امروز جامعهٔ ایران به یک جامعهٔ «اعتراضی» تبدیل شده است. در دههٔ ۷۰ و چند سال بعد از رهبرشدن علی خامنهای، اعتراضهای کوچک و بزرگی در برخی شهرها همانند شیراز، مشهد، اراک، قزوین و اسلامشهر به وقوع پیوست که محور بسیاری از آنها «حاشیهنشینی»، «گرانی»، «بیکاری» و «مشکلات رفاهی و معیشتی» بود.
این اعتراضها در همان شهرها محدود ماند و با سرکوب شدید نیروهای امنیتی به دیگر شهرهای کشور سرایت نکرد. حتی اعتراض دانشجویی سال ۷۸ در تهران که رنگی سیاسی داشت، تنها به دانشگاه تبریز کشیده شد.
اعتراضات انتخاباتی سال ۸۸ دیگر معیشتی نبود. قشر متوسط جامعه به نتایج رأیدادنش معترض بود، آن هم نه در تمام کشور بلکه در برخی شهرهای بزرگ بهویژه در تهران. این اعتراضها اما همدلی قشر فرودست جامعه را بههمراه نداشت.
اما در دههٔ ۹۰ و بعد از آن، تحریمهای اقتصادی در کنار عملکرد ضعیف و حکمرانی ناکارآمد حاکمیت موجب شد پرستاران، فرهنگیان، بازنشستگان، کارگران، کامیونداران، معلولان و بیماران خاص و… هر بار در تجمعات بیشمار خود، صدای اعتراضشان را به گوش مقامها برسانند.
اما این خاکسترهای کوچک اعتراضی آتشی شعلهور و گستردهتر در سالهای ۹۶ و ۹۸ شد با هزاران کشته، زخمی و بازداشتی.
با این حال، مقامهای جمهوری اسلامی مشکلات مردم و خواستههای آنها را تنها به مشکلات اقتصادی و معیشتی و یا مشکلات خشکسالی و کمآبی در اصفهان و خوزستان و… تقلیل دادند. اما اعتراضها به سرنگونی هواپیمای اوکراینی با موشکهای سپاه پاسداران که در دیماه ۹۸ موجب کشته شدن ۱۷۶ سرنشین آن شد و بعد از آن، اعتراضات گستردهٔ «زن زندگی آزادی» در سال ۱۴۰۱ نشان داد مردم از حکومت جمهوری اسلامی، در تمام اشکال سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ناراضی و رویگردان هستند.
همچنانکه «موج چهارم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان» در سال ۱۴۰۲ نشان داد، ۹۲ درصد از مردم از وضعیت فعلی کشور ناراضی هستند. در این مطلب نگاهی کوتاه داریم به برخی از مهمترین اعتراضها از ابتدای دههٔ ۷۰ خورشیدی تا به امروز.
سال ۷۱؛ مشهد، شورش حاشیهنشینان
جدیترین شورش شهری بعد از انتخاب علی خامنهای به رهبری جمهوری اسلامی با کشته شدن دو دانشآموز در کوی طلاب مشهد رقم خورد که شورش حاشیهنشینان علیه «فقر» و «بیتوجهی حکومت به طبقهٔ تهیدست جامعه» بود.
سیاست «تعدیل اقتصادی» اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور وقت، تورم بالایی در کشور ایجاد کرد. سال ۷۱ این تورم بالای ۲۴ درصد بود و در سال ۷۴ به نزدیک ۵۰ درصد رسید.
مردم تهیدست برای یافتن سرپناه به حاشیهٔ شهرها پناه بردند، اما حکومت اجازهٔ ساختوساز غیرقانونی به آنها نمیداد. نهم خرداد سال ۷۱ بولدوزرهای شهرداری برای تخریب بخشی از خانهها وارد «کوی طلاب» مشهد شدند. بین مردم با مأموران شهرداری درگیری شدیدی درگرفت. مأموران نیروی انتظامی با یک اتوبوس وارد محل حادثه شدند و از گاز اشکآور استفاده کردند. با تیراندازی مأموران، دو دانشآموز کشته شدند.
مردم خشمگین و معترض، پیکر دو نوجوان کشتهشده را روی دست گرفتند و بهسمت شهر رفتند. آنها ادارهٔ کل دادگستری و چند پاسگاه پلیس را تسخیر کردند. مأموران امنیتی توان مقابله با گسترش اعتراضها که وارد دومین روز خود شده بود را نداشتند. چند پاسگاه پلیس و ساختمان دولتی به آتش کشیده شد و بیش از ۳۰۰ نفر بازداشت شدند.
آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، شورش مشهد را به «ضد انقلاب و دشمن خارجی» در همراهی با «اوباش چاقوکش» نسبت داد و گفت: «یک قشر رذل اوباش چاقوکش، که اقلیت معدودی هستند و دستگاههای انتظامی باید با اینها برخورد کنند. مثل علف هرزه، باید اینها را بکنند و درو کنند و دور بیندازند.»
در کمتر از ۱۱ روز، چهار نفر اعدام شدند.
سال ۷۳، قزوین؛ اعتراض به تقسیمات کشوری
اعتراض مرداد ۱۳۷۳ در شهر قزوین معیشتی نبود. این شهر جزو استان زنجان بود و مردم معترض بودند. برخی از مقامهای محلی و کشوری به مردم این شهر وعدهٔ استان شدن داده بودند. روز رأیگیری در مجلس شورای اسلامی، لایحهٔ استان شدن قزوین با اختلاف چند رأی رد شد.
بهدنبال آن، به مدت سه روز موجی از اعتراض شهر را فرا گرفت. برخی از جادهها بسته شدند و مردم خشمگین به بعضی از بانکها، ادارات دولتی، پمپبنزینها و… خسارات جدی وارد کردند. حتی گفته شد برخی به خودروهای پلاک زنجان حمله کردند و یا یک کامیون پلاک زنجان را تخلیه و بارهایش را داخل خیابان ریختند و خسارات کلی به کامیون وارد کردند.
مقامهای دولتی و نیروهای امنیتی-انتظامی قادر به کنترل اوضاع نبودند تا اینکه علیمحمد بشارتی، وزیر کشور وقت، به نمایندگی از اکبر هاشمیرفسنجانی، رئیسجمهور وقت، وارد شهر شد و در مسجد برای مردم سخنرانی کرد. او استان شدن قزوین را حق مردم دانست و قول داد که در آینده این کار انجام شود. اما وزیر کشور نسبت به وقایع شهر و اعتراض مردم انتقاد کرد که همین مسئله موجب شد سخنرانی او قطع شود و مردم مسجد را ترک کنند و حتی نمایندهٔ قزوین زخمی شود.
با ورود نیروهای امنیتی، اعتراضها سرکوب شد و با وعدهٔ وزیر کشور مبنی بر الحاق قزوین به استان تهران مردم شهر آرام شدند.
سعید حجاریان از مقامهای سابق وزارت اطلاعات به وبسایت «انصاف نیوز» گفته است: «در قزوین پلیس برای حل مسئله از کاتیوشا و آرپیجی مدد گرفت، مردم را متفرق کرد و بهاصطلاح غائله را خاتمه داد. یعنی موضوعی کاملاً مدنی را به شیوهای غیرمدنی پاسخ دادند و برای این عملشان جایزه هم دریافت کردند. »
علی خامنهای هم چند هفته بعد گفت: «باید با کسی که با نظم عمومی مقابله و معارضه میکند و اختلال و خدشه ایجاد میکند، برخورد بشود. نباید نسبت به کسی که نظم عمومی را خراب میکند، حتی اندک اغماض روا داشت.»
از تعداد بازداشتی یا افراد کشتهشدهٔ اعتراضهای قزوین آمار دقیقی منتشر نشد.
سال ۷۴، اسلامشهر؛ شورش تهیدستان حاشیهنشین
دو روز بعد از تعطیلات نوروز در ۱۵ فروردین ۱۳۷۴، شورشی دیگر بهخاطر مشکلات «معیشتی» و سیاستهای اقتصادی دولت اکبر هاشمی رفسنجانی شکل گرفت.
افزایش چند برابری نرخ کرایهٔ حملونقل برای اقشار حاشیهنشین اسلامشهر در استان تهران بسیار سخت بود. نرخ تورم در سال ۷۴ نزدیک به ۵۰ درصد رسیده بود و کمر طبقهٔ «فرودست» و «تهیدست» جامعه را شکسته بود.
اعتراض جمعیت خشمگین و معترض اسلامشهر به افزایش نرخ کرایه در کنار مشکل کمبود برق و آب خیلی سریع به دیگر شهرهای حاشیهنشین رباطکریم، سلطانآباد و صالحآباد هم کشیده شد؛ شهرهایی که فاقد امکانات اولیهٔ شهری و زندگی بودند. مردم معترض تعدادی از بانکها، پمپبنزینها و برخی مراکز دولتی را تخریب کردند و به آتش کشیدند.
