راجر کوهن، کارشناس روابط بين المللی و سياست خارجی آمريکا در تحليلی از تازه ترين تحولات بحران هسته ای ايران، بی توجهی آمريکا و غرب به توافق هسته ای هفته گذشته در تهران را يک اشتباه ارزيابی کرده و معتقد است به اين شکل معدود فرصت های مناسب برای مذاکره وتجديد مناسبات آمريکا با ايران از دست می روند.
راجر کوهن در آغاز اين تحليل در بخش ديدگاه های روزنامه نيويورک تايمز می نويسد که جان ليمبرت که از جمله گروگان های آمريکايی در سفارت اين کشور در تهران بود و اکنون از مسوولان سياستگذاری در مورد ايران در وزارت خارجه آمريکاست، تعريف خوبی از کاريکاتوری که مناسبات ايران و آمريکا را طلسم کرده ارائه داده است.
به گفته جان ليمبرت از نگاه آمريکا، ايرانی ها « دغلکار، دروغگو ، بنيادگرا، دور از فهم و خشونت طلب» هستند و در مقابل از نگاه ايران آمريکايی ها « متخاصم ، مقدس نما، کافر، بدسيرت ، ماديگرا ، حسابگر، زورگو و استعمارگر» هستند.
اين مشخصات يکی از بحرانی ترين مناسبات ديپلماتيک جهان است که در همين حال جذاب و پر ماجراست. ايران و آمريکا دشمنان طبيعی يکديگر نيستند و اگر يخ اين مناسبات شکسته شود دو طرف می توانند در مورد بسياری از مسائل توافق داشته باشند.
جان ليمبرت نيمی از زندگی حرفه ای و ديپلماتيک خود را وقف رساندن چنين پيامی کرده است ولی هيچگاه اين پيام شنيده نشده است. همواره تاريخ مسموم مناسبات دو طرف موانع جدی ايجاد کرده و در همين حال آنهايی که از اين فضای مسموم بهره برداری می کنند، خواهان بهبود روابط دو کشور نيستند.
راجر کوهن در ادامه تحليل خود در نيويورک تايمز می نويسد توافقی که با ميانجيگری برزيل و ترکيه در مورد معاوضه سوخت هسته ای ايران به امضا رسيد و واکنش عبوسانه آمريکا به آن نشانه واضحی از اين مسموميت در مناسبات دو کشور است. واکنش قدرت های بزرگ و در راس آنها آمريکا به اين تحول سقوط بيشتر در مسير شکست گفتگو با ايران خواهد بود.
نويسنده خاطر نشان می کند که اگر باراک اوباما واقعا آماده بازبينی در برخورد با ايران بود، نمی بايست تحت تاثير انتقادهای مخالفان خود در واشينگتن تغيير نگرش در مورد ايران را فدای ملاحظات سياسی داخی می کرد.
راجر کوهن در مورد توافقی که با ميانجيگری برزيل و ترکيه در تهران صورت گرفت می نويسد که ترکيه و برزيل از نمونه های قدرت گيری کشورهايی هستند که در دوران افول قدرتهای غربی بر نفوذ خود می افزايند. اقتدار غرب برای تحميل راه حل های خود درمورد بحران های بزرگ جهانی مثل مسئله هسته ای ايران به شدت تضعيف شده است.
دولت آمريکا در شرايطی که درگير دو جنگ ديگر با کشورهای اسلامی است نمی تواند از پس يک جنگ ديگر برآيد. دهه اول قرن بيست و يک، محدوديت های قدرت آمريکا را به خوبی نمايان کرده است. آمريکا هنوز هم قدرت عظيمی است ولی ديگر تعيين کننده مطلق نيست.
در بخش بعدی اين تحليل راجر کوهن به جزييات برنامه هسته ای پرداخته و می نويسد ايران تحت نظارت آژانس بين المللی انرژی اتمی مشغول غنی سازی اورانيوم با غلظت تقريبا پنج درصد بوده است. اگر ايران بخواهد بمب اتمی بسازد بايد اين سوخت هسته ای را به غلظت ۹۵ درصد برساند.
طرح آمريکا در مذاکرات پاييز گذشته در ژنو اين بود که بخش اعظم اورانيوم غنی شده ايران را برای ايجاد فضای اعتماد از آن کشور خارج کرده و به اين ترتيب موادی را که ممکن است مورد استفاده تسليحاتی قرار بگيرد از دسترس ايران دور کند. در مقابل سوخت هسته ای مورد نياز ايران برای راکتورهای تحقيقاتی که قابل استفاده برای مصارف نظامی نيستند در اختيار تهران قرار می گرفت.
در پاييز سال گذشته ايران به روش چانه زنی در بازار، مذاکرات ژنو را مختل کرد و گفت که سوخت هسته ای آن کشور بايد تحت نظارت آژانس در خود ايران انبار شود.
دولت آمريکا با قاطعيت اين را رد کرد.
