یکی از حسرتهای زندگی من اینه که متأسفانه زمانی که ایران بودم هیچوقت فرصت نشد که برم آبادان و به خاطر فرهنگ غنی که آبادان در ایران داره، این حسرت به دل من ماند و الانم که -قربونش برم- ایران اصلاً راهمون نمیدن و به خواب ببینیم آبودون را!
آدمی هر جایی رو از آدمهاش میشناسه! یعنی چون همه تجارب آدمی شخصیه منم به خاطر برخورد شخصیم با آبادانیها و دوستان آبادانیم همیشه یک تعلق خاطری به اون منطقه داشتم و دارم.
دلیل اصلیش هم شاید به خاطر طنز منحصر به فرد آبادانیهاست و مسائل دیگر که حالا اینجا جاش نیست!
همانطور که میدانید ساختمانی به اسم متروپل در آبادان فرو ریخت و جان بسیاری از مردم رو گرفت و الان که من در حال نوشتن این خطوط هستم تعداد زیادی هنوز زیر آوار هستند و اجسادشون بیرون نیامده.
من ضمن ابراز همدردی با همه بازماندگان این حادثه، صدای مردم آبادان رو اینجا میخوام براتون پخش کنم اون هم ساعتی پس از وقوع این حادثه…