علیاکبر ناطق نوری، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، در کتاب خاطرات خود نوشته است: «همیشه وقتی که یک جایی شورش و جار و جنجال میشود مثل مشهد، اسلامشهر، اکبرآباد، قزوین و از این قبیل، آنهایی که در متن صحنه هستند و آتش میزنند، غارت میکنند و شیشه میشکنند، سیاسی نیستند؛ اینها یک مشت آدمهای عقدهای و اراذل و اوباش هستند که در شلوغی میریزند و آتش میزنند که چیزی گیر بیاورند، اما آنهایی که پشتپرده صحنه را هدایت میکنند، آنها سیاسی هستند.»
با همین نگاه، علی خامنهای اعتراضهای اسلامشهر را «خرابکاریهای دشمن» خواند. آمار دقیقی از بازداشتشدگان و کشتهشدگان این اعتراض وجود ندارد جز اینکه در پاورقی کتاب خاطرات سال ۱۳۷۴ هاشمی رفسنجانی به بازداشت ۲۵۰ نفر و کشته شدن یک مأمور انتظامی و شش نفر مجروح اشاره شده است؛ آماری که منابع مستقل آن را تأیید نمیکنند.
سال ۷۸، تهران و تبریز؛ اعتراض دانشجویی
روزنامهٔ «سلام» که حامی اصلی محمد خاتمی، رئیسجمهور وقت، بود، ۱۶ تیرماه ۱۳۷۸ با حکم دادستانی دادگاه ویژهٔ روحانیت توقیف شد. شب بعد، دانشجویان در کوی دانشگاه تهران تجمع اعتراضی برگزار کردند و اعتراض خود را به خیابانهای اطراف کشاندند اما با خشونت مأموران نیروی انتظامی مواجه شدند.
حملهٔ شبانهٔ گروههای فشار و لباسشخصیها به داخل کوی و خوابگاه دانشجویان در آغاز روز ۱۸ تیرماه موجب شد دانشجویان بسیاری آسیب جدی ببینند. تعداد زیادی از دانشجویان بازداشت شدند و یک دانشجو بر اثر اصابت گلوله چشمش تخلیه شد و از سعید زینالی بعد از بازداشت مأموران امنیتی تاکنون اثری نیست.
اعتراضها که به خیابانهای تهران کشیده شده بود، تا پنج روز ادامه یافت و اعتراضهای دانشجویی به دانشگاه تبریز هم کشیده شد؛اعتراضهای خونینی که با خشونت مأموران امنیتی در تهران و تبریز سرکوب شد.
آیتالله خامنهای از مأموران امنیتی خواسته بود «عناصر مفسد و محارب را بر جای خود بنشانند».
فعالان حقوق بشر گزارش کردند که در اعتراضهای تهران و تبریز چند نفر کشته شدند اما حکومت اطلاعات دقیقی تاکنون منتشر نکرده است.
سال ۸۸، تهران و چند شهر دیگر؛ اعتراض سیاسی طبقهٔ متوسط با شعار «رأی من کجاست؟»
نتایج انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ یکی از بزرگترین ناآرامیهای خیابانی پس از انقلاب اسلامی را در پی داشت. میرحسین موسوی و مهدی کروبی و حامیان آنها بهویژه در تهران معتقد به تقلب حاکمیت در انتخابات به نفع محمود احمدینژاد بودند.
اعتراضها و حتی راهپیمایی گستردهٔ معترضان در روز ۲۵ خرداد از میدان امام حسین تا میدان آزادی تهران بیشتر از سوی طبقهٔ متوسط جامعه با شعار «رأی من کجاست؟» همراهی کمتری را از سوی جامعهٔ «فرودست» و «تهیدست» جامعه برانگیخت.
اعتراضها که به «جنبش سبز» معروف شد، با بازداشت چند هزار فعال سیاسی و مدنی و مردم معترض همراه بود. حکومت دست به خشونتی خونین زد و بیش از ۷۰ نفر با گلولهٔ مأموران امنیتی کشته شدند و چند نفر نیز اعدام شدند.
