۵۰ سال پیش در تاریخ نهم آذر ۱۳۵۰، نیروی دریایی شاهنشاهی طی یک عملیات آبی-خاکی موفق شد تا حاکمیت ایران را بر سه جزیره تنگه هرمز یعنی تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی پس از هشت دهه اشغال توسط انگلستان بازگرداند. این عملیات تنها یک روز پیش از خروج نیروی دریایی بریتانیا از خلیج فارس و تنها دو روز پیش از استقلال امارات متحده عربی با توافق کامل با بریتانیا انجام شد.
دولتهای بریتانیا و ایران به مدت سه سال درباره شرایط برقراری حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه تنگه هرمز مذاکره کرده و در نهایت به توافقی رسیدند که به عملیات آبی-خاکی نیروی دریایی شاهنشاهی در تاریخ نهم آذر ۱۳۵۰ منتهی شد. الحاق دوباره این جزایر به خاک ایران این اطمینان را به بریتانیا میداد که از روند صادرات نفت از طریق تنگه راهبردی هرمز توسط شیخنشینهای جنوب شرق خلیج فارس اخلالی ایجاد نشود.
کشورهای عربی متحد اتحاد جماهیر شوروی که از دیرباز به علت روابط حسنه دولت شاهنشاهی ایران با حکومت اسرائیل با آن دشمنی داشتند، به مخالفت با تسلط ایران بر جزایر سهگانه روی آوردند. معمر قذافی رهبر خودکامه لیبی، پیش از انقلاب، و صدام حسین رهبر خودکامه عراق، پس از انقلاب اسلامی، آمادگی کشورهایشان برای اشغال این جزایر و الحاق آن به امارات متحده عربی اعلام کردند.
از آن زمان تا به امروز نیز امارات متحده عربی حاکمیت ایران بر این سه جزیره را غیرقانونی قلمداد کرده، اما همواره از انجام عملیات نظامی جهت اشغال آنها عاجز بوده است.
در دوران تسلط بریتانیا بر سواحل جنوب شرق خلیج فارس، جایی که امروز امارات متحده عربی نام گرفته است، جزایر تنب کوچک و بزرگ به شیخنشین رأسالخیمه، و ابوموسی به شیخنشین شارجه، واگذار شده بود. حاکمان کنونی امارات متحده عربی که از هفت شیخنشین از جمله شارجه و رأسالخیمه تشکیل شده، همواره این جزایر سهگانه را متعلق به خاک خود میدانند، در حالی مقامات ایرانی حقانیت حاکمیت خود بر این جزایر را مستند به سابقه تسلط ایران بر آنها از دوران شکست استعمارگران پرتغالی توسط ارتش شاه عباس صفوی و تسلط ایران بر کل جزایر خلیج فارس میدانند.
مذاکرات پشتپرده ایران و انگلستان پیش از اجرای عملیات
در نیمه دوم دهه ۱۳۴۰ خورشیدی، پادشاه ایران محمدرضا شاه پهلوی، در کنار بهبود گسترده جایگاه سیاسی ایران در عرصه بینالملل، نیروهای مسلح ایران را در راستای مقابله با هرگونه تهاجم احتمالی ارتش بعث عراق که در آن زمان از حمایت مستقیم اتحاد جماهیر شوروی برخوردار بود تقویت کرد.
این امر با تربیت نیروهای نظامی خبره و همچنین خریداری تجهیزات و تسلیحات نظامی همراه شد و خیلی سریع ایران را به متحدی برای انگلستان و ایالات متحده تبدیل کرد که به علت قدرت نظامی و جایگاه برتر سیاسیاش ضمن دفاع از تمامیت ارضی خود از جریان صادرات نفت به اروپا و آمریکای شمالی حفاظت کند.
تثبیت حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه، تسلط بر مهمترین آبراههای تجاری و نفتی خلیج فارس را فراهم میکرد؛ امری که به دستاویزی سیاسی برای اعتراض دولت وقت عراق و متعاقباً متحدانش چون الجزایر به شورای امنیت سازمان ملل متحد بر علیه ایران تبدیل شد.
در راستای مقابله با اقدامات منفی حاکمان خودکامه عراق، لیبی (معمر قذافی)، و جمهوری خلق یمن، جهت محکومسازی اقدام ایران در سازمان ملل، حمایت سیاسی دولتهای بریتانیا و آمریکا از اقدام نیروی دریایی ارتش شاهنشاهی ایران، اقدامات عراق را بینتیجه کرد.
پیتر رمزباتم (Peter Ramsbotham) سفیر سابق بریتانیا در ایران (در سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۲)، در مصاحبهای در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۷۹ به مدیر پروژه تاریخ شفاهی وزارت امور خارجه بریتانیا، مالکوم مکبین (Malcolm McBain) در رابطه با مذاکرات پشت پرده ایران و بریتانیا در رابطه با بازگرداندن حق حاکمیت جزایر سهگانه گفت:
«ما قرار بود از خلیج فارس خارج شویم. همه چیز با تصمیم تِد هیث (Ted Heath) [نخستوزیر وقت بریتانیا] برای عقبنشینی از شرق [کانال] سوئز شروع شده بود. این برنامه ما بود. بخشی از مشکل هم خلیج فارس بود. قاعدتاً ما پیمان امنیتی با شیخنشینها داشتیم، حیاتشان به ما بستگی داشت. شیخ رأسالخیمه و کسانی مثل او به ما وابسته بودند، شارجه و جاهای دیگر هم همینطور. اما در یک شبانهروز ما قرار بود این پیمان امنیتی را به یک پیمان اتحاد [سیاسی] و بدون مسئولیتهای دفاعی تنزل دهیم.
من با شاه در رابطه با این خروج نیروها و پیامد آن بسیار صحبت کردم. او بیشتر درباره ