پل استر، نویسندهٔ سرشناس آمریکایی که ۱۱ اردیبهشت در خانهاش در نیویورک در ۷۷ سالگی درگذشت، در فروش کتابهایش در آمریکا هرگز به موفقیت تجاری بزرگی دست نیافت.
اما آقای استر، به دلیل جهانبینی موجود در کتابهایش و سبک درونگرایانه در نوشتن، خیلی زود مورد تحسین منتقدان غیرآمریکایی بهویژه فرانسویها قرار گرفت و آثارش به زبانهای مختلف از جمله فارسی ترجمه شد.
رمانهای استر ترکیبی از تاریخ، سیاست، جستوجوهای وجودی و ارجاع خودآگاهانه به نویسندگان دیگر است. اما زندگی خود پل استر بهویژه در فاصلهٔ دو مرگ، مرگ پدرش و مرگ پسرش، برجسته است.
۱. مرگ پدر
پل استر که سال ۱۹۴۷ در نیوآرک در نزدیکی نیویورک و در خانوادهای یهودی و مهاجر به دنیا آمد، از نوجوانی شروع به نوشتن کرد. اما در سال ۱۹۷۹، وقتی ۳۲ ساله بود، مرگ پدرش زمینهٔ مادی و روانی بیشتری برای نویسندگی او ایجاد کرد. ارث پدری به پل استر اجازه داد تا زندگی خود را وقف نوشتن کند.
سه سال بعد، در ۱۹۸۲، با اولین کتابش به نام «اختراع انزوا» به مرگ پدرش میپردازد.
کتاب به دو بخش اصلی تقسیم میشود: «پرتره مرد نامرئی» که دربارهٔ مرگ ناگهانی پدرش است و «کتاب خاطره» که در آن به تشریح نظرات شخصی خود دربارهٔ برخی موضوعات مانند تصادف، سرنوشت و انزوا میپردازد.
این سه مفهوم بعدا به مفاهیم اصلی در بقیهٔ آثار استر تبدیل شدند.
۲. نویسندهٔ پستمدرن
پل استر در کنار نویسندگان دیگری چون فیلیپ راث نقش مهمی در پردازش اسطورهٔ نیویورک در ادبیات معاصر آمریکا داشت. این نویسنده سهگانهای را با نام «سهگانهٔ نیویورک» در دهه ۱۹۸۰ منتشر کرد که برایش شهرتی جهانی به همراه آورد و از آن پس نام پل استر تداعیکنندهٔ شهر نیویورک بود.
این سه رمان که رمانهای «پستمدرن» توصیفشدهاند، به ترتیب انتشار عبارتاند از: «شهر شیشهای»، «ارواح» و «اتاق دربسته».
جملات آغازین «شهر شیشهای» بار دیگر نشان میدهد که «بخت و تصادف» یکی از دلمشغولیهای استر بوده است:
«قضیه از یک شماره تلفن اشتباه شروع شد. نیمهشب بود که تلفن سه بار زنگ زد و صدای آن طرف خط کسی را خواست که او نبود. بعدها که هوش و حواسش سر جا آمد، توانست به چیزهایی که سرش آمده فکر کند. فهمید که هیچ چیز واقعی تر از شانس نیست. هر چند این هم مدتها بعد معلوم شد...»
استر، در این سهگانه، نیویورک را همچون جهانی نشان میدهد که انسان در آن سرگردان است و نشانهها پراکندهاند.
او دربارهٔ این سهگانه چنین گفته بود:
«در این سه کتاب، این واقعیت هم آمده که در نیویورک یک جنبهٔ بینامی وجود دارد. فکر میکنم همهٔ شخصیتهای این سه کتاب این جنبهٔ بینامی را میتوانند زندگی کنند. آنها کسانی هستند که حتی میتوانند در خیابانهای شهر ناپدید شوند.»
