لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ تهران ۰۶:۵۳

خاتمی و هاشمی با خامنه ای چه کردند؟


محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی چه ثبت نام کنند و چه نکنند، چه بتوانند ميان اصلاح طلبان و عملگرايان اجماعی بر سر نامزد واحد ايجاد کنند چه نتوانند، و چه بعد از نامزدی (با احتمال اندک)، يکی از اين دو رياست جمهوری را کسب کند يا نکند، اين دو رئيس دولت سابق با استفاده از فرصت انتخابات هر يک به روش خود کاری مهم تر از ثبت نام انجام دادند.

آنها وضعيت تعليق سياسی کشور را با تعليق در شرايط خود به نمايش درآوردند و با افزايش نگرانی مقامات امنيتی و سياسی نزديک به خامنه ای، آنها را وادار به فحاشی بيشتر به مقامات سابق و بی اعتبار سازی نظام سياسی کردند.

همان طور که اسفندیار رحیم مشايی پايان ايدئولوژی اسلامگرايی را دوباره اعلام کرد رفسنجانی نيز با گفتن اين که "با اسرائيل سر جنگ نداريم" (الف، ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲)، یکی از مبانی مشروعیت نظام یعنی دشمنی با اسرائیل را نقض کرد. اين مواضع بيش از آن که مقابله با جمهوری اسلامی باشد نقد مواضع و سياستهای [آیت الله علی] خامنه ای [رهبر جمهوری اسلامی] است.

هدف های متحرک

در چند ماه قبل از انتخابات صدها خبر در باب آمدن يا نيامدن محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی منتشر شد. نزديکان اين دو در باب ترديدهای آن دو سخن گفتند؛ اعضای خانوادهی آنها گفتند که نمی آيند اما در دهها ملاقات با فعالان سياسی از آنها خواسته شد که بيايند. آن دسته از همپيمانان سياسی که می خواستند خود نامزد شوند گفتند که بهتر است اين دو نيايند يا گفتند که در صورت آمدن آنها کنار خواهند کشيد. مخالفانشان هشدار دادند که اگر بيايند چه خواهد شد (پخش سی دی عليه هاشمی يا صدور حکم سنگين برای مهدی هاشمی).

در نهايت پس از اين جمله معروف هاشمی که "نمی گويم نمی آيم" سيل اتهامات و حملات نزديکان خامنه ای به سوی او روان شد. اتهامات و حملات به خاتمی در چهار سال گذشته ادامه داشته و نزديک شدن به انتخابات تغييری در بسامد آنها ايجاد نکرده است. هاشمی و خاتمی در چند ماه قبل از انتخابات به اهداف متحرکی برای اقتدارگرايان وفادار به خامنه ای تبديل شدند تا با حمله به دو رئيس دولت محبوب خمينی بيش از پيش به بنيادهای نظام شليک کنند.

شفافيت غير شفاف ها

برخی از اصلاح طلبان اين بازی خاتمی و هاشمی را نفی کرده و از نامزدهايی که هميشه شفاف نبوده اند خواسته اند به طور شفاف در اين عرصه وارد شوند يا کنار بکشند و وضعيت تعليق ايجاد نکنند: "اين دوره از انتخابات ايران بيش از آنکه يک پايه سياسی شفاف داشته باشد، گويی يک نوع بازی است که همه دوست دارند دستشان خوانده نشود، در حاليکه در سياست مدرن انتخاباتی اين حرف ها مطرح نيست و همه بايد رو بازی کنند." (عباس عبدی، هفته نامه مثلث، به نقل از مشرق، ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲)

ناظران تحولات سياسی ايران می توانند بپرسند که کدام وجه انتخابات در جمهوری اسلامی مدرن است که اين وجهش چنين باشد؟ آيا افراد در شرايط امنيتی (چنانکه خاتمی می گويد) می توانند رو بازی کنند؟ چه هزينه هايی بايد بپردازند؟ آيا ممنوع الخروجی و اتهام ستون پنجمی (برای خاتمی) يا به زندان انداختن و محاکمه دو تن از فرزندان (هاشمی) دليلی کافی برای رو بازی نکردن نيست؟