حکومت بهسرعت برای برخی فعالان سیاسی، روزنامهنگاران و معترضان بازداشتی، دادگاههایی بدون کمترین تشریفات قانونی و عادلانه و به تعبیر نهادهای حقوق بشری «نمایشی» برگزار کرد.
ادامهٔ اعتراضها و بیانیههای انتقادی میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی موجب شد حکومت آنها را بدون محاکمهٔ قانونی از زمستان ۸۹ تاکنون به حصر و بازداشت خانگی ببرد.
محمد خاتمی، رئیسجمهور پیشین، با محدودیتهای بسیار از جمله «ممنوعالتصویری» و «ممنوعالخروجی» روبهرو شد. حاکمیت به فعالان در جنبش سبز نام «فتنهگر» گذاشت و آنها را از بسیاری از آزادیهای اجتماعی محروم کرد.
در اعتراضهای سال ۸۸ که چند ماه و در مناسبتهای مختلف ادامه پیدا کرد، حکومت با بخشی از فعالان سیاسی سرشناس روبهرو بود و امکان صحبت، کنترل و محدود کردن آنها را داشت. اما در اعتراض یک دهه بعد، حاکمیت با اعتراضهای بسیار گسترده بدون رهبر و تشکیلات سیاسی مشخص روبهرو شد و دست به سرکوبی شدید و خونین زد.
آیتالله علی خامنهای این اعتراضها را به «عوامل عناصر خارجی» و «مزدوران و دستنشاندگان سرویسهای جاسوسی غربی و صهیونیست» نسبت داد و گفت: «اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا برای اصلاح ابرو چشم را کور کنند، چه بخواهند چه نخواهند، مسئول خونها و خشونتها و هرجومرجها آنهایند…»
سال ۹۶، ایران؛ اعتراضات معیشتی جامعۀ فرودست بیصدا
حسن روحانی در انتخابات اردیبهشت ۱۳۹۶ بر رقیب اصولگرا و سرسخت خود، ابراهیم رئیسی، با رأیی بالاتر از انتخابات سال ۱۳۹۲ به پیروزی رسید، اما این پیروزی قاطع تضمینی نشد برای اینکه هشت ماه بعد یکی از بزرگترین اعتراضهای خیابانی پس از انقلاب شکل نگیرد.
این اعتراضها هفتم دیماه از شهر مشهد در استان خراسان رضوی شروع شد، اما به فاصلهٔ یک روز به ۱۰ استان دیگر هم کشیده شد و در پنجمین روز این اعتراضها به تمام استانها گسترش یافت.
محور اعتراضها «مطالبات اقتصادی و معیشتی» بود. جوانان بسیاری از «بیکاری» در رنج بودند. برخی جامعهشناسان اعتراضهای دیماه ۹۶ را اعتراض «طبقهٔ فرودست» و یا طبقهٔ «ناامیدان بیصدا» خواندند.
طولانیترین اعتراضها در استان اصفهان شکل گرفت و پس از آن در استانهای خوزستان، لرستان، همدان، خراسان رضوی و البرز و بعد در تهران.
علی ربیعی، وزیر وقت تعاون و کار و رفاه اجتماعی، دیماه ۹۷ در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا گفت: «در دیماه ۹۶ یک جریان سیاسی نقش اثر پروانهای (شکستن فضا و آوردن اعتراضها به سطح جامعه) را ایفا کرد و باعث شد که اعتراضات در ۱۶۰ شهر خود را نشان دهد.»
بیشتر مردم معترض شعارشان «مرگ بر دیکتاتور» و علیه رهبر جمهوری اسلامی بود. انگار مردم بیش از دولت، آیتالله خامنهای را مسبب ناکارآمدی وضع موجود میدانستند. بعد از آن شعار «نترسید نترسید، ما همه با هم هستیم» و «نه غزه، نه لبنان - جانم فدای ایران» بیش از همه به گوش میرسید. در برخی از تجمعات اعتراضی هم شعار «رضا شاه، روحت شاد» شنیده شد.
یک ماه بعد از اعتراضها، مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) که با مجوز حکومت فعالیت میکند، اعلام کرد: ۷۵ درصد جمعیت یک نظرسنجی از وضع موجود در کشور ناراضیاند.
علی ربیعی هشدار داده بود که «جنس ناآرامیهای سال ۹۶ شورش از نوع محدود و منطقهای اما خطرناک است و آژیر خطری را به صدا درمیآورد که میتواند گستردهتر شود».
