و اولویت بندیها در تخصیص منابع اعتراض دارند (نهادهای مدنی مثل انجمن صنفی معلمان)، اینکه معترضان نه تنها با دشواریهای معیشتی بلکه با محدودیتهای اجتماعی و سیاسی مشکل دارند (پیام ۱۶ اصلاح طلبی که سه تای آنها قبلا در تناقض با همان پیام سخن گفته بودند)، و اینکه معترضان دچار یاس از اصلاح امور هستند (برخی از فعالان سیاسی و حقوقی که قربانی نظام سرکوب بودهاند).
راهپیماییهای دولتی اتفاقا نشانهٔ شکاف میان دولت و ملت است و نه شکاف میان مردم. راهپیماییهای حکومتی چون با اتکا به منابع عمومی انجام میگیرد، دانش اموزان و کارکنان دولتی را به آنها گسیل میدارند و دستگاههای تبلیغاتی همه با همهٔ نیرو در آن حضور دارند نشانهٔ هیچ گرایش و باوری در میان مردم نیست و از هیچ قشری نمایندگی نمیکند. اگر روزی حکومت از صنعت راهپیمایی بیرون آمد و گروهها آزادانه به اعتراض و اظهار نظر پرداختند آنگاه میتوان در مورد نوع شکافهای میان مردم سخن گفت
اما پیامهای دیگری نیز در این اعتراضات به طور مضمونی و زیر پوستی ارائه شد که کمتر بدانها اشاره میشود و اتفاقا جنبهٔ راهبردی دارند. به چهار پیام راهبردی اشاره میکنم:
همگرایی ملی اعتراضات در پیامها
کسانی که میخواهند معترضان را از هدف قرار دادن نظام سرکوب و تحقیر و تبعیض بازدارند آنها را از سوریهای شدن میترسانند. (پیام ویدیویی مصطفی تاجزاده، سایت یوتیوب ۱۹ دی ۱۳۹۶) اما این اعتراضات در بیش از صد شهر در شمال و جنوب غربی و شمال و جنوب شرقی و مناطق مرکزی ایران (۳۱ استان) نمود یافت بدون آنکه یک نفر شعاری قومیتگرا یا تجزیه طلبانه یا محلی یا معطوف به بخشی دیگر از جامعه بدهد. مطالبات محلی گرچه همیشه در خواستهای مردم شهرستانها در دیدار با مقامات مطرح میشده در این اعتراضات غائب بودند. شعارها گرچه به مطالبات گوناگونی اشاره میکردند اما در سطح کشور یکدست بودند. معترضان صد شهر بدون هماهنگی قبلی و با پس زمینههای متفاوت مذهبی و قومی و زبانی به طور یکپارچه جمهوری اسلامی، حکومت دینی و حکومت فردی را نفی میکردند.
در همهٔ شهرها از حکومت آخوندی، استبداد فردی و تخصیص منابع به دیگر کشورها و گروهها شکایت میشد. این موضوع هم نمایانگر همبستگی نسبی در سراسر کشور از حیث مطالبات و شکایات و هم بیهوده بودن تهدید سوریهای شدن کشور است. معترضان حکومت دینی را نشانه رفتند و نه نمادهای ملی و کشور را. آتش زدن پرچم جمهوری اسلامی هم نفی جمهوری اسلامی بود و نه نفی ایران و نمادهای ملی آن. راهی که خیزش دی ۹۶ نشان میدهد و بدان دعوت میکند اجتماعات میلیونی برای وادار کردن روحانیت به رها کردن حکومت است. این مسیر ۱۸۰ درجه با جنگ داخلی فاصله دارد. سرکوب این اجتماعات ایران را سوریه میکند و نه اعتراض به وضعیت موجود.
مکانهای معدودی نیز که در برخی شهرها مورد حمله واقع شده یا به آتش کشیده شدند نمادهای فساد تبعیض (برخی بانکها)، دینی بودن حکومت (مساجد و امامزادهها و دفاتر ائمه جمعه) و تاراج منابع توسط روحانیت (حوزههای علمیه) بودند و نه مظاهر میراث ملی و تمدنی و قومی ایران. طبعا وقتی دین در ایران به پدیدهای کاملا حکومتی و دولتی تبدیل شد هرگونه اعتراض به دولت به نهادهای دینی بسط مییابد. وقتی از مسجد و امامزاده به عنوان بازداشتگاه موقت در انواع سرکوبها (از جمله در دی ۹۶ در شهر اراک) استفاده میشود طبعا این مکان برای معترضان بیطرف نخواهد ماند.