در خود رمان «شهر شیشهای» هم چنین آمده است:
«نیویورک فضایی بی انتها بود، هزار تویی از مکانهای بی انتها و مهم نبود چه قدر راه می رفت و چه قدر محله ها و خیابان های شهر را می شناخت. همیشه احساس می کرد گم شده است. نه فقط در شهر بلکه در خود هم گم شده بود.»
۳. اقامت در نیویورک
پل استر به حدی عاشق نیویورک بود که دوست داشت تا آخر عمر در این شهر بماند.
او که در محله بروکلین، یکی از قدیمیترین محلات این شهر، زندگی میکرد، ۱۱ سال پیش به خبرگزاری فرانسه گفته بود «بهترین جایی» که او زندگی کرده، همین خانهای است که در بروکلین داشت.
«این طولانیترین زمانی است که من در یک جا بودهام. ۲۰ سال است که در یک خانه در بروکلین زندگی کردهام و امیدوارم تا زمانی که بتوانم، در اینجا زندگی کنم؛ همانطور که در کتابها گفتهام، تا زمانی که بتوانم از پلههایش بالا و پایین بروم – چون از این خانههای ماسهسنگی است - و الان در واقع میگویم: تا زمانی که بتوانم از پلههایش به بالا و پایین بخزم. این اولین خانهٔ واقعی است که من تا به حال داشتهام.»
نیویورک، آسمانخراشهایش و پیچوخم خیابانهایش بهعنوان زمینهای برای داستانهای پل استر بهویژه سهگانهٔ معروفش عمل کرد، اما نیویورک برای خود این نویسنده معنایی فراتر از یک شهر داشت.
او در این باره گفته بود: «برای من نیویورک یعنی بیکرانگی مدرن. یعنی برج بابل در قرن بیستم. اینجا همه چیز هست. اینجا بزرگترین ثروت جهان وجود دارد، و یک فقر عجیب.»
برای استر تضادها در نیویورک معرفِ این شهر بود.
۴. «فرانسویترین» نویسندهٔ آمریکایی
فرانسویها استر را «فرانسویترین نویسندهٔ آمریکایی» در عصر حاضر توصیف کردهاند، زیرا رابطهٔ نزدیکی با فرانسه داشت.
استر که به زبان فرانسه نیز مسلط بود، سالها در دهه ۱۹۷۰ در پاریس زندگی کرد و در آن مدت، آثار ادبی بسیاری از نویسندگان و شاعران فرانسوی را از زبان فرانسه به زبان انگلیسی ترجمه کرد.
این نویسنده که فرانسه را «کشور دوم» خود میدانست، در سال ۱۹۹۳ برای رمان «لویاتان» جایزهٔ فرانسوی معتبر مدیسیس را دریافت کرد. از همان دههٔ ۱۹۸۰، همهٔ آثار استر بدون استثنا در فرانسه منتشر شده و حضور او در رسانههای فرانسوی به شهرت جهانی این نویسندهٔ آمریکایی کمک زیادی کرد.
۵. مرگ پسر
دو سال پیش، جسد دنیل استر، پسر پل استر، در نیویورک پیدا شد. دنیل استر که هنگام مرگ ۴۴ سال داشت، در پروندهٔ مرگ دختر ۱۰ ماههٔ خود بر اثر مسمومیت حاد ناشی از اثرات ترکیبی فنتانیل و هروئین به قتل غیرعمد متهم بود.
پلیس آمریکا اعلام کرد که پسر پل استر نیز بر اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر درگذشت.
در رمان «شب پیشگویی» نوشتهٔ استر، راوی نویسندهای است که پسرش معتاد به مواد مخدر است.
دنیل استر در دورهای درگذشت که بر اساس آمارها، تعداد مرگ بر اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر در آمریکا رو به افزایش بود. پل استر دربارهٔ مرگ پسرش اظهارنظر علنی نکرد، اما او پیشتر بارها دربارهٔ پدر شدن و مادر شدن در آثارش نوشته بود.
استر نوشته بود: «بچه داشتن به معنای تعلق داشتن به چیزی بزرگتر از خود است.»