آموزش عالی بعد از انقلاب ۵۷ به یک توپ فوتبال تبدیل شد: همه می خواستند آن را در اختیار داشته باشند اما چند تن از تماشاگران پر قدرت با اتکا به اسلحه یکباره به زمین آمده و آن را از آن خود کردند. در عین حال همه می خواستند دارای مدارک عالی باشند حتی آنها که حتی نمی توانستند دیپلم خود را بگیرند. آموزش عالی آن چنان مورد درخواست بود که به عنوان شکلات و جایزه به شرکت کنندگان در جنگ و انقلاب و خانوادههای کشته شدگان آنها اهدا شد.
فراتر از پر شدن شکاف
تا دههی هفتاد هنوز شکاف میان عرضه (صندلی در دانشگاه) و تقاضا (تحصیل در دانشگاه یا گرفتن مدرک دانشگاهی) پر نشده بود. اما در دههی هشتاد علی رغم وجود میلیونها جوان مشتاق تحصیل و مدرک موسسات خصوصی آموزش عالی آن چنان رشد کرد که این شکاف کاملا پر شد. در دههی ۹۰ دو تحول کاهش جمعیت جوان و سیر فزاینده ی بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی (حتی با مدرک فوق لیسانس یا دکترا) قیف قبلی وضعیت عرضه و تقاضا را وارونه کرد: "تمام داوطلبان رشتههای ریاضی و انسانی در کنکور قبول میشوند." (معاون وزیر آموزش و پرورش، تابناک ۲۹ تیر ۱۳۹۵)در سال ۱۳۹۵، ۷۷۳ هزار نفر در جلسهی آزمون سراسری حضور داشتند و ظرفیت دانشگاههای دولتی نیز ۷۵۰ هزار نفر است. (تسنیم ۲۵ مرداد ۱۳۹۵)
به همین دلیل دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی در سال ۱۳۹۵ بخشی از ظرفیت پذیرش خود در رشتههای مختلف را به پذیرش براساس سوابق تحصیلی و بدون آزمون اختصاص دادند. کسانی که در کنکور ۹۵ غائب بودهاند می توانند برای پذیرش در رشتههای بدون آزمون ثبت نام کنند.
گرچه هنوز تقاضای تحصیلات تکمیلی بیشتر از عرضهی آن است اما با توجه به روند موجود بیکاری فارغ التحصیلان تحصیلات تکمیلی دیری طول نخواهد کشید که در تحصیلات تکمیلی نیز صندلیهای خالی رخ خواهند نمود.
آب رفتن صندلیهای رایگان
دانشگاه نه تنها منبعی برای کسب منزلت برای مدیران دولتی و هوادار سازی برای حکومت بوده بلکه به گاو شیردهای برای مقامات در قالب دانشگاه ازاد و موسسات آموزشی ظاهرا غیر انتفاعی تبدیل شده است. اگر به روند تح.ل در تعداد صندلیهای رایگان دانشگاهها نگاه کنید مشخص می شود که حکومت دارد آموزش عالی عمومی را به تدریج از میان بر می دارد.
ظرفیت پذیرش در کنکور سراسری سال ۹۵ نشان می دهد که پذیرش در دورههای روزانه و رایگان به طرز محسوسی کاهش داشته است و دورههای شهریهای حدود چهار پنجم ظرفیت پذیرش را به خود اختصاص داده اند. در کنکور سراسری سال ۹۴ تعداد ظرفیت پذیرش در گروه علوم ریاضی و فنی ۲۸۰ هزار و ۲۴۷ نفر بود که این تعداد در کنکور سراسری سال ۹۵ به ۲۵۳ هزار و ۴۲ نفر کاهش یافته است.
دانشگاه پیام نور هم در گروه علوم ریاضی و فنی کاهش داشته است و از ۱۱۰ هزار و ۴۴۹ نفر سال ۹۴ به ۸۲ هزار و ۸۱۴ نفر سال ۹۵ کاهش یافته است. در کنکور سراسری سال ۹۴ تعداد ظرفیت پذیرش در گروه علوم تجربی ۲۲۷ هزار و ۲۲۰ نفر بود که این تعداد در کنکور سراسری سال ۹۵ به ۱۵۵ هزار و ۴۷۲ نفر کاهش یافته است. دانشگاه پیام نور هم در گروه علوم تجربی با کاهش شدید مواجه شده است.
این میزان از ۱۱۶ هزار و ۱۰۱ نفر در سال ۹۴ به ۶۸ هزار و ۴۲ نفر سال ۹۵ کاهش یافته است. ظرفیت پذیرش شهریهای در گروه علوم انسانی نیز کاهش یافته است. (مهر ۲۷ مرداد ۱۳۹۸) درست است که تعداد دانشجویان به طور کلی رو به کاهش است اما مقامات بیشتر صندلیهای رایگان را کاهش می دهند تا صندلیهای شهریهای (مثل صندلیهای دورههای شبانه).
