ممد جان خوبی؟ چطوری؟ چه خبر؟ خوش میگذره ؟ ممد جان میبینی چه بر سر شهر آزاد شده آمده؟ البته چه آزادی و چه کشکی ممد آقا! «نبودی ببینی» ولی چیزی هم واقعاً دیدنی نیست که بخوای الان بکوبی بیای این همه راه ببینی!
خوزستان الان میدونی چی شده ممد جان؟
خوزستان شده موزه ی جنگ! موزه جنگ و بدبختی و آوار و فلاکت و کربلا! یعنی میخوام بهت بگم که به افتخار دفاع مقدس و یا جنگ و یا هر چی شما میخوای اسمشو بزار - خوزستان همونجوری جنگ زده نگهداری شده! خیلی هم دقیق و حساب شده همون جوری مثل سابق نگهداری و محافظت میشه! از این نظر شاید برای تو باحال باشه ممد! مثلا اگر یک وقتی برگردی می بینی که هیچی رو از دست ندادی و اصلا «نبودی که ببینی» نبود و ندیده تو می تونستی حدس بزنی و ببینی! اینجا همه چی عوض شده ولی خوزستان همونجوری موند ممد! باورت میشه؟ خیلی باحال نه؟ انگار نه انگار که یک قرن از اون جنگ لعنتی گذشته! شرایط در خوزستان هنوز همون طوری مثل قدیما! جنگیه!
ممد آقا چیکار میکنی این روزا؟
تو کار خواب و اینا نیستی ؟ مثلا بری تو خواب ملت زنده رو میگما! این مادر بزرگ مرحوم من کار و زندگی نداره همش میاد به خواب من. شما می کنی از این کارا؟ اگه ماموریت دادن و خواستی بری توی خواب یکی، میشه بری تو خوابش و بشینی باهاش حرف بزنی و ببینی دردش چیه که اصرار بر نادانی و سیاست جهل داره؟
در ضمن ممد آقا یک سوال!
شما اون بالایی یا این پایینی؟ کجایی دقیقا؟ یعنی منظورم بعد از مرگ، آدمی می تونه همین جوری مثل فیلما سرش رو بچرخونه دنیا رو مانیتور کنه و مثلا بببینه کی داره کجا حق مردم رو میخوره؟ آهان اونجوری نیست؟ پس چه جوری کار میکنه این عالم هستی؟ مگه اینجوری نیست که آخر فیلم حق همیشه به حقدار میرسه؟ مگه اینجوری نیست که تو نیکی کن و در دجله انداز؟ میشه شما بگی یه نیکی بکنند این دفعه استثنا به جای دجله در کارون بیندازند؟ ما باز و اینا نمی خواییما! به جون تو اگه راضی به زحمت باشم. اگه لطف کنی بگی به جای اینکه «ایزد در بیابانم دهد باز» یه کوچولو «آزادی» به ما بده ممنون میشیم!
به هایده سلام برسون ممد!