از مجموعه مطالبی که در آستانه انتخابات سال ۹۴ منتشر شده بر میآید که حداقل بخشی از مخالفان نظام جمهوری اسلامی تمایل ندارند این انتخابات را تحریم کنند یا اصولا به شهروندان ایرانی در این زمینه توصیه هایی ارائه کنند. البته شهروندان ایرانی مخالف و منتقد به دو گروه مخالف و موافق شرکت تقسیم شده و میشوند، مثل همیشه.
اما افراد و گروههای اصلاح طلب مذهبی و غیر مذهبی مثل دو دهه گذشته هم به رای دادن باور دارند و هم آن را در قالب تحلیل و تفسیر سیاسی و به صورت بیانیه و اعلام مواضع حزبی و گروهی به دیگران توصیه میکنند. در این مسیر افراد و گروه ها گاه با پیشنهادات مشخصی مثل تلاش برای رای نیاوردن برخی از نامزدهای مجلس خبرگان وارد این عرصه شده اند. گروهی دیگر نیز به اهمیت دو نهاد مجلس شورا و خبرگان یا افزایش حامیان دولت در مجلس اشاره میکنند. با وارسی ادبیات این گروهها میتوان به چهار دلیل برای مشارکت در انتخابات مواجه شد: امنیت کشور، تمرین دمکراسی، حل مشکلات از طریق صندوق رای، و احتمال اندک تقلب در شمارش آرا.
امنیت
موافقان اصلاح طلب حکومتی و غیر حکومتی میگویند حکومت با همه اشکالاتی که دارد امروز کشور را در شرایط بحرانی خاورمیانه در شرایط امن نگاه داشته است. آنها میگویند برای تداوم این امنیت باید در فرایند سیاسی شرکت کرد. آنها ایران را با سوریه و عراق مقایسه کرده و اعتبار عدم جنگ (که البته به معنای امنیت نیست: امنیت فقط فقدان جنگ نیست) را به حکومت و فرایندهای سیاسی مدیریت شده از سوی حکومت نسبت میدهند.
در مقابل این دلیل به هفت نکته میتوان اشاره کرد که نشان میدهند شرکت در انتخابات یا سیاستهای جمهوری اسلامی هیچ رابطه ای با امنیت کشور ندارد (و بلکه در بسیاری از مقاطع این سیاستها علیه آن بوده) و اصولا حاکمان امروز جمهوری اسلامی نمیتوانند اعتبار عدم جنگ داخلی یا خارجی را به خود نسبت دهند:
۱. سیاست خارجی اوباما و دول اروپایی در هفت سال گذشته مذاکره و مصالحه با جمهوری اسلامی بوده است و با همین سیاست بود که در نهایت توافقی میان ۵+۱ و جمهوری اسلامی برای حل مشکل اتمی شکل گرفت. اگر رئیس جمهوری دیگری در امریکا بر سر کار بود معلوم نبود ماجرا بدین جا برسد.
۲. فقدان جنگ داخلی مثل سوریه نه به علت مردمیتر بودن حکومت خامنه ای نسبت به حکومت بشار اسد بلکه به علت حاکمیت گفتمان عدم خشونت در میان اکثر مخالفان رژیم از دهه هفتاد بدین سو بوده است. از دیگر سو حاکمان و دستگاه های تبلیغاتی آنها با سرکوبها (تا حد اعدام و رد شدن از روی افراد با اتومبیل یا انداختن آنها از روی پل به پایین) در همه زمینهها مدام مخالفان را به اقدامات خشن تحریک میکرده اند.
۳. مجلس یا قوه مجریه که در ایران با رای گیری مهندسی شده انتخاب میشوند نقش محوری در تصمیات کشور ندارند و این در نهایت دستگاه رهبری و نهادهای امنیتی و نظامی تحت نظر وی هستند که تصمیم سازی را به جریان میاندازند. بدین لحاظ تغییر یا حتی تعطیلی این دو نهاد در ایران تاثیر چندانی بر امنیت کشور ندارد.
