محمد نوری زاد روزنامه نگار و کارگردان منتقد حکومت ايران در گفتگو با وبسايت کلمه، خواهان برگزاری همه پرسی در مورد اصل ولايت فقيه شد.
وی با انتقاد از حضور روحانيون در تمامی مراکز تخصصی کشور از سکوت بعضی ازمراجع و فقها نسبت به حوادث جاری در جامعه ايران که بر اساس مصلحت انديشی صورت می گيرد ، گلايه گرد.
محمد نوری زاد در گفتگو با راديو فردا درباره دلايلش در انتقاد از عملکرد روحانيون و لزوم برگزاری رفراندوم در مورد اصل ولايت فقيه می گويد:
نوري زاد: حضور و نقش روحانيان در اين نظام بسيار بسيار پر رنگ است. روحانيانی که عمدتا تخصصی ندارند. و وقتی در يک جايگاه تخصصی قرار می گيرند به دليل تخصصی که ندارند، آن جا را گاه از مدار تخصص خارج می کنند.
اجازه رشد و برآمدن نخبگی در آن حوزه را نمی دهند. علت هم دارد. مثلا فرض کنيد که يه روحانی در علوم اسلامی تحصيل کرده است. خوب! اين فرد وارد وزارت کشاورزی يا وزارت امور خارجه می شود، طبعا تخصصی در آن حوزه ندارد و به دليل دخالت های فراوانی که معمولا اين افراد در آن حوزه های تخصصی می کنند، آن مجموعه روند مطلوب و معقول خودش را از دست می دهد.
ما نتايج اين اتفاقات را در اين سالها ديده ايم. ما شاهد بر آمدن نخبگان و شخصيت های برجسته ای بوده ايم که ديگر تکرار نمی شوند.
روحانی تعريفی دارد. اين لباس منبر و تريبون می خواهد. بايد محل مراجعه مردم باشد. منعکس کننده آلام و آرزوها و دردهای مردم باشد. وقتی بر تمام منبرها قفل بسته می شود طبيعی است که يک روحانی آزاد و مستقل ديگر فرصتی برای ابراز وجود پيدا نمی کند.
من تعجب می کنم که جمعيت فراوانی از روحانيان مستقل ما هنوز هم در اين لباس مانده اند، بدون اينکه بتوانند هويت اين لباس را احراز کنند.
آقای نوريزاد، جدا از انتقاداتی که شما به برخی از فقها و مراجع به خاطر رفتار يا سکوت مصلحت آميزشان نسبت به حوادث جاری جامعه ايران داشتيد، آيا پذيرش اصل ولايت فقيه در يک همه پرسی می تواند به معنای پذيرش اصل نظام جمهوری اسلامی به معنای فعلی باشد؟
بله. اگر جامعه به فهمی برسد که يک همه پرسی برگزار کند، در آن صورت است که پله های فراوانی از فهم و بالندگی را طی کرده است.
و پای بر جای پايی می گذارد تا بر مختصات برتر دسترسی داشته باشد.
تصور من اين است که اگر روزی برسد که مسئولين ما به يک همه پرسی تن بدهند، بسياری از منازل و کوره راهها طی می شود.
اينکه مردم در جايگاهی قرار بگيرند که بگويند ما حاکميت روحانيان را در مصادر امور می خواهيم يا نمی خواهيم؟ اگر واقعا نتيجه و خروجی رای عمومی بر اين اصل باشد که ما هنوز هم علاقمند به حاکميت روحانيان بر جامعه هستيم، دستيابی به آن طبيعی است که بخشی از دموکراسی است.
منتها من به عنوان يک مسلمان شيعه، معنای آزادی را در اين می بينم که خودم را برای آزادی يک بهايی يا يک کمونيست سرزمينم فدا می کنم.
اگر در اين همه پرسی يک چنين خصلتی احراز شود، طبيعی است که ما بسياری از منازل را طی کرده ايم.
ممکن است خروجی اين همه پرسی اين باشد که ما اصل ولايت فقيه را قبول داريم يا اينکه مثلا قبول نداريم.
هزازگاهی مابين هر ده سال يا هر بيست سال و هر ۳۰ سالی يک جامعه برای اينکه خودش را به روز کند، بايد به آراء عمومی مراجعه کند.