با این اوصاف، علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، معترضان را «مزدور» خواند و گفت: «این بیچارههای بازیخوردهٔ بدبختِ روسیاه در داخل، از یک طرف گفتند « جانم فدای ایران»، از یک طرف پرچم ایران را آتش زدند. بیعقلها نفهمیدند که خب این دو تا که با هم نمیسازد. در مقابل دشمن ایران همین جوان حزباللهی و انقلابی سینه سپر کرده. شما کی قربان ایران رفتید که میگویید فدای ایران؟»
مقامهای رسمی از بازداشت پنج هزار نفر و کشته شدن ۲۵ نفر خبر دادند، اما معمولاً آمار رسمی حکومت از معترضان و کشتهشدگان کمتر از تعداد واقعی است.
آبان ۹۸، ایران؛ اعتراض معیشتی جامعهٔ فرودست و تهیدست
جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۸ خبر سهمیهبندی سوخت و افزایش قیمت بنزین اعلام شد. مردم در برخی شهرها به خیابان آمدند و با خاموش کردن اتومبیلهای خود به این تصمیم و تغییر ناگهانی اعتراض کردند. روز بعد، اعتراضها به دیگر شهرهای ایران کشیده شد و موج بزرگتری نسبت به اعتراضهای سال ۹۶ شکل گرفت.
اینترنت در ایران روز ۲۵ آبان به دستور «شورای امنیت کشور» قطع شد و ایران برای جهانیان در بیخبری ترسناکی فرو رفت.
بر اساس گزارش «آتش خاموش؛ نگاهی به اعتراضات آبان ۹۸ از موسسهٔ رحمان و سعید مدنی»، از ۳۱ استان کشور، در ۲۵ استان حداقل یک اعتراض در جریان وقایع ۹۸ صورت گرفت.
همانند اعتراضهای دو سال پیش، بخش مهمی از شعار معترضان در اعتراضهای آبان ۹۸ «مرگ بر دیکتاتور» و یا «دیکتاتور حیا کن، مملکت رو رها کن» بود. با این حال، در این اعتراضها شعارها نیز رنگ دیگری به خود گرفت: «پول نفت گم شده، خرج فلسطین شده»، «بنزین گرونتر شده، فقیر فقیرتر شده»، «سوریه کم آورده، تقصیر ملت چیه» و شعار «ای شاه ایران، برگرد به ایران».
مردم معترض با خاموش کردن اتومبیل، بستن راهها و خیابانها تجمعات اعتراضی خود را گسترش دادند و حتی در مواردی حمله به مراکز بسیج و آتشزدن مراکز و ماشینهای پلیس گزارش شد. اعتراضها تلفیقی از تجمعات آرام و مسالمتآمیز تا خشونتآمیز بود.
شدت خشونت مأموران امنیتی در مقابل مردم معترض، بهویژه در ماهشهر، این اعتراضها را به یکی از خونینترین اعتراضهای بعد از انقلاب اسلامی تبدیل کرد.
مقامهای رسمی و حکومتی ادعا کردند ۲۳۰ نفر کشته شدند. سازمان «عفو بینالملل» حداقل به مستندات ۳۲۴ کشتهشده دسترسی پیدا کرد و خبرگزاری «رویترز» از قول منابعی که نامشان را نبرد، کشتهشدگان را ۱۵۰۰ نفر اعلام کرد.
گفته شد دستکم هشت هزار و ۶۰۰ معترض در ۲۲ استان ایران بازداشت شدند.
آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، اعتراضهای آبان ۹۸ را «یک توطئهٔ عمیق، وسیع و بسیار خطرناک» توصیف کرد که به گفتهٔ او «بهوسیلهٔ مردم نابود شد».
برخی جامعهشناسان، اعتراضهای آبان ۹۸ را اعتراض «تهیدستان و حاشیهنشینان شهری» خواندند. بخش دیگری از بازیگران و کنشگران این اعتراضها افراد «طبقهٔ متوسط» سالهای گذشته بودند که بهواسطهٔ شرایط اقتصادی، حالا «فرودست» شده و از وضعیت معیشتی و رفاهی خود به تنگ آمده بودند. برخی اقتصاددانان به عوامل دیگر نارضایتی، از جمله نابرابری و تبعیض، نیز اشاره میکنند.
