لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ تهران ۲۱:۲۸

طبرزدی: نهاد مستقلی برای نظارت بر زندانها وجود ندارد


حشمت الله طبرزدی پس از تحمل هفت سال زندان آزاد شد
حشمت الله طبرزدی پس از تحمل هفت سال زندان آزاد شد

اين فارغ التحصيل دانشگاه پلی تکنيک، در دهه ۷۰ خورشيدی با انتشار هفته نامه جنجالی «پيام دانشجوی بسيجی» نامش بر سر زبان ها افتاد.


او برای اولين بار از آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی با عنوان امام خامنه ای ياد کرد، نامی که تا پيش از آن در انحصار آيت الله روح الله خمينی، بنيان گذار جمهوری اسلامی بود.


او و دست اندر کاران هفته نامه اش، که نزديک به تکنوکرات های حامی حجت السلام هاشمی رفسنجانی رئيس جمهور وقت بودند، در آن دهه با انتقادات تند و تيز از سياست های اقتصادی آقای رفسنجانی، رودرروی او قرار گرفتند.


ديری نپاييد که دبيرکل اتحاديه اسلامی دانش آموزان و دانش آموختگان ايران و جبهه دموکراتيک، هم زمان با حوادث کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ خورشيدی دستگير شد و به زندان رفت.


او پس از دستگيری های پياپی، به يکی از منتقدان سرسخت سياست های رهبران جمهوری اسلامی از جمله آيت الله علی خامنه ای، تبديل شد.


در برنامه گفت و گوی ويژه حشمت الله طبرزدی ميهمان ماست. آقای طبرزدی که نام خانوادگی اش به معنای شهد و شکر است بلاخره پس از هفت سال زندان، روز شنبه آزاد شد.


آقای طبرزدی! وقتی دوران يک ساله مرخصی خود را سپری می کرديد، در گفت و گويی که با شما داشتم گفتيد بنابر اسناد و مدارکی که از زندان اوين در دست داريد، مدت زندانتان تمام شده است و شما از اين پس آزاديد. چطور شد که دوباره به زندان بازگشتيد؟


در پرينتی که زندان دو سال پيش به من داد، آزادی ام تقويم شده بود. من هفت سال محکوميت زندان داشتم و شروع بازداشتم از ۲۷ خرداد سال ۷۸ بود که تا تاريخ سال ۸۵ مطابق محاسبه زندان، هفت سال محکوميتم تمام شده بود. البته می دانستم که دادگاه انقلاب و سيستم اطلاعات، بر روی تاريخ آزادی توافق نداشتند.


سال گذشته که مدتی به عنوان مرخصی بيرون بودم، با چند جا صحبت کردم از جمله با شما و اعلام کردم که دوران زندان من تمام شده است، بعد از آن دادگاه انقلاب از طرف آقای حداد تماس گرفتند و خواستند با هم مذاکره ای داشته باشيم.


وقتی به آنجا رفتم، بدون اين که با من صحبتی شود دو سه ساعت مرا منتظر گذاشتند و سپس يک سرباز آمد و مرا پايين برد، به من دستبند زدند و به زندان بازگرداندند. در آبان سال گذشته پس از اين که مرا به زندان باز گرداندند، آقای حداد در نامه ای نوشته بود با توجه به اين که مرخصی من تمام شده است، بايد به زندان بازگردم.


شما می گوييد بين مقامات قضايی و اطلاعاتی برای آزاديتان توافق وجود نداشته است. حالا چگونه اينها يک باره به توافق رسيدند و با آزاديتان موافقت کردند؟


وقتی به زندان بازگشتم، از طريق خانواده و وکلا پيگير بودم تا بدانم تاريخ آزادی ام چه وقت خواهد بود و سنوات بازداشتم را چگونه حساب کرده اند. سرانجام دادگاه انقلاب پس از نه سال، بخشی از مدت بازداشت مرا در دو سال اول، چون حکم زندان نداشتم به حساب آوردند و بعد از اين اعلام کردند که هفت سال محکوميت تمام شده است.


همچنين يک ميليون تومان جزای نقدی بايد می پرداختم، زيرا در سال ۷۹ يک محکوميت حبس يک ساله داشتم که در تجديد نظر به يک ميليون جزای نقدی تبديل شد. بنابراين ديروز پس از اين که دادگاه انقلاب اعلام کرد که هفت سال تمام شده است و جزای نقدی را نيز پرداختم، آزاد شدم و از امروز نيز به مدت ۱۰ سال، محروميت اجتماعی من شروع شد که جزو همان حکمی است که آقای حداد صادر کرده بود.