گسل قومی و مذهبی در این دوره از اعتراضات فعال نشد نه به این دلیل که اهل سنت یا قومگرایان یا پان عربیست و پان ترکیستها وارد اعتراضات نشدند (ادعای تاجزاده؛ از کجا میدانیم آمدند یا نیامدند؟) بلکه بدین دلیل که نفی رژیم اسلامی در اولویت معترضان در مناطق مختلف است و نه تجزیهٔ کشور و جنگ داخلی. میان مرکزگرایی تمامیت خواهانه از یک سو و تجزیه و جنگ داخلی از سوی دیگر راههای دیگری مثل انتخابات کاملا آزاد، فدرالیسم و خودگردانی نیز وجود دارد و بعید است شهروندان ایرانی از این راه حلها اطلاعی نداشته باشند. این حکومت است که سد راه همهٔ راه حلهای بدیل است و نه معترضان.
پیام بدون سازمان و رهبر بودن اعتراضات دی ۹۶ این است که این حرکتها در شرایطی دیگر تکرار خواهند شد چون رهبری و سازمانی وجود ندارد که با حصر و مضمحل کردن آنها بتوان اعتراضات را تمام شده تلقی کرد. سازمان سرکوب در چهار دههٔ اخیر در ایران وجود داشته اما اعتراضات هم ادامه داشته است. بنابر این با صرف وجود این سازمان نمیتوان اعتراضات را خاتمه یافته دانست. ادعای حکومت آن است که با راهپیماییهای دولتی اعتراضات خاتمه مییابند؛ این طور نیست. اعتراضات با کشتار و بازداشت دهها هزار نفر فروکش میکنند. همهٔ راهبردهای حکومت حاکی از اصلاح ناپذیری این نظام دارند و به همین دلیل آتشفشانهای خفته در ایران باقی خواهند ماند
راهپیماییهای دولتی اتفاقا نشانهٔ شکاف میان دولت و ملت است و نه شکاف میان مردم. راهپیماییهای حکومتی چون با اتکا به منابع عمومی انجام میگیرد، دانش اموزان و کارکنان دولتی را به آنها گسیل میدارند و دستگاههای تبلیغاتی همه با همهٔ نیرو در آن حضور دارند نشانهٔ هیچ گرایش و باوری در میان مردم نیست و از هیچ قشری نمایندگی نمیکند. اگر روزی حکومت از صنعت راهپیمایی بیرون آمد و گروهها آزادانه به اعتراض و اظهار نظر پرداختند آنگاه میتوان در مورد نوع شکافهای میان مردم سخن گفت.
توخالی دانستن وعدهها
معترضان به طور ضمنی اعلام میکردند که پس از حدود چهل سال دست حکومت را خواندهاند. چهار دهه فرصت زمانی بسیار طولانی است تا فریبکاری یا امانت حاکمان آشکار شود. مردم شهرهای کوچک به دلیل فاصلهٔ قابل توجهی با رانتها و امتیازاتی که سران حکومت در شهرهای بزرگ دارند و بخشی از آنها نیز به طبقهٔ متوسط سر ریز میکند آسانتر توانستند مشکلات بنیادین جامعه را ببینند. مردمانی که از منابع متمرکز در شهرهای بزرگ فاصله دارند کمتر گول توهم تغییر روحانی و آیندهٔ روشن خیالی خامنهای را میخورند چون میدانند از این حکومت چیزی نصیبشان نمیشود و نخواهد شد. حکومت و جناحهای درون قدرت آنها را ضعیف و بیصدا میبینند و به همین دلیل با توجه به اعتراضات سیاستهای خود را تغییر نخواهند داد. حتی اگر بخشهایی از دولت بخواهند توجه کنند امکان آن را ندارند. گروههای ممتازه سهم خود را از منابع به سرعت بر میدارند و جایی برای چک و چانه باقی نمیماند. هیچ نشانهای برای دست درازی کمتر قشر حاکم به منابع عمومی دیده نمیشود. مقامات به جای تغییر سیاستها مدام این اعتراضات را به امریکا، اسرائیل و «خرپول»ها (خامنهای ۱۹ دی ۱۳۹۶) نسبت میدهند. بلافاصله بعد از اعتراضات مقامات نظامی طرح مغز شویی دانش آموزان توسط بسیج را اعلام کردند: طرح پوشش یک میلیون دانش آموز توسط بسیج (فرمانده بسیج ۲۱ دی ۱۳۹۶) ظاهرا روش پیشگیری از اعتراضات در نگاه مسئولان مغز شویی بیشتر است.