اما اکنون به نظر می رسد که با ميانجيگری برزيل و ترکيه محور اصلی مذاکرات و طرح ژنو يعنی انتقال بخش اعظم اورانيوم غنی شده ايران به خارج احيا شده است.
ايران پذيرفته همان ميزان از اورانيوم خود را به ترکيه بفرستد و با فاصله يکسال برای انجام مذاکرات فنی اورانيوم غنی شده با غلظت ۲۰ درصد را ديافت کند.
پاسخ آمريکا به اين توافق رفتن به سمت تحريم های جدی واعمال فشار بيشتر بود. در حاليکه راه درست تر اين بود که آمريکا متوجه می شد که فشار به نتيجه رسيده و در آستانه تصويب تحريم های جديد ايران در موضع خود عقب نشينی کرده است.
راجر کوهن می افزايد بی دليل نيست که وزير خارجه ترکيه به شدت از اين وضعيت عصبانی است و می گويد که اوايل سال جاری آمريکا از آن کشور خواست تا طرح سال گذشته را به نوعی در گفت وگو با ايران احيا کنند. وی می افزايد:« آنچه که آمريکا از ما خواست اين بود که به ايران اطمينان دهيم تا اين معامله سوخت را بپذيرد و ما وظيفه خود را انجام داديم.»
درست است که ۱۲۰۰ کيلو اکنون به نسبت سال گذشته سهم کمتری از کل ذخيره اورانيوم غنی شده ايران است . اما در شرايطی که هدف اصلی بايد بنای يک پل ارتباطی بين دو دشمن قديمی باشد اين جزييات چندان اهميتی ندارند.
راجر کوهن درپايان اين تحليل در روزنامه نيويورک تايمز می نويسد که تحريم های بيشتر، رفتار دولت ايران در زمينه هسته ای را تغيير نخواهد داد ولی مذاکره ممکن است بتواند اين کار را بکند. وی ابراز اميدواری کرده که واکنش آمريکا در مورد توافق جديد و ادامه خط تحريم فقط يک گام تاکتيکی در چهارچوب يک استراتژی وسيع تر باشد.
سال گذشته باراک اوباما در سخنان خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد خواستار دوران نوينی از مشارکت در پذيرش مسووليت شد و گفت:« با يکديگر بايد ائتلاف های جديدی را بنا کنيم که پلی باشند بر فراز دشمنی های گذشته.»
ترکيه و برزيل با ميانجيگری توافق اخير تهران دقيقا همان کار را کردند ولی آمريکا آنها را بی محل کرد. با اين کار اوباما نشان داد که الفاظ هوشمندانه وی کلماتی توخالی بودند.
راجر کوهن در آغاز اين تحليل در بخش ديدگاه های روزنامه نيويورک تايمز می نويسد که جان ليمبرت که از جمله گروگان های آمريکايی در سفارت اين کشور در تهران بود و اکنون از مسوولان سياستگذاری در مورد ايران در وزارت خارجه آمريکاست، تعريف خوبی از کاريکاتوری که مناسبات ايران و آمريکا را طلسم کرده ارائه داده است.
به گفته جان ليمبرت از نگاه آمريکا، ايرانی ها « دغلکار، دروغگو ، بنيادگرا، دور از فهم و خشونت طلب» هستند و در مقابل از نگاه ايران آمريکايی ها « متخاصم ، مقدس نما، کافر، بدسيرت ، ماديگرا ، حسابگر، زورگو و استعمارگر» هستند.
اين مشخصات يکی از بحرانی ترين مناسبات ديپلماتيک جهان است که در همين حال جذاب و پر ماجراست. ايران و آمريکا دشمنان طبيعی يکديگر نيستند و اگر يخ اين مناسبات شکسته شود دو طرف می توانند در مورد بسياری از مسائل توافق داشته باشند.
بیشتر بخوانید:
جان ليمبرت نيمی از زندگی حرفه ای و ديپلماتيک خود را وقف رساندن چنين پيامی کرده است ولی هيچگاه اين پيام شنيده نشده است. همواره تاريخ مسموم مناسبات دو طرف موانع جدی ايجاد کرده و در همين حال آنهايی که از اين فضای مسموم بهره برداری می کنند، خواهان بهبود روابط دو کشور نيستند.
راجر کوهن در ادامه تحليل خود در نيويورک تايمز می نويسد توافقی که با ميانجيگری برزيل و ترکيه در مورد معاوضه سوخت هسته ای ايران به امضا رسيد و واکنش عبوسانه آمريکا به آن نشانه واضحی از اين مسموميت در مناسبات دو کشور است. واکنش قدرت های بزرگ و در راس آنها آمريکا به اين تحول سقوط بيشتر در مسير شکست گفتگو با ايران خواهد بود.