اين حکم محروميت اجتماعی که آقای حداد، معاون امنيت قاضی سعيد مرتضوی دادستان تهران صادر کرده است، چه مواردی را دربر می گيرد؟


اين هم يکی از موارد جزای اسلامی است که بعضی موارد آن شامل اين است که من نمی توانم مدير مسئول هيچ نشريه ای باشم، نمی توانم دبيرکل حزب باشم و يک حزب تشکيل دهم و محروميت در ارتباط با پست های دولتی و پارلمان.


آنهايی که به محروميت اجتماعی محکوم می شوند، در حقيقت خانه نشين می شوند.


آقای طبرزدی! با توجه به اين مسائل و محدوديت های موجود، آيا به فعاليت هايتان ادامه می دهيد و برنامه ای داريد؟


من در نه سال گذشته به عنوان زندانی و مرخصی تحت فشار بودم و البته در اين نه سال نيز نمی توانستم فعاليت حزبی داشته باشم.


اتحاديه اسلامی دانش آموزان و دانش آموختگان که من دبير کل آن بودم نيز در سال های گذشته که در زندان بودم، به شکل غيابی طبق دستور آقای حداد منحل اعلام شد. وقتی در زندان اين حکم را به من ابلاغ کردند، اعتراض کردم که در دادگاه تجديد نظر قبول نشد و دادگاه انقلاب به شکل غير قانونی انحلال اتحاديه را اعلام کرد، در صورتی که اتحاديه دانش آموزان و دانش آموختگان، تشکلی بود که از وزارت کشور پروانه فعاليت داشت. ما در سال ۷۲ توانسته بوديم پروانه فعاليت اتحاديه را بگيريم.


  • «از نظر من در وضعيت فعلی دو موضوع مهم وجود دارد. نخست، مسئله حقوق بشر و وضعيت زندانيان سياسی و ديگری، مسايل عام جامعه هستند.»
حشمت الله طبرزدی

نشريه پيام دانشجو را نيز که من در ۱۰سال گذشته مدير مسئول آن بودم، سال ۷۵ تعطيل کردند و من به پنج سال محروميت از مدير مسئولی نشريه و يک سال حبس که به يک ميليون جزای نقدی تبديل شد، محکوم شدم.


آن پنج سال تمام شد و جزای نقدی هم پرداخته شد، ولی همچنان پيام دانشجو اجازه فعاليت ندارد. علی رغم ۱۰ سال محروميت اجتماعی، از نظر من در وضعيت فعلی دو موضوع مهم وجود دارد. نخست، مسئله حقوق بشر و وضعيت زندانيان سياسی و ديگری، مسايل عام جامعه هستند.


می توانيد منظورتان را از مسائل عام جامعه، روشن تر بيان کنيد؟


شرايط جامعه ما تغيير کرده است. تا ۵-۴ سال گذشته به ويژه تا قبل از اين که دولت جديد مستقر شود، مسئله اقتصادی و تورم و گرانی اين قدر شديد نبود. الان مسئله تورم و گرانی و ناامنی های اجتماعی و اقتصادی به عنوان يک مسئله حقوق بشری مطرح است. موضوعی که هم رويش نظر داريم و هم نگرانيم، زيرا هست و نيست مردم دارد از بين می رود.


درحوزه مسايل حقوق بشری، خودم در بازداشتگاه ها و زندان های مختلف بودم و از نزديک وضعيت زندانيان سياسی را لمس کردم.


متاسفانه در وضعيت فعلی، تعداد زندانيان سياسی خيلی زياد شده است. برای مثال در بند ۳۵۰ که من بودم، آقايان درخشندی، فلاحيه، باقی، ماسوری، نبوی، صارمی و خيلی های ديگر بودند.


عده ای نيز در بند هشت زندان اوين هستند مانند آقايان قصابان و دانش پذير، عده ای در بند هفت، رجايی شهر و در برازجان که شرايط شان هم خيلی خوب نيست، يعنی امکانات ندارند و زير فشار مضاعف هستند.


