لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ تهران ۲۳:۱۱

ولی فقیه علیه «وجدان بیدار»؛ ادامه حصر


عکس از توییتر.
عکس از توییتر.

«تا دنیا دنیاست جان‌های آزاده‌ای خواهند بود که در برابر تجاوز به آزادی انسان گردن بکشند؛ وجدان‌های شریف و جان‌هایی که به هر تجاوزی به وجدان انسانی با اراده‌ استوار "نه" بگویند.»

این، بخشی از پیش‌گفتار کتاب مهم و خواندنی‌ "وجدان بیدار" است که پنج سال پیش میرحسین موسوی از درون حبس خانگی، خواندن آن را به فرزندان خود توصیه کرد. کتاب مزبور سرگذشت یکی از آزادگانی است که در سده شانزدهم میلادی در برابر استبداد و ستم و سلطه حاکم شده به نام دین بر مردم، ایستادگی و آگاهی‌بخشی می‌کند.

"وجدان بیدار" شرح خطرخیزی سباستین کاستیلو آرمان‌خواه در برابر خودکامگی جان کالون و کلیسای پروتستان ژنو است. کاستیلو به پاسداشت آزادی اندیشه برمی‌خیزد و با وجود تمام خطرها و آزارها در دوران انحصار طلبی مستقر از ضرورت مدارا می‌گوید.

مستقل از آنچه به پژوهش ارزشمند اشتفان تسواگ، نویسنده کتاب مربوط است، توصیه معنادار میرحسین موسوی برای مطالعه این کتاب قابل تأمل است؛ چراکه کتاب به یکی از دوره‌های سیاه تاریخ جهان می‌پردازد و عوارض و ویژگی‌های استبداد دینی را به‌گونه‌ای مستند پیش چشم خواننده می‌گشاید.

«آدم‌ربایی» رسمی حکومت در حالی برای شش سال کش یافته که نه تنها موسوی و کروبی و رهنورد از ادعاهای خود درباره انتخابات پرمسئله و ابهام ۱۳۸۸ دست نشسته‌اند، بلکه کروبی فروردین‌ماه گذشته در نامه‌ای خطاب به حسن روحانی از وی خواست که از «حاکمیت مستبد» بخواهد تا دادگاه علنی وی را مطابق اصل ۱۶۸ قانون اساسی برگزار کند.

این اما تنها کتابی نیست که موسوی از درون حبس خانگی خواندن آن‌را پیشنهاد کرده؛ "گزارش یک آدم‌ربایی" گابریل گارسیا مارکز، دفاعیات دکتر محمد مصدق در دادگاه نظامی پس از کودتای ۲۸ مرداد و نیز نامه‌های مصدق از درون تبعیدگاه احمدآباد برخی دیگر از پیشنهادهای موسوی هستند.

گروگان کودتا و زندانی استبداد

پیشنهادهای موسوی کتاب‌های مهمی هستند؛ مستنداتی تاریخی از رنج و ستم تحمیل‌شده به فرزانگان توسط سرکوبگران و خودکامگان و رژیم‌های اقتدارگرا.

گروگان‌ها در کتاب مارکز روزهایی سخت و کسالت‌بار و آمیخته با انتظار آزاردهنده و محدودیت‌های گوناگون و تشویش می‌گذرانند. آنان درگیر این پرسش‌اند که «دوران اسارت کی به پایان می‌رسد؟» وضعی که به‌گونه‌ای دیگر، گریبان دکتر مصدق را در تبعیدگاه احمدآباد تا هنگام مرگ گرفته بود.

مصدق در یکی از نامه‌هایش از درون بازداشتگاه خانگی در پاییز ۱۳۳۹ می‌نویسد: «تنهایی بسیار بد می‌گذرد. وضعیتم سخت است و با کسی غیر از فرزندانم ارتباط ندارم. آنها هم هر ۱۵ روز یک‌مرتبه سری به من می‌زنند و می‌روند.»

نخست وزیر برکنارشده با کودتا همچنین در بهار ۱۳۴۱ و در نامه‌ای تاکید می‌کند که «هر قدر از سختی زندگی خود عرض کنم کم گفته‌ام.»

در نامه‌ای دیگر، و در تابستان ۱۳۴۴ مصدق می‌نویسد: «حدود ۱۰ سال است که از این قلعه نتوانستم خارج شوم.در یک اتاق زندگی می‌کنم و گاه می‌شود که در روز چند کلمه هم صحبت نمی‌کنم. این است وضع زندگی اشخاصی که عقیده‌ای دارند و تسلیم هوا و هوس دیگران نمی‌شوند.»

شرایط ناگواری که از شش سال پیش گریبان رهبران جنبش سبز را گرفته و موسوی با ارجاع به مصدق، آن‌را به‌گونه‌ای غیرمستقیم تبیین می‌کند.

مقاومت در برابر خودکامگی و خشونت

کتاب‌های پیشنهادهای موسوی هرچند تشریح‌گر درد و رنج تحمیل‌شده به اهل قلم و اندیشه هستند، اما از سوی دیگر و هم‌زمان، مقاومت در برابر خشونت غیرقانونی و استبداد دینی و خودکامگی را به‌شکلی عینی و انضمامی تصویر می‌کنند.

چنان‌که در بخشی از کتاب مارکز (گزارش یک آدم‌ربایی) تاکید شده: «شادی عشق برای این ساخته نشده است که با لالایی‌اش به خواب روی، بلکه برای این است که باز هم به مبارزه ادامه دهی.»

