مريم فيروز، فرمانفرماييان، همسر نورالدين کيانوری، دبير کل پيشين حزب توده ايران، روز چهارشنبه ۲۲ اسفند، در سن ۹۴ سالگی درتهران درگذشت.
پيکر خانم فيروز روز پنجشنبه، ۲۳ اسفند، در بهشت زهرا در جنوب تهران، و بر خلاف وصيتش نه در کنار همسر، بلکه در مقبره خانوادگی فرمانفرييان دفن شد.
بر اساس گزارش های دریافت شده، خاکسپاری مريم فيروز با دخالت ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی دراولين ساعات بامداد روز پنجشنبه انجام گرفت و کسی از آشنايان او در مراسم تدفين حضور نداشت.
محمد علی عمويی، فعال سياسی در تهران، نیز در اين مورد به راديو فردا گفت :«ماموران وزارت اطلاعات اين اقدامات را با هدف جلوگيری از حضور آشنايان و دوستان مريم فيروزبه عمل آوردند تا اين کار بدون سرو صدا انجام گير.د»
آقای عمويی افزود: «در حالی که دوستان ما از درگذشت خانم فيروز بی اطلاع بودند، آقايان مسئولين وزارت اطلاعات قبل از همه درخانه او حضور به هم رساندند و تمام کارهای مربوط به حمل ايشان به غسالخانه و انجام کفن و دفن ايشان توسط آنها انجام گرفت.»
در حقيقت نيز خبر درگذشت خانم فيروز انعکاسی دررسانه های ايرانی نداشت و تنها رسانه های خارج از ايران آن را تحت پوشش خبری قرار دادند.
از کرمانشاه تا تبعید
خانم فيروز، دختر بزرگ عبدالحسين فيروز(فرمانفرماييان)، از اعضای رهبری سازمان زنان ايران، وابسته به حزب توده ايران، و در عين حال، عضو آن حزب بود، در کرمانشاه متولد شد.
او تحصيلات ابتدايی، متوسطه و عالی را در تهران بهپايان رساند و در سال هايی که به اجبار از ايران خارج شده بود، به دريافت درجهٔ دکترا در ادبيات و زبان فرانسه نائل شد.
مريم فيروز در سال ۱۳۲۷، پس از غيرقانونی اعلام شدن حزب توده ايران و اعمال فشار بر سازمان های آن در ميان زنان و ... ، تحت پيگرد قرار گرفته و در سال ۱۳۲۸ بهطور غيابی محکوم به پنج سال زندان با اعمال شاقه شده بود.
با اين همه، او به فعاليت سياسی و اجتماعی خود ميان زنان در ايران ادامه داد تا در سال ۱۳۳۵ به خارج از ايران فراخوانده شد.
به اين ترتيب، دوره طولانی اقامت و کار در خارج و عمدتا در آلمان شرقی برای او آغاز شد. فعاليت های خانم فيروز باعث شد که دو بار به طور غيابی محاکمه شود. بار نخست، به ۱۰ سال زندان با اعمال شاقه و در بار دوم به زندان ابد با اعمال شاقه محکوم شد.
خانم فيروز در آلمان شرقی در دانشگاه به تدريس ادبيات فرانسه و فارسی اشتغال داشت.
آشنایی با کیانوری
مريم فيروز دوبار ازدواج کرد. ازدواج نخست در سن ۱۶ سالگی، از روی اجبار، به رغم تمايل خود و بنا به تصميم پدرش انجام گرفت.
همسر نخست خانم فيروز، سرهنگ عباسقلی اسفندياری، فرزند حاج محتشم السلطنه اسفندياری، رييس مجلس شورای ملی بود و از وی دارای دو دختر به نام های افسانه و افسر شد.
اين ازدواج حدود ۱۰ سال به طول انجاميد و پس از مرگ عبدالحسين فيروز(فرمانفرماييان)، مريم فيروز که ديگر لازم نبود ملاحظه پدرش را بکند، از همسرش که فاصله سنی زيادی با او داشت، جدا شد.
مريم فيروز در مصاحبه ای که در سال ۱۳۷۸ در تهران از همسر نخستش به نيکی ياد کرده و گفته بود که او يکی از پاک ترين افسران ارتش بود.
ازدواج دوم خانم فيروز در سال ۱۳۲۳ با نورالدين کيانوری انجام گرفت که چهار سال از او کوچکتر بود.
در آن زمان، سه سال از تاسيس حزب توده ايران می گذشت و او و همسر دومش در آن عضو شده بودند.
پس از انقلاب
اين دو پس از پيروزی انقلاب سال ۱۳۵۷ همراه با ساير رهبران و مسئولان حزب توده ايران که در اتحاد شوروی سابق، و ديگر کشورهای سوسياليستی آن زمان اروپای شرقی اقامت داشتند، به ايران بازگشتند تا بار ديگر، سازمان سياسی خود را در جامعه ايران را پايه گذاری کنند.