۴. اشتباه دولت بوش در حمله به عراق شاید کلیدیترین عامل در روی کار آمدن اوباما و مخالفت افکار عمومی در امریکا با جنگی دیگر در خاورمیانه بوده است. اگر به ایران حمله نظامی نشد نه به خاطر رفتارهای معقول سپاه (بلکه ضد آن)، نه به خاطر درایت رهبر کشور (که خلاف آن در سیاست داخلی و خارجی مورد نظر وی دیده میشود) و نه به خاطر سیاست خارجی خامنه ای (دشمنی با غرب و جاه طلبی در منطقه) بوده است بلکه صرفا به خاطر عدم محبوبیت جنگی دیگر در امریکا بوده است. البته سپاه در سالهای گذشته همه تلاش خود را برای شعله ور ساختن جنگی دیگر در خلیج فارس (موشک پرانی به نزدیکی ناوهای امریکایی، بازداشت دریانوردان امریکایی و صحنه سازی برای تحقیر آنها، و نابودی ماکت ناو امریکایی) به انجام رسانده است اما خویشتنداری مقامات امریکایی از فاجعه جنگ جلوگیری کرده است.
۵. حکومت خامنه ای با پیگیری ۲۰ ساله برنامه غیر شفاف و فریب آمیز هسته ای امنیت ملی ایران را در معرض مخاطره قرار داد و اگر نبود خویشتنداری دول غربی و محوریت دیپلماسی در برنامه گروه ۵+۱ در برابر جمهوری اسلامی امکان این وجود داشت که دول غربی به تاسیسات اتمی حمله کنند. در نهایت نیز تحریمها بود که حکومت را وادار به ورود به مذاکرات کرد و نه سیاست تنش زدایی جمهوری اسلامی (که در دوران احمدینژاد وجود نداشت). بنابر این اعتبار عدم جنگ را نباید به جنگ افروزانی مثل خامنه ای نسبت داد. حکومت خامنه ای امروز در سه جنگ داخلی در عراق و سوریه و یمن حضور جدی دارد.
۶. به دلیل وجود یک بخش قابل توجه از جمعیت کشور که رویای دمکراتیک دارد و به رابطه با غرب نگاهی خوشبینانه دارد آن دسته از دول یا احزاب غربی که به تحول در ایران میاندیشند امید دارند که خود مردم منشا این تحول باشند. همین بخش است که به قائلان به دیپلماسی در برابر حکومت ایران دست بالاتر را در برابر کسانی که معتقدند باید حکومت را از بیرون برانداخت میدهد.
۷. تفاوت است میان امنیت ایران، امنیت جمهوری اسلامی و امنیت حکومت خامنه ای. انتخابات مهندسی شده به افزایش ضریب امنیتی حکومت و تا حدی نظام کمک میکند اما هیچ دلیلی بر اینکه انتخابات مهندسی شده به امنیت ملی کشور کمک کند نداریم. انتخابات مهندسی شده شکاف میان ملت و دولت و شکاف میان اقشار و قومیتها را زنده نگاه میدارد و تنها یک جرقه یا ضعف ماشین سرکوب میتواند تضادهای فرو خفته را بیرون بریزد.
تمرین دمکراسی
بعد از دو دهه تلاش ناموفق نیروهای دمکراسی خواه برای به جریان انداختن فرایند دمکراتیزاسیون از مسیر مشارکت در انتخابات امروز دیگر روشن است که انتخابات مهندسی شده در چارچوب نظام جمهوری اسلامی تمرین دمکراسی نیست. شاید در سالهای دهه شصت که بسیاری از گروهها عادت به مشارکت در انتخابات نداشتند و بخشی از مخالفان صندوق رای را روشی مناسب برای تغییر نمیدیدند این امر صادق بود اما وقتی در جامعهای بخشی از مردم هر دو سال یکبار به پای صندوقهای رای میروند و هیچ تغییری در رفتار حاکمان نمیبینند طبعا باید در موثر بودن این فرایند در جهت افزایش سطح دمکراسی شک کرد. آلبرت آنشتاین میگفت دیوانگی را بدین شکل تعریف میکنند که با عملی مکرر انتظار نتایج متفاوت داشته باشیم. وقتی افرادی دهها بار در انتخابات شرکت کنند و هر بار انتظار نتیجه متفاوتی داشته باشند طبعا میتوان در عقل آنها شک کرد.