بسته بودن بازار کار بر روی دانش آموختگان
آموزش عالی در ایران هیچ ارتباطی با بازار کار ندارد. نه کسانی که دارای تخصصی می شوند می توانند در بخش خصوصی فعال شوند (چون بخش خصوصی با نیاز به نیروی متخصص وجود خارجی ندارد) و نه بهترین دانشجویان می توانند به هسته ی کارشناسی و مدیریت بخش دولتی راه یابند (این موقعیتها به نزدیکان حاکمان تعلق دارد).
کل جمعیت فعال در آستانه ۲۸ میلیون و ۳۴۳ هزار نفر برآورد می شود که از این تعداد ۱۸ میلیون و ۶۸۴ هزار نفر فاقد آموزش عالی و ۹ میلیون و ۶۹۲ هزار نفر دارای تحصیلات دانشگاهی هستند. بازار کار ایران ظرفیت پذیرش این میزان فارغ التحصیل دانشگاهی را در چند دههی آینده نخواهد داشت. با توجه به رشد اقتصادی نزدیک به صفر کشور در سالهای اخیر و حدود ۲ میلیون فارغ التحصیل بیکار ۵ سال گذشته (تنها با احتساب ۴۲ درصد فارغ التحصیلان بیکار) و حدود پنج میلیون دانشجو در سه سال آینده تعداد فارغ التحصیلان دانشگاهی بیکار به بالای ۵ میلیون خواهد رسید.
در سالهای گذشته تنها ٥هزار نفر جذب بدنه دولت شدهاند که از این میان سهم بسیار ناچیزی به دانشآموختگان دانشگاههای تراز اول کشور مثل دانشگاه شریف، امیرکبیر، دانشگاه شیراز، تبریز و اصفهان اختصاص دارد. در مقابل نیروی نخبه که جایی در داخل نمی بیند تصمیم به مهاجرت می گیرد. درسال ٢٠١٥ حدود ١١هزار و ٣٠٠ دانشجوی نخبه از ایران مهاجرت کردهاند که این تعداد حاکی از رشد ١٦درصدی مهاجرت نخبگان از کشور نسبت به سال ٢٠١٤ است (تابناک ۱۰ مرداد ۱۳۹۵)
رشد پایان نامهها و رشد ادعایی علم
در سال ۹۴ بیش از ۶۶ هزار پاياننامه در پايگاه ثبت اطلاعات پایاننامهها و رسالههای تحصیلات تکمیلی کشور به ثبت رسيد که نسبت به سال قبل ۲۲ درصد رشد داشته است. از این میزان بیش از ۴۷ هزار پایان نامه توسط دانشگاهها تایید شده است. با افزوده شدن بیش از ۶۶ هزار پایاننامه در سال ۹۴، تعداد پایاننامههای ثبت شده در پایگاه ثبت ایرانداک، به بیش از ۲۷۳ هزار و ۹۴۸ عنوان پایاننامه رسید. در ميان پایاننامههای تایید شده توسط دانشگاهها، بيش از ۴۳ هزار پاياننامه مربوط به مقطع كارشناسی ارشد و مابقی در مقطع دكترا بوده است. بیشترین پایاننامههای ثبت و تایید شده در پایگاه ثبت پایاننامهها و رسالههای تحصیلات تکمیلی مربوط به گروه علوم انسانی با ۲۰ هزار و ۳۰۷ رکورد بودهاست. (مهر ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵)
این افزایش نه ناشی از رشد علم در ایران بلکه ناشی از رشد بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاههاست که برای فرار از بیکاری به دورههای تحصیلات تکمیلی رو می کنند. این پایان نامهها اکثرا ترجمهی ترکیبی متون خارجی و تکرار مواد موجود در دیگر کتابها و پایان نامهها هستند. نویسندگان بخشی از این پایان نامهها نیز خود دانشجویان نیستند. با چند میلیون تومان می توان در ایران پایان نامه سفارش داد.
بسیاری از پایان نامه بالاخص در حوزهی علوم انسانی با کسانی گرفته می شوند که اصولا صلاحیت آموزشی ندارند. اکثر مدیران دولتی، فرماندهان نظامی و روحانیون کشور در دانشگاهها تدریس می کنند. اینها مدارک خود را با استفاده از نفوذ سیاسی گرفته و با همان نفوذ سیاسی جایی در دانشگاهها پیدا کردهاند.
دانلود غیر قانونی و نقض حقوق معنوی
ایران در سال ۲۰۱۵ با بیش از ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار دانلود غیر قانونی مقالات علمی از سایتهای غیر قانونی مربوطه در صدر فهرست سارقان علمی دنیا قرار گرفته است. همچنین میلیونها نسخه کتاب از سوی دانشجویان و کاربران ایرانی دانلود شده است (تابناک ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵) این دانلودها البته همیشه نه برای خواندن و استفاده بلکه برای نگه داری برای روزی است که ممکن است به کار آیند. آموزش عالی نیز در ایران به بستری برای اعمال غیر عادی مثل نقض حقوق معنوی تبدیل شده است. رشد کمی دانشجویان ظاهرا به رشد عقلانی و اخلاقی جامعه کمکی نکرده است.