در پشتی يا در اصلی

اما هم خاتمی و هم رفسنجانی پس از حدود پنج دهه فعاليت سياسی و قرار گرفتن در راس قوه ی مجريه دقيقاً می دانستند با حرکات خود دارند چه می کنند. هيچ کس بهتر از آنها نمی دانست که خامنه ای آنها را نمی خواهد و نمی خواهد با آنها کار کند. خامنه ای ۱۶ سال تلاش کرد آنها و دوستانشان را از در پشتی بيرون براند؛ چگونه ممکن است اکنون بخواهد آنها را از در اصلی وارد کند؟ خاتمی و هاشمی به اين تعليق و عدم شفافيت نياز داشتند تا در فضای امنيتی کشور اولاً گشايشی در فضای موجود پيرامون خود فراهم کنند و بتوانند راحت تر با اصلاح طلبان و عملگرايان گفتگو کنند و ثانياً مسئوليت همه اشکالات و همچنين مسئوليت عدم اصلاح در آينده را بر گردن خامنه ای بيندازند ("گفتيم، گوش نداديد"، "می گوييم، بعداً می فهميد").

به همين دليل برخی مخالفان رفسنجانی اين گونه سخنان وی را "تشويش افکار عمومی" معرفی کردند (مهدی فضائلی، فارس، ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۲) تا برای وی پرونده سازی کنند يا نيامدن های هاشمی و رفتار انتخاباتيش را در شان ملت ايران ندانستند (منوچهر متکی، مهر ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲) چون دقيقاً می دانند که هاشمی دارد خامنه ای و وفاداران و معتمدانش را مسئول وضعيت فاجعه بار کنونی معرفی می کند. رفسنجانی با تعليق نامزدی خود و منوط کردن آن به تاييد خامنه ای نه تنها هزينه ی عدم ثبت نام خود بلکه هزينه ی همه ويرانيهای دوره احمدی نژاد را به گردن خامنه ای انداخته است.

نمی گذارند

خامنه ای بارها گفته که در نفی و اثبات نامزدها چيزی نمی گويد (گرچه به طور غير مستقيم و از زبان وزير اطلاعات يا نماينده وی در سپاه علائم کافی ارسال می شود) اما خاتمی و هاشمی با ناديده گرفتن موضع رسمی وی گفتند که بدون رضايت خامنه ای نمی شود کار کرد (که همه دنيا امروز اين را می داند) و اگر نيايند به دليل مخالفت خامنه ای نخواهند آمد.

هر دو نشان داده اند که می خواهند بيايند و به عنوان ناجی، هدايت کشتی کشور در شرايط پر تلاطم امروز را بر عهده بگيرند: "اگر قانع شوم که حضورم ميتواند برای نظام و انقلاب مفيد باشد و به حل مشکلات کمک ميکند، درنگ نخواهم کرد." (رفسنجانی، الف، ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۲)؛ "آيا امکان آمدن فردی که با تمام تلاشش هميشه گفته من در درون نظام هستم، حرف هايش را هم مصلحت نظام و مردم می دانسته، اما با ديدگاه ها و رويکردهای حکومت سازگار نبوده و در نتيجه او را بيرون از نظام می دانند و و غيرمنصفانه و غيرعادلانه او را کنار زده اند و به هيچ وجه مايل به آمدن او نيستند، آيا امکان بازگشت او هست؟...در مقابل ما کسانی هستند که يک رويه ديگر را می پسندند و اگر کسی هم درباره اين رويه انتقاد کند و راه بهتری را برای جامعه و کشور در نظر داشته باشد، اجازه حضور را از او می گيرند." (محمد خاتمی، تارنمای خاتمی، ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۲) گرچه بعد از ۱۶ سال عدم موفقيت يا تداوم سياستهای تماميت خواهانه ی خمينی و خامنه ای ديگر بسيار مشکل است که اين دو را به عنوان ناجی به شهروندان ايرانی بفروشند.