منتها ما تمام درها را برای حضور مردم و آراء مردم بسته ايم، طبيعی است که اين حاکميت، حاکميت مطلوب مردم نيست. حاکميتی است که مستقل از مردم دارد راه خودش را طی می کند.
طبيعی است که اين شکل حکومت يک گونه ای از استبداد است. يعنی شخص بنده به عنوان يک مسلمان اين جور مسلمانی را درک می کنم که آقا من از رنج بهائيان سرزمين خودم، از رنج کمونيست های سرزمين خودم، از رنج سنی مذهب ها و ارامنه و مسيحيان سرزمين خودم و حتی از رنج مسلمانان سرزمين خودم رنج می برم.
و اين رنج را کجا ابزار کنم؟
می خواهم بگويم تعريف مسلمانی يک تعريف بسيار بسيار وسيعی است که اينجا يک بخش کوچکی از مسلمانی با اختراعات و ابداعاتی که بر آن اعمال می شود، دارد ابراز می شود.
اين حرفها نوعی براندازی نيست، بلکه خيرخواهی است. همين چيزی که امروز بشار اسد با التماس به مردمی که تا ديروز تحويلشان نمی گرفت ، می گويد که بياييد يک همه پرسی بگذاريم.
شما فکر می کنيد که مقامات جمهوری اسلامی روزی برسد که همه پرسی برای اصل ولايت فقيه را بپذيرند؟
من فکر می کنم نه خير. نخواهند پذيرفت. ولی می خواهم بگويم همين بشار اسد هم يک روزی اين همه پرسی را نمی پذيرفت. ولی الان دارد به مردمش التماس می کند.
شاه هم يک روزی نمی پذيرفت. ولی روز ديگری گفت که من صدای انقلاب شما را شنيدم.
روزی که ديگر دير شده بود....
من باورم بر اين است که مسئولين نظام جمهوری اسلامی اين پيشنهاد ما را نخواهند پذيرفت. چون پذيرش چنين چيزی يعنی کنار رفتن از قدرت و پاسخ دادن به فجايعی که طی اين سالها در اين سرزمين اتفاق افتاده است.
طبيعی است که تن به يک چنين همه پرسی نخواهند داد.
وی با انتقاد از حضور روحانيون در تمامی مراکز تخصصی کشور از سکوت بعضی ازمراجع و فقها نسبت به حوادث جاری در جامعه ايران که بر اساس مصلحت انديشی صورت می گيرد ، گلايه گرد.
محمد نوری زاد در گفتگو با راديو فردا درباره دلايلش در انتقاد از عملکرد روحانيون و لزوم برگزاری رفراندوم در مورد اصل ولايت فقيه می گويد:
نوري زاد: حضور و نقش روحانيان در اين نظام بسيار بسيار پر رنگ است. روحانيانی که عمدتا تخصصی ندارند. و وقتی در يک جايگاه تخصصی قرار می گيرند به دليل تخصصی که ندارند، آن جا را گاه از مدار تخصص خارج می کنند.
اجازه رشد و برآمدن نخبگی در آن حوزه را نمی دهند. علت هم دارد. مثلا فرض کنيد که يه روحانی در علوم اسلامی تحصيل کرده است. خوب! اين فرد وارد وزارت کشاورزی يا وزارت امور خارجه می شود، طبعا تخصصی در آن حوزه ندارد و به دليل دخالت های فراوانی که معمولا اين افراد در آن حوزه های تخصصی می کنند، آن مجموعه روند مطلوب و معقول خودش را از دست می دهد.
ما نتايج اين اتفاقات را در اين سالها ديده ايم. ما شاهد بر آمدن نخبگان و شخصيت های برجسته ای بوده ايم که ديگر تکرار نمی شوند.
روحانی تعريفی دارد. اين لباس منبر و تريبون می خواهد. بايد محل مراجعه مردم باشد. منعکس کننده آلام و آرزوها و دردهای مردم باشد. وقتی بر تمام منبرها قفل بسته می شود طبيعی است که يک روحانی آزاد و مستقل ديگر فرصتی برای ابراز وجود پيدا نمی کند.