در خاطرات مصدق و جریان محاکمه وی در دادگاه نظامی نیز نخست‌وزیر برکنار شده با کودتا تاکید می‌کند: «اگر شاه بتواند هر وقت می‌خواهد اعلان جنگ دهد هر وقت هم خواست صلح کند، پس مردم چه کاره‌اند؟ پس مجلس چه کاره است؟»

مصدق همچنین در دادگاه اعلام می‌کند: «من ترس و واهمه‌ای از کسی نداشتم و ندارم؛ امروز هم که در زندان شما هستم و زیر دست یک نظامی بسر می‌برم، به حول و قوت الهی این شهامت را دارم که بگویم من نخست‌وزیر قانونی ایران هستم.»

موسوی با ارجاع به مقاومت مصدق در برابر کودتای ۲۸ مرداد و نیز شور زندگی گروگان‌های ربوده شده و یا شجاعت و آزادگی کاستیلو در برابر کالون خودکامه، موقعیت خود و کروبی و رهنورد را در برابر رهبر جمهوری اسلامی و سرکوب مسلط عریان می‌کند.

ایستادن موسوی و کروبی و رهنورد کنار میلیون‌ها معترض به کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸، و بی‌اعتنایی آنان به ارزیابی رهبر جمهوری اسلامی در مورد سلامت انتخابات مزبور، به‌قدر لازم برای رأس هرم نظام سیاسی برخورنده و ناگوار بود.

مصدق در دادگاه نظامی تصریح می‌کند: «آن‌جایی که حقی در کار باشد از همه‌چیزم می‌گذرم؛ نه زن دارم، نه پسر، نه دختر؛ هیچ‌چیز ندارم، مگر وطنم». موسوی و رهنورد و کروبی نیز نه تنها پیش از حصر بلکه در پیام‌هایی که از بازداشتگاه به بیرون فرستاده‌اند، موضع خود را در برابر ستم تحمیل‌شده، به‌صراحت مشخص کرده‌اند.

چنان‌که زهرا رهنورد نیز از درون حصر تاکید کرده که برای رستگاری شرط‌هایی لازم است، و آن استقامت و «نه گفتن» به قدرت، و عدم تمکین به بندگی غیر خداست.

رهنورد چند هفته پیش از حصر خانگی نیز اعلام کرده بود که «ما همه به پیشواز زندان می‌رویم.»

در برابر ولایت مطلقه فقیه

آغاز حصر خانگی رهبران جنبش سبز پس از فراخوان آنان برای راهپیمایی ۲۵ بهمن ۱۳۸۹، بدون اذن و نظر شخص اول نظام ممکن نشد. حبس بدون محاکمه‌ای که تا امروز و برای شش سال به شکل غیرقانونی کش یافته است.

ایستادن موسوی و کروبی و رهنورد کنار میلیون‌ها معترض به کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸، و بی‌اعتنایی آنان به ارزیابی رهبر جمهوری اسلامی در مورد سلامت انتخابات مزبور، به‌قدر لازم برای رأس هرم نظام سیاسی برخورنده و ناگوار بود.

خیزش معترضان در تونس و مصر با همدلی رهبران جنبش سبز و فراخوان آنان برای راهپیمایی در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ همراه شد. رخدادی‌ که که یک‌سال و نیم پس از برآمدن جنبش اعتراضی در ایران، معنادار بود. با وجود سرکوب خشن و خونین و طولانی‌مدت، بار دیگر صدها هزار شهروند در تهران و برخی شهرهای بزرگ کشور روانه خیابان‌ها شدند.

در برابر بروز و ظهور میدانی سبزها، کانون مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی هراسناک از فقدان پشتوانه دموکراتیک، چاره‌ای جز بازداشت رهبران جنبش اعتراضی ندید.

«آدم‌ربایی» رسمی حکومت در حالی برای شش سال کش یافته که نه تنها موسوی و کروبی و رهنورد از ادعاهای خود درباره انتخابات پرمسئله و ابهام ۱۳۸۸ دست نشسته‌اند، بلکه کروبی فروردین‌ماه گذشته در نامه‌ای خطاب به حسن روحانی از وی خواست که از «حاکمیت مستبد» بخواهد تا دادگاه علنی وی را مطابق اصل ۱۶۸ قانون اساسی برگزار کند.

کروبی در نامه سرگشاده‌اش نوشت که در این دادگاه «ادله خود مبنی بر تقلب انتخابات ریاست جمهوری ۸۴، مهندسی انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و آنچه بر فرزندان این کشور در بازداشتگاه‌های قانونی و غیرقانونی گذشت» بیان خواهد کرد.

به‌گونه‌ای قابل پیش‌بینی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی فاقد جسارت و سلامت لازم برای برگزاری چنین محکمه‌ای نشان داده است. این‌گونه، از حصر غیرقانونی، شش سال سپری می‌شود.

با وجود این ـ و چنان‌که در یکی از کتاب‌های پیشنهادی موسوی (وجدان بیدار) آمده ـ هرچند تاریخ گاه‌شمار خونسرد پیروزی‌هاست و بیگانه با ارزش‌گذاریهای اخلاقی، اما هر کوششی که از سر ایمان ناب کرده می‌شود، و هر نیرویی که از اخلاق آدمی مایه می‌گیرد، در عالم یکسره به هدر نمی‌رود و نابود نمی‌ شود. شکست آنانی‌که آرمان‌شان بیشتر از زمانه و فراتر از آن می‌رود، شکست نیست.

هرچند بازداشت خانگی و حبس بدون محاکمه موسوی و کروبی و رهنورد وارد هفتمین سال شده، اما آنان همچون «وجدان بیدار» برای ایران امروز و در کارزاری برای دموکراتیزاسیون ایستاده‌اند و ایفای نقش می‌کنند.

-------------------------------------------------------------------------------------
* نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.

XS
SM
MD
LG