خامنه ای نمی خواهد

اما در عين حال مخالفت ضمنی خامنه ای با اين عمل را نيز بيان می کنند: "بدون اينکه رهبری بخواهند و بدون هماهنگی با ايشان مشکلات حل نخواهد شد" (محمد خاتمی، ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲)؛ "اصلاح اين وضعيت بدون هماهنگی آقای خامنه ای امکان پذير نيست" (اکبر هاشمی رفسنجانی، سحام نيوز، ۲۷ فروردين ۱۳۹۲) وقتی خاتمی می گويد "تا آنجايی که من اطلاع دارم آقای هاشمی رفسنجانی اعلام کرده اند که کانديدای رياست جمهوری می شوند ولی گفته اند که بايد نظر مقام معظم رهبری را هم داشته باشند" (الف، ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۲) معنی آن اين است که اگر هاشمی نامزد نشد يا خود وی نيامد به خاطر مخالفت خامنه ای بوده است.

بازگشت بومرنگ

خامنه ای در همه امور ريز و درشت کشور مداخله می کند بدون آن که مسئوليتی بر عهده بگيرد يا در برابر وفاداران به نظام هزينه ای بپردازد. اما اين بار در انتخابات اين مشی او دارد به وی بازمی گردد. رفسنجانی با مشروط کردن نامزدی خود به رضايت خامنه ای و در عين حال علم به عدم محبوبيت خود در جامعه در حد کسب کرسی رياست جمهوری (بعد از افت قابل توجه آرای وی در دور دوم-۱۳۷۲- و شکست در انتخابات مجلس سال ۷۹ و رياست جمهوری سال ۸۴) در واقع دارد فقدان پايگاه گسترده اجتماعی خود را با استبداد خامنه ای پوشش می دهد. رهبران مستبد نه تنها به دخالت در همه امور و جناياتی که می کنند بلکه به دليل کارهايی که نکرده اند و اصولاً نقشی در آنها نداشته اند نیز ملامت می شوند (انداخته شدن مسئولیت جنايت آتش زدن سينما رکس آبادان بر گردن حکومت پهلوی را به خاطر بياوريد). عدم محبويت يا عدم مقبوليت رفسنجانی نتيجه اعمال و رفتارهای خود اوست و نه اعمال خامنه ای.


در فضای غير شفاف و امنيتي ای که برساخته شده نه تنها مخالفان بلکه وفاداران به حکومت به واسطه اموری سرزنش می شوند که شايد نقشی در آنها نداشته اند. نزديکان پيشين خامنه ای و مقامات حکومت همانطور که می توانند همه شکست ها را بر عهده وی بيندازند (که امروز خاتمی و رفسنجانی و کروبی و موسوی چنين می کنند) بلکه عدم اقبال مردم به خود را نيز می توانند به وی بازگردانند. وقتی در انتخابات تقلب می شود هر کس می تواند رای نياوردن خود را به حکومت نسبت دهد: "مگر برای اينها کاری دارد که رايها را عوض کنند." (همسر اکبر هاشمی رفسنجانی، رجانيوز، ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲)؛ "من مطمئن هستم که نميخواهند ما بياييم. تازه اگر از اين مرحله هم بگذريم حق نداريم بيش از آن چه ميخواهند رای بياوريم." (محمد خاتمی، ۱۹ اردبهشت ۱۳۹۲)

عصر سرزنش

سالهای ۱۳۹۰ به بعد را که نتايج سياستهای جمهوری اسلامی در همه عرصه های سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بيش از پيش روشن شده و جامعه از هر جهت در بحران اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی به سر می برد، می توان عصر سرزنش ناميد. در اين دوره مقامات کشور بر يکديگر از حيث سرزنش همپيمانان سابق خود سبقت می گيرند. در اين عصر سرزنش است که واژه هايی مثل ستون پنجم، خائن، عامل، مفسد فی الارض و مانند آنها مثل نقل و نبات ميان مقامات جمهوری اسلامی اعم از سابق و لاحق رد و بد می شود.

پس از عصر ستايش و لاپوشانی برای همديگر (دوره نخست وزيری میر حسین موسوی)، همکاری (دوره رياست جمهوری رفسنجانی)، دوگانگی و افتراق (دوره خاتمی) و کشمکش (دوره محمود احمدی نژاد) اکنون عصر سرزنش يکديگر در ميان اسلامگرايان شيعه در ايران فرا رسيده است. در دوران افول معمولاً سرزنش جای ديگر روابط را می گيرد. بزودی احتمالاً احمدی نژاد نيز رسماً به اين نهضت خواهد پيوست و "نمی گذارند" را به خود خامنه ای نسبت خواهد داد.
XS
SM
MD
LG