اين در حالی بود که درآن زمان، تنها چند سازمان سياسی کوچک وابسته به حزب توده، از جمله گروه نويد، در ايران فعاليت می کردند.
خانم فيروز پس از آمدن به ايران، هم در حزب توده ايران، به عنوان يکی از اعضای کميته مرکزی آن و هم به عنوان رييس تشکيلات دموکراتيک زنان ايران، به کار سياسی و اجتماعی پرداخت.
آقای عمويی که خود نيز که در آن هنگام از اعضای کميته مرکزی حزب توده ايران بود، گفت:« مريم فيروز کوشش بسياری را برای احقاق حقوق زنان در تشکيلات دموکراتيک زنان ايران انجام می داد».
خانم فيروز در ۱۷ بهمن سال ۱۳۶۱ به اتفاق آقای کيانوری و بسياری از رهبران حزب توده ايران بازداشت شد.
اتهام اين گروه و آن دسته از رهبران حزب توده ايران که در ارديبهشت ماه سال ۱۳۶۲ بازداشت شدند، جاسوسی برای اتحاد شوروی سابق و نيز توطئه برای انجام کودتا بود.
پس از چند هفته، برخی از زهبران حزب توده به مقابل دوربين های تلويزيونی آورده شدند و در مصاحبه های تلويزيونی، ارتکاب به جاسوسی و ديگر اتهامات مقام های جمهوری اسلامی اعتراف کردند. به گفته مقام های وقت، از جمله اسدالله لاجوردی، دادستان وقت انقلاب جمهوری اسلامی، اين گروه پس از ارشاد و گفت و گو و نيز مطالعه کتب اسلامی به گمراهی خود پی برده بودند.
از جمله کسانی که در اين مصاحبه ها شرکت کرد، نورالدين کيانوری بود که بعدها، زمانی که آزاد شده بود، در نامه به آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی پس از آيت الله روح الله خمينی، توضيح داد که آن اعترافات تحت شکنجه های گسترده و پياپی گرفته شده بودند.
در اين نامه که در سال ۱۳۶۸ نوشته شد، آمده است:«در مورد اکثر بازداشت شدگان از همان روز اول بازداشت و در مورد من چند روز پس از بازداشت، شکنجه به معنای کامل خود با نام نوين «تعزير» آغاز گرديد. شکنجه عبارت بود از شلاق با لوله لاستيکی تا حد آش و لاش کردن کف پا. در مورد شخص من در همان اولين روز شکنجه آنقدر شلاق زدند که نه تنها پوست کف دو پا، بلکه بخش قابل توجهی از عضلات از بين رفت و معالجه آن تا دوباره پوست بيآورد، درست ۳ ماه طول کشيد و در اين مدت هر روز پانسمان آن نو میشد و تنها پس از ۳ ماه من توانستم از هفتهای يکبار حمام رفتن بهرهگيری کنم. نوع دوم شکنجه که بمراتب از شلاق وحشتناکتر است، دستبند قپانی است. تنها کسی که دستبند قپانی خورده میتواند درک کند که دستبند قپانی آنهم ۱۰ - ۸ ساعت متوالی در هر شب، يعنی چه؟»
اين نامه به طور علنی انتشار نيافت و در عين حال، خبری از واکنش رهبر جمهوری اسلامی ايران به این نامه وجود ندارد.
محمدعلی عمويی که خود نيز جزو بازداشت شدگان بوده است، گفت:«خانم فرمانفرماييان، تمام آن دشواری هايی را که ساير رفقای ما در شکنجه گاه ها تحمل کردند، با وجود کبر سن تحمل کرد و به خوبی پيداشت که تحمل يک زن مبارز در چنين سن و سالی در قبال آن شکنجه های وحشيانه چه داستان عجيبی می تواند باشد.»
خانم فيروز پس از بازداشت، سال ها در زندان انفرادی به سر برد و پس از آنکه پزشکان زندان بيماری های او را جدی دانستند، در اواخر دهه ۶۰ به عنوان مرخصی استعلاجی آزاد شد. اين در حالی بود که اکثر همکاران او در حزب توده ايران و همچنين شمار زيادی از رهبران و اعضای سازمان های سياسی در سال ۱۳۶۷ اعدام شده بودند.
به هر روی، خانم فيروز همراه با همسرش در خانه ای در خيابان سنايی تهران اقامت گزيدند، اما خانه آنها تحت کنترل و مراقبت ماموران وزارت اطلاعات قرارداشت. البته اين کنترل و مراقبت در زمان رياست جمهوری محمد خاتمی کاهش يافته بود.
آقای عمويی در اين خصوص گفت:«گاهی ماموران اطلاعات آنجا می رفتند، هشدارهايی به آنان می دادند و آنان را از هر گونه تماس و ارتباط با ساير اعضای حزب توده ايران منع می کردند.»
خانم فيروز پس از درگذشت همسرش دچار بيماری هايی شده و از جمله در مدتی، دچار فراموشی مقطعی شده بود.