نويسنده خاطر نشان می کند که اگر باراک اوباما واقعا آماده بازبينی در برخورد با ايران بود، نمی بايست تحت تاثير انتقادهای مخالفان خود در واشينگتن تغيير نگرش در مورد ايران را فدای ملاحظات سياسی داخی می کرد.
راجر کوهن در مورد توافقی که با ميانجيگری برزيل و ترکيه در تهران صورت گرفت می نويسد که ترکيه و برزيل از نمونه های قدرت گيری کشورهايی هستند که در دوران افول قدرتهای غربی بر نفوذ خود می افزايند. اقتدار غرب برای تحميل راه حل های خود درمورد بحران های بزرگ جهانی مثل مسئله هسته ای ايران به شدت تضعيف شده است.
دولت آمريکا در شرايطی که درگير دو جنگ ديگر با کشورهای اسلامی است نمی تواند از پس يک جنگ ديگر برآيد. دهه اول قرن بيست و يک، محدوديت های قدرت آمريکا را به خوبی نمايان کرده است. آمريکا هنوز هم قدرت عظيمی است ولی ديگر تعيين کننده مطلق نيست.
در بخش بعدی اين تحليل راجر کوهن به جزييات برنامه هسته ای پرداخته و می نويسد ايران تحت نظارت آژانس بين المللی انرژی اتمی مشغول غنی سازی اورانيوم با غلظت تقريبا پنج درصد بوده است. اگر ايران بخواهد بمب اتمی بسازد بايد اين سوخت هسته ای را به غلظت ۹۵ درصد برساند.
طرح آمريکا در مذاکرات پاييز گذشته در ژنو اين بود که بخش اعظم اورانيوم غنی شده ايران را برای ايجاد فضای اعتماد از آن کشور خارج کرده و به اين ترتيب موادی را که ممکن است مورد استفاده تسليحاتی قرار بگيرد از دسترس ايران دور کند. در مقابل سوخت هسته ای مورد نياز ايران برای راکتورهای تحقيقاتی که قابل استفاده برای مصارف نظامی نيستند در اختيار تهران قرار می گرفت.
در پاييز سال گذشته ايران به روش چانه زنی در بازار، مذاکرات ژنو را مختل کرد و گفت که سوخت هسته ای آن کشور بايد تحت نظارت آژانس در خود ايران انبار شود.
دولت آمريکا با قاطعيت اين را رد کرد.
اما اکنون به نظر می رسد که با ميانجيگری برزيل و ترکيه محور اصلی مذاکرات و طرح ژنو يعنی انتقال بخش اعظم اورانيوم غنی شده ايران به خارج احيا شده است.
ايران پذيرفته همان ميزان از اورانيوم خود را به ترکيه بفرستد و با فاصله يکسال برای انجام مذاکرات فنی اورانيوم غنی شده با غلظت ۲۰ درصد را ديافت کند.
پاسخ آمريکا به اين توافق رفتن به سمت تحريم های جدی واعمال فشار بيشتر بود. در حاليکه راه درست تر اين بود که آمريکا متوجه می شد که فشار به نتيجه رسيده و در آستانه تصويب تحريم های جديد ايران در موضع خود عقب نشينی کرده است.
راجر کوهن می افزايد بی دليل نيست که وزير خارجه ترکيه به شدت از اين وضعيت عصبانی است و می گويد که اوايل سال جاری آمريکا از آن کشور خواست تا طرح سال گذشته را به نوعی در گفت وگو با ايران احيا کنند. وی می افزايد:« آنچه که آمريکا از ما خواست اين بود که به ايران اطمينان دهيم تا اين معامله سوخت را بپذيرد و ما وظيفه خود را انجام داديم.»
درست است که ۱۲۰۰ کيلو اکنون به نسبت سال گذشته سهم کمتری از کل ذخيره اورانيوم غنی شده ايران است . اما در شرايطی که هدف اصلی بايد بنای يک پل ارتباطی بين دو دشمن قديمی باشد اين جزييات چندان اهميتی ندارند.
راجر کوهن درپايان اين تحليل در روزنامه نيويورک تايمز می نويسد که تحريم های بيشتر، رفتار دولت ايران در زمينه هسته ای را تغيير نخواهد داد ولی مذاکره ممکن است بتواند اين کار را بکند. وی ابراز اميدواری کرده که واکنش آمريکا در مورد توافق جديد و ادامه خط تحريم فقط يک گام تاکتيکی در چهارچوب يک استراتژی وسيع تر باشد.
سال گذشته باراک اوباما در سخنان خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد خواستار دوران نوينی از مشارکت در پذيرش مسووليت شد و گفت:« با يکديگر بايد ائتلاف های جديدی را بنا کنيم که پلی باشند بر فراز دشمنی های گذشته.»
ترکيه و برزيل با ميانجيگری توافق اخير تهران دقيقا همان کار را کردند ولی آمريکا آنها را بی محل کرد. با اين کار اوباما نشان داد که الفاظ هوشمندانه وی کلماتی توخالی بودند.