من تعجب می کنم که جمعيت فراوانی از روحانيان مستقل ما هنوز هم در اين لباس مانده اند، بدون اينکه بتوانند هويت اين لباس را احراز کنند.
آقای نوريزاد، جدا از انتقاداتی که شما به برخی از فقها و مراجع به خاطر رفتار يا سکوت مصلحت آميزشان نسبت به حوادث جاری جامعه ايران داشتيد، آيا پذيرش اصل ولايت فقيه در يک همه پرسی می تواند به معنای پذيرش اصل نظام جمهوری اسلامی به معنای فعلی باشد؟
بله. اگر جامعه به فهمی برسد که يک همه پرسی برگزار کند، در آن صورت است که پله های فراوانی از فهم و بالندگی را طی کرده است.
و پای بر جای پايی می گذارد تا بر مختصات برتر دسترسی داشته باشد.
تصور من اين است که اگر روزی برسد که مسئولين ما به يک همه پرسی تن بدهند، بسياری از منازل و کوره راهها طی می شود.
اينکه مردم در جايگاهی قرار بگيرند که بگويند ما حاکميت روحانيان را در مصادر امور می خواهيم يا نمی خواهيم؟ اگر واقعا نتيجه و خروجی رای عمومی بر اين اصل باشد که ما هنوز هم علاقمند به حاکميت روحانيان بر جامعه هستيم، دستيابی به آن طبيعی است که بخشی از دموکراسی است.
منتها من به عنوان يک مسلمان شيعه، معنای آزادی را در اين می بينم که خودم را برای آزادی يک بهايی يا يک کمونيست سرزمينم فدا می کنم.
اگر در اين همه پرسی يک چنين خصلتی احراز شود، طبيعی است که ما بسياری از منازل را طی کرده ايم.
ممکن است خروجی اين همه پرسی اين باشد که ما اصل ولايت فقيه را قبول داريم يا اينکه مثلا قبول نداريم.
هزازگاهی مابين هر ده سال يا هر بيست سال و هر ۳۰ سالی يک جامعه برای اينکه خودش را به روز کند، بايد به آراء عمومی مراجعه کند.
منتها ما تمام درها را برای حضور مردم و آراء مردم بسته ايم، طبيعی است که اين حاکميت، حاکميت مطلوب مردم نيست. حاکميتی است که مستقل از مردم دارد راه خودش را طی می کند.
طبيعی است که اين شکل حکومت يک گونه ای از استبداد است. يعنی شخص بنده به عنوان يک مسلمان اين جور مسلمانی را درک می کنم که آقا من از رنج بهائيان سرزمين خودم، از رنج کمونيست های سرزمين خودم، از رنج سنی مذهب ها و ارامنه و مسيحيان سرزمين خودم و حتی از رنج مسلمانان سرزمين خودم رنج می برم.
و اين رنج را کجا ابزار کنم؟
می خواهم بگويم تعريف مسلمانی يک تعريف بسيار بسيار وسيعی است که اينجا يک بخش کوچکی از مسلمانی با اختراعات و ابداعاتی که بر آن اعمال می شود، دارد ابراز می شود.
اين حرفها نوعی براندازی نيست، بلکه خيرخواهی است. همين چيزی که امروز بشار اسد با التماس به مردمی که تا ديروز تحويلشان نمی گرفت ، می گويد که بياييد يک همه پرسی بگذاريم.
شما فکر می کنيد که مقامات جمهوری اسلامی روزی برسد که همه پرسی برای اصل ولايت فقيه را بپذيرند؟
من فکر می کنم نه خير. نخواهند پذيرفت. ولی می خواهم بگويم همين بشار اسد هم يک روزی اين همه پرسی را نمی پذيرفت. ولی الان دارد به مردمش التماس می کند.
شاه هم يک روزی نمی پذيرفت. ولی روز ديگری گفت که من صدای انقلاب شما را شنيدم.
روزی که ديگر دير شده بود....
من باورم بر اين است که مسئولين نظام جمهوری اسلامی اين پيشنهاد ما را نخواهند پذيرفت. چون پذيرش چنين چيزی يعنی کنار رفتن از قدرت و پاسخ دادن به فجايعی که طی اين سالها در اين سرزمين اتفاق افتاده است.
طبيعی است که تن به يک چنين همه پرسی نخواهند داد.