تاثیرگذاری رسانههای فارسی زبان خارج از کشور
در فضای عمومی کشور مجالی برای ارائهٔ دیدگاههای بدیل برای ادارهٔ کشور مثل جدایی دین و دولت، رجوع به همه پرسی، و پایان دادن به مداخلات نظامی منطقهای وجود ندارد. آنچه در شعارهای معترضان دی ماه ۹۶ مشاهده شد قرابت بسیاری با پیامهای رسانههای فارسی زبان خارج از کشور در این موارد دارد. فیلم مستندی که شبکهٔ من و تو در باره رضا شاه تهیه کرد در سطحی گسترده در ایران دیده شد و باعث شد شهروندان ایرانی بتوانند میان رژیم جمهوری اسلامی و حکومت پهلوی مقایسه کنند.
برنامههای متعدد شبکههای فارسی زبان خارج کشور در مورد فساد، سوء استفاده از قدرت و ناکارآمدی رژیم از زبان کارشناسان در تبیین وضعیت موجود برای مخاطبان بسیار موثر بودهاند. این رسانهها تنها تریبونهایی هستند که حکومت عرفی را به عنوان بدیل حکومت دینی عرضه میکردهاند. رسانهها (و نه بوقهای تبلیغاتی) مردم را تشویق به مخالفت با حکومت نمیکنند (توصیه نمیکنند) اما وضعیت را برای مخاطبان خود تشریح کرده و دیدگاههای آلترناتیو را روشن میسازند.
اینکه دهها تا صدها هزار نفر علی رغم چهار دهه تبلیغات مذهبی و سیاسی حکومت در صد شهر در مخالف با مبانی رژیم اسلامگرا به خیابان میآیند نمایانگر این نکته است که رسانههای منتقد در این زمینه موفقیتهایی داشتهاند. پیام دیگر زیر پوستی اعتراضات دی مه ۹۶ آنست که رسانههای آزاد میتوانند محتوم بودن دنیای تمامیت خواهی و اقتدارگرایی را به چالش کشند و برای آن بدیلهایی را معرفی کنند.
تکرار اعتراضات در آینده
پیام بدون سازمان و رهبر بودن اعتراضات دی ۹۶ این است که این حرکتها در شرایطی دیگر تکرار خواهند شد چون رهبری و سازمانی وجود ندارد که با حصر و مضمحل کردن آنها بتوان اعتراضات را تمام شده تلقی کرد. سازمان سرکوب در چهار دههٔ اخیر در ایران وجود داشته اما اعتراضات هم ادامه داشته است. بنابر این با صرف وجود این سازمان نمیتوان اعتراضات را خاتمه یافته دانست. ادعای حکومت آن است که با راهپیماییهای دولتی اعتراضات خاتمه مییابند؛ این طور نیست. اعتراضات با کشتار و بازداشت دهها هزار نفر فروکش میکنند. همهٔ راهبردهای حکومت حاکی از اصلاح ناپذیری این نظام دارند و به همین دلیل آتشفشانهای خفته در ایران باقی خواهند ماند. در همان روزهایی که معترضان به تبعیض در کشور اعتراض دارند مجلس عوارض خروج از کشور برای راهپیمایی اربعین را از افزایش مستثنی کرد و خطیب نماز جمعهٔ تهران یک هفته بعد از فروکش اعتراضات خیابانی خواستار افزایش بودجهٔ حوزههای علمیه شد (صدیقی، ۲۲ دی ۱۳۹۶). امام جمعهای دیگر نیز خواستار اختصاص یک پنجم معادن به حوزههای علمیه شد. نظام دینی اصولا با تبعیض به یک نظام دینی تبدیل میشود. نتیجهٔ این گونه تبعیضها فقر بیشتر مردم است. با همین روندهاست که در نیمهٔ اول دههٔ نود خورشیدی تعداد اجاره نشینان کشور ۳۰ درصد افزایش یافته است، از ۵. ۶ میلیون خانوار به ۷. ۲۵ میلیون خانوار (الف ۱۷ دی ۱۳۹۶) حکومت به مسیر سابق ادامه میدهد؛ منابع محدود است و از سهم شهروندان از منابع مدام کاشته میشود. در نتیجه زمینه برای بروز اعتراضات فراهم است.
---------------------------------------------------
آرا و نظرات بیانشده در این یادداشت بیانگر دیدگاههای نویسنده آن است و نه بازتابدهنده دیدگاه رادیو فردا.