تغییر از مسیر صندوقهای رای
دلیل دیگر بر شرکت در انتخابات این است که اگر بخواهیم در ایران تغییر بدون خشونت و جنگ و هزینه های داشته باشیم تنها مسیر صندوق رای است. در این سخن در شرایط ایران سه مشکل وجود دارد:
۱. اول اینکه تغییر مسالمت آمیز و بدون خشونت ضرورتا با صندوق رای امکان پذیر نمیشود. نافرمانی مدنی، اعتصاب عمومی، تحریم مراسم حکومتی و فاصله گرفتن از آن، تعطیلی کسب و کار، فعالیت در چارچوب نهادهای مدنی و فاصله گرفتن از نهادهای حکومتی، تحریم نهادهای حکومتی در زندگی جاری، و صدها روش دیگر استفاده شده توسط جنبش های مدنی روشهای بدیل شرکت در انتخابات برای تغییر هستند که ربطی به شرکت در انتخابات مهندسی شده ندارند.
۲. سخن فوق میان صندوق رای به طور کلی و صندوق رای در جمهوری اسلامی خلط میکند. تغییر میتواند از صندوق رای به دست آید اما در دنیای دمکراتیک و آزاد و نه در رژیمهای اقتدارگرا و تمامیت خواه که هر رویدادی را مهندسی میکنند و از معنا تهی میسازند. مهندسی رای در ایران از مجاریای مثل نظارت استصوابی، محدود کردن آزادیهای چهارگانه، و از میان بردن امکان سنجش نتایج انتخابات (با حضور ناظران مستقل نامزدها یا ناظران بین المللی در مرحلهی رای گیری و شمارش آرا) انجام میشود.
۳. تغییر از مسیر صندوق رای کم هزینه است اگر چنین مسیری ممکن باشد. تا کنون علی رغم دهها انتخابات در جمهوری اسلامی هیچ تغییر در کشور محقق نشده و بلکه در دورههایی وضعیت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بدتر شده است. اصولا شعار مخالفان اصلاحات بعد از انتخابات ۷۶ این بود که «چیزی تغییر نکرده است.» تغییر از مسیر صندوق رای کم هزینه است اما مسیر این تغییر در ایران تحت جمهوری اسلامی بسته است.
تقلب در شمارش آرا
موافقان شرکت در انتخابات میگویند در این دوره به علت شکاف میان حکومت و دولت یا به تعبیر دقیقتر شورای نگهبان و وزارت کشور امکان تقلب پایین است. این سخن با توجه به ترکیب مدیران وزارت کشور چندان حقیقت موضوع را بیان نمیکند. به گفته موسوی لاری وزیر کشور دولت خاتمی «در حالی که در شرایط کنونی دولت در آستانه سومین سال استقرار خود است، بیش از ۷۰ درصد مدیران دولت احمدینژاد در سمت های تصمیم گیرنده باقی مانده اند.» (تابناک ۱ مهر ۱۳۹۴) این موضوع شاید در دولت خاتمی صادق بود اما در دولت روحانی صادق نیست.
***
در این مطلب هدف نویسنده نه ترغیب به شرکت در انتخابات (با دلایلی غیر از دلایل چهارگانه فوق) است و نه تحریم آن. افراد خود میتوانند در این مورد تصمیم بگیرند و نیاز به مرجع تقلید سیاسی ندارند. هدف، نقد استدلالهایی بود که برای ترغیب افراد به مشارکت در انتخابات عرضه میشوند.
———————————————
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و بازتاب دیدگاهی از رادیو فردا نیست