من معتقدم با اين محدوديت ها، محروميت ها و شرايط اجتماعی، بايد بتوانيم حداقل بيانگر وضعيت زندانيان سياسی و مسائل حقوق بشر باشيم و از طرف ديگر خواسته های مردم در مورد مسائل اقتصادی و معيشت بيان شود. اين دو حوزه ای هستند که شايد بتوانم فعاليت هايی در آنها داشته باشم.


آيا اين حکم در برابر فعاليت های شما مانعی ايجاد نمی کند؟


من به حداقل هم راضی هستم. نشريه را ۱۵-۱۰ سال است که بسته اند، حزب و تشکيلات را نيز که اجازه نمی دهند، اجازه هرگونه تجمع مسالمت آميز را نيز از همه ما گرفته اند و اينها واقعيات جامعه ما حداقل در ۱۰ سال گذشته است.


متأسفانه مشکل دستگاه امنيتی رژيم با من و امثال من اين است که حرف هم نزنيم. همين حرفی که من الان می زنم يا در سال گذشته که دوبار صحبت کردم، فکرمی کنم دليل اصلی بازگرداندن من به زندان همين دوبار صحبت بود در حالی که کل فعاليت من در آن يک سال، همين بود.


حال اگر بتوانيم به سهم خودم گاهی صحبت کنيم واز نهادهای حقوق بشری و ساير نهادها دعوت کنيم که در حوزه حقوق بشری به ويژه مسائل زندانيان سياسی تلاش کنند.


در حوزه مسائل عام جامعه، من انتظار ندارم با شرايطی که اکنون حاکم است بتوانيم کار منسجم حزبی، مدنی، مسالمت آميز و سازمان يافته انجام بدهيم. امثال من اگر اين قدر امنيت داشته باشيم که زنده باشيم خوب است زيرا اين مسئله برای بسياری از فعالان داخل کشور دغدغه مهمی است و نگران اين هستند که چه خواهد شد.


آقای طبرزدی! وقتی شما در زندان به سر می برديد، اخبار تأييد نشده زيادی در مورد شما وجود داشت، از جمله اين که اتاق مخصوص داشتيد و بهترين امکانات در اختيارتان بوده است.


  • «امثال من اگر اين قدر امنيت داشته باشيم که زنده باشيم خوب است زيرا اين مسئله برای بسياری از فعالان داخل کشور دغدغه مهمی است و نگران اين هستند که چه خواهد شد».
حشمت الله طبرزدی

من در بين تمام زندانيان سياسی، بيشترين دوره انفرادی را تحمل کردم يعنی حداقل ۲۷ ماه که اين ۲۷ ماه را دادگاه انقلاب نيز پذيرفت.


اين مدت را در شکنجه گاه توحيد، بازداشت گاه عشرت آباد، ضد اطلاعات وزارت دفاع، دو- الف مربوط به سپاه، ۲۰۰ سپاه و ۲۴۰سپری کردم. در همين دوران می گفتند طبرزدی در هتل زندگی می کند.


من در بند ۳۵۰ بودم که به بند کارگری معروف است. ابتدا من و دکتر آغاجری به صورت تبعيدی در اين بند بين ساير زندانيان نگهداری می شديم، سپس دکتر آغاجری آزادشد و من آنجا تنها ماندم. طی يکی دو سال بعد، زندانيان سياسی را به آنجا آوردند.


چرا اين بند به «بند کارگری» معروف شده است؟


زيرا زندانيان مالی، مهريه ای و ديه ای برای کارگری می آمدند و متدسفانه بايد بگويم برای اين که چند روز به آنها مرخصی دهند، بيگاری می دادند.


امکانات شان بسيار پايين و بند بسيار شلوغ بود. من با افتخار در همان بند ماندم و حاضر نشدم بروم بند پايين. در بند ما که کارگری بود، حدود ۱۰۰ نفر و بند سياسی حدود ۲۰ نفر بودند. من با کمترين امکانات و در آن شرايط زندگی کردم. اينکه می گويند من امکانات خوبی داشته ام، درست نيست.


در مورد تلويزيون رنگی و يخچال و ساير وسايل چطور؟


الان در تمام اتاق های بندهای زندان اوين مانند بند هفت هشت و ۳۵۰ درتمام اتاق ها تلويزيون و يخچال وجود دارد و اين وسايل جزو موارد عادی زندان است، ولی زندان از اين که زندانی راديو داشته باشد به شدت جلوگيری می کند، زيرا می گفتند می خواهيد رسانه های ديگر را گوش کنيد.