محسن رنانی، اقتصاددان، تهیدستان را «پابرهنگان» نامید و نوشت: «یکی از ویژگیهای آبانماه ورود پابرهنگان به اعتراضات بود. فقرا، حاشیهنشینان و پابرهنگان چیزی برای از دست دادن ندارند. آنها معمولاً رهبریپذیر نیستند و وقتی هم هیجانی میشوند، مدیریتپذیر نخواهند بود، یعنی با آنها نمیشود گفتوگو کرد. آنها یا باید به خواستهٔ خود برسند یا تخریب و نابود میکنند. راه سومی هم وجود ندارد، بنابراین یا باید به خواستهٔ آنها پاسخ مثبت داده شود یا سرکوب خونبار شوند.»
مطابق برخی برآوردها، حدود ۱۱ تا ۲۰ میلیون نفر از جمعیت ایران در سکونتگاههای غیررسمی (حاشیهنشین) زندگی میکنند. شدت فقر آنچنان در کشور زیاد شده است که اگر زمانی «گورخوابی» و یا «قبرخوابی» تنها تیتر رسانهها بود، حالا «موتورخانهخوابی»، «اتوبوسخوابی»، «ماشینخوابی» و یا «پشتبامخوابی» در بخشی از جامعه رایج شده است.
۱۴۰۱، ایران؛ جنبش «زن زندگی آزادی»
مهسا ژینا امینی، دختر جوانِ کُرد سنیمذهب، از سوی مأموران گشت ارشاد تهران بهخاطر حجاب بازداشت شد و چند روز بعد در بیمارستان جان خود را از دست داد.
همان ابتدا تجمعی مقابل بیمارستان کسری تهران شکل گرفت و ساعاتی بعد اعتراضها ابتدا در استان کردستان و پس از آن تقریباً سراسر کشور را فرا گرفت؛ اعتراضهایی فراگیر که هرچند رهبر و تشکیلات و اهداف مشخصی نداشت، اما پیشگامان و بازیگران اصلی آن دختران و زنان و جوانانی بودند که از فشار حکومت بهخاطر حجاب اجباری، تبعیض مذهبی، نداشتن آزادیهای سیاسی و اجتماعی و… به تنگ آمده بودند.
این اعتراضها بهسرعت نمادهای چشمگیری در ایران و جهان پیدا کرد. زنان موهای خود را بریدند، شعار «زن زندگی آزادی» محور تجمعات شد. هزاران نفر بازداشت شدند. کشته شدن دستکم ۵۴۰ دختر و پسر جوان و حتی کودک بیدفاع با ضربات باتوم و حتی گلولههای ساچمهای و جنگی که به سر و صورت و چشمانشان اصابت کرد و تعداد بسیار زیادی را مجروح و نابینا کرد، موجی از خشم و نفرت را علیه حاکمیت برانگیخت.
شعارهای اعتراضات «زن زندگی آزادی» مستقیماً از جنس «اقتصادی و معیشتی» نبود، اما ماهیت بیشتری از اعتراض علیه «تبعیض» و «بیکفایتی حکومت» داشت: «ما همه مهسا هستیم، بجنگ تا بجنگیم»، «مرگ بر خامنهای»، «از یزد تا کردستان، جانم فدای ایران»، «دانشجوی زندانی، آزاد باید گردد»
به گفتهٔ برخی جامعهشناسان، حالا جامعهٔ ایران به جامعهای «جنبشی» یا «اعتراضی» تبدیل شده است. برخی بر این باورند که اگر شیوع بیماری کرونا نبود، در فاصلهٔ اعتراضات ۹۸ تا ۱۴۰۱، امکان اعتراضهای گستردهتری هم وجود داشت.
مدتدار بودن و طولانی شدن اعتراضهای ۱۴۰۱ که بیش از ۸۰ روز طول کشید، شبیه به اعتراضهای سال ۱۳۸۸ بود، اما با اعتراضهای سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ هم از نظر مدتزمان، طبقهٔ معترض و خواسته و اهداف آنان تقریباً متفاوت بود. اما وجه مشترک چند اعتراض بزرگ و گستردهٔ اخیر، علاوه بر نداشتن رهبری و تشکیلات مشخص، این بود که از سیاستها و کارگزاران حکومت اعلام «بیزاری» میکردند.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، اعتراضات ۱۴۰۱ را مثل همیشه «طراحی آمریکا، رژیم صهیونیستی و دنبالهروهای آنها» خواند، اما نگفت چرا مردم از چند دهه سیاستهای ایدئولوژیک و ناکارآمد او و حکومت جانشان به لب رسیده است.