آرت بوخوالد نويسنده، طنزپرداز و روزنامه نويس پر آوازه آمريکايی ۴ شنبه در سن ۸۱ سالگی در گذشت. او نزديک به نيم قرن از سياست های آمریکا انتقاد کرد.
نوشته های آرت بوخوالد، در ۵۵۰ روزنامه در سراسر جهان چاپ شد.
او در پايان دهه ۱۹۴۰ ميلادی به پاريس رفت و در آن کشور ماندگار شد. در آنجا مقالاتی در باره زندگی اروپايی ها نوشت و ان ها را در روزنامه اينترنشنال هرالد تريبون به چاپ رساند. پس از بازگشت به آمريکا او کار خود را در روزنامه واشنگتن پست آغاز کرد.
در سالهای پايانی عمرش او کتابی با عنوان «هنوز برای خداحافظی زود است نوشت.»
مقاله يکی از همکاران آرت بوخوالد - طنزنويس برجسته آمريکايی – درباره هفته های آخرزندگی اين طنز نويس:
آرت بوخوالد طنزنويس برجسته معاصر و يکی از بزرگ ترين منتقدين سياست های واشنگتن تا آخرين روزهای زندگی به رغم بيماری و عوارض ناشی از آن به نگاه طنزآلود خود به مسايل زندگی ادامه داد.
در نگاهی به مقاله ای به قلم يکی از همکاران قديمی آرت بوخوالد ال مارتينز نويسنده روزنامه لس آنجلس تايمز درباره روزهای آخر حيات بوخوالد فقيد خواننده متوجه روحيه کم نظير مردی می شود که هرچند ماه های آخر زندگی خود را در بدترين شرايط سلامت در يک آسايش گاه گذراند اما تا آخرين لحظات حيات به طرز تفکر طرب انگيز و نشاط آور و نگاه طنزآلود خود به زندگی ادامه داد.
درآسايش گاهی در حومه شهر واشنگتن، آرت بوخوالد که به يرغم بيماری و عوارض ناشی از آن شوخ طبعی خود را هم چنان حفظ کرده بود هنگامی که تصميم گرفت تا بين يک عمل جراحی پيچيده و يا مرگ تدريجی گزينه دوم را انتخاب کند، به همکاران خود در روزنامه واشنگتن پست گفته بود: « من فعلا بهشت رامنتظر نگه داشته ام».
به گفته ال مارتينز مقاله نويس روزنامه لس آنجلس تايمز و از دوستان آرت بوخوالد اين طنز نويس با وجود از دست دادن يک کليه و قطع پا کوچکترين نگرانی و يا ناراحتی از خود نشان نم يداد و درحالی که می توانست با يک عمل جراحی چند سال ديگر به عمر خود اضافه کند، از انجام اين عمل به اين بهانه که «او سال ها پيش می بايستی مرده باشد» خودداری کرد.
در طول مدت اقامت بوخوالد در آسايش گاه، نامه ها و ای ميل های بی شماری با آرزوی بهبودی او از سراسر دنيا برای او ارسال می شد و خوانندگان مقالات طنز سياسی او از ميان طيف های مختلف مردم در مقابل آسايش گاه برای ديدن او صف می کشيدند.
سفير فرانسه در آمريکا مدال «لژيون دو نور» اين کشور را به او اهدا کرد. فرمانده نيروی تفنگ داران دريايی آمريکا به او يک سکه طلا هديه داد که آرت بوخوالد درباره آن به شوخی گفته بود: « قرار است با اين سکه برای همه مشتريان بار مشروب بخرم».
و سپس درجواب اين سوال که چرا فرماندار نيروی تفنگ داران دريايی به ديدن او آمده است به زبان طنزگفته بود: «شايد تازه متوجه شده بود که من يکی از پرچمداران نبرد ايووجيما بوده ام»!
اما هديه ای که بيش از هرچيز توجه او را بخود جلب کرده بود يک کارتون سياسی کاری از پال کنراد کاريکاتوريست سابق روزنامه لس آنجلس تايمز بود که آرت بوخوالد فقيد عقيده داشت از لحاظ فکری از کسان ديگر به او نزديک تر است.
هردو آن ها به نظر آرت بوخوالد توانسته بودند «شکوه و شکوهمندی را با استفاده از زبان طنز و کاريکاتورشکست دهند».
نويسنده مقاله که از سال ۱۹۶۴ همکار آرت بوخوالد در روزنامه «اوکلند تريبيون» درشمال کاليفرنيا بوده است از ملاقات اول خود با بوخوالد ميگويد: «در آن زمان او يک ستاره درخشنده و استاد مسلم طنز بود که مقالات او در بيش از ۳۰۰ روزنامه مختلف در سراسر آمريکا و جهان بطور روزانه چاپ می شد.
در آن زمان خيلی ها کوشيدند تا برای بدست آوردن عنوان «بهترين طنزنويس آمريکا» او را به چالش بگيرند اما هرگز هيچکس نتوانست شيوه طنز نشاط آور و منحصربفرد او را در رويارويی با مسايل سياسی و سياست مداران تقليد کند.
آرت بوخوالد پديده ای بود که با خود آغاز شد و با خود نيز پايان گرفت.