در اين مدت، شما با مقامات جمهوری اسلامی و حتی به طور مستقل با افرادی که برای حقوق بشر فعاليت می کنند، نامه نگاری هم داشتيد و از وضعيت زندان های جمهوری اسلامی گفته ايد. آخرين بار که به زندان رفتيد، وضعيت زندانيان سياسی را چگونه ديديد؟


بسيار بد است. دوره آخر که مرا به زندان اوين بازگرداندند، چون مديريت زندان اوين تغيير کرده و به مديريت احمدی نژادی معروف است، در اين دوره به ما اجازه ندادند لباس داشته باشيم و هيچ گونه امکاناتی بياوريم. وضع غذای زندان خيلی بد بود. من خودم يک ماه مريض شدم.


اين قدر شرايط را برای زندانيان به ويژه درزندان اوين سخت کرده بودند که چهار ماه ملاقات من قطع بود. زندان اوين که گفته می شود يکی از بهترين زندان هاست، در بدترين شرايط ممکن بود. رفتار زندانبانان بد شده بود و فکر می کردند بايد با شدت و حدت بيشتری برخورد کنند.


به شکل مشخص تر، زندانيان سياسی که در مورد آنها اطلاع رسانی خوب انجام نمی گيرد و از حقوقشان خوب دفاع نمی شود، سيستم امنيتی هم به اين نتيجه رسيده است که بايد فشار بيشتری روی اينها بگذارد.


می توانيد يک مثال بزنيد؟


مرتبه آخری که مرا بازگرداندند، آقای جهاندار به اتهام واهی اين که دو کارت تلفن در جيبش بوده است و موقع ملاقات به او داده اند، او را از بند ما به اندرزگاه هفت انتقال دادند. وقتی يک زندانی سياسی کوچکترين اعتراضی می کند و به وضعيت زندان ايراد می گيرد او را به بند ديگر انتقال می دهند.


اخباری که از بيرون به ما می رسيد همه گلايه داشتند که چرا نهادهای حقوق بشر آن طور که لازم است از زندانيان سياسی صحبت نمی کنند و از حقوق اينها دفاع نمی کنند. درايران، زندانيان مظلوم هستند، ولی زندانيان سياسی مظلوميت مضاعف دارند.


آقای طبرزدی آيا حقوق زندانيان درآيين نامه زندان مشخص نشده است؟


ما هيچ نهاد مستقلی نداريم که مستقل باشد و از حقوق زندانی در برابر زندانبان دفاع کند. لذا آيين نامه به طور يک طرفه در دست زندانبان قرار دارد. برای مثال، هر آن چه که به نفع زندانبان است از جمله ممنوعيت راديو، لباس، محدوديت نيم ساعتی يا در ملاقات کاغذی رد و بدل شود، اعمال می کند.


وقتی زندانی اعتراض می کند می گويند طبق آيين نامه است، اما آن چيزی که به نفع زندانی است، هرگز زندانبان خودش را مسئول نمی داند.


مثلاً درمورد شرايط تغذيه و غذا حتی در آيين نامه آمده است که حداقل هفته ای يک بار بايد ميوه به زندانی بدهند، در حالی که نه ميوه می دهند و نه غذای به دردبخور و نه امکانات آموزشی و همه اينها درآيين نامه ذکر شده است.


ولی چون نهادی وجود ندارد که مسئول رسيدگی به اين آيين نامه باشد تا همه آيين نامه اجرا شود، نه آن بخشی که به نفع زندانبان است. اين مانند شمشير داموکلوس است که بر سر زندانی می کوبند و با کوچکترين حرکتی از سوی او امکاناتش را می گيرند و به انفرادی می فرستند و حتی ملاقاتش را قطع می کنند.


يکی از مشکلات بسيار مهمی که در ارتباط با زندانيان ايران به ويژه زندانيان سياسی وجود دارد و متأسفانه در چند سالی که درزندان بودم و نديدم که کارجدی مدنی و حقوق بشری در رابطه با آن صورت گيرد، اين است که نهاد مستقلی وجود ندارد که بين زندانی و زندانبان و همچنين بر آيين نامه نظارت کند تا به طور کامل انجام شود.


XS
SM
MD
LG