قصد این قافله حتی اگر هم ناکجاست
راه ما از کاروان ناامیدی ها جداست
دل به دریا می زند با قایق آزادگی
هرکه درخلوت به آثار تفکر مبتلاست
پرچم سبز و سپید و قرمز رؤیای ما
در وزشهای نسیم صبح آگاهی رهاست
در گذار از پیچ وخم های سیاه پیش رو
یادمان باشد که شب هم ناگزیر از انقضاست
ساحل آرامش فردا همین نزدیکی است
گرچه اقیانوس غمها ظاهرش بیانتهاست
میزنم پارو به سمت روشنی همراهتان
قایق ما روبهروی انزوای ناخداست
کشتی این ناخدا را آنچه غرقش میکند
بی گمان در لابهلای موج گیسوی شماست
-----------------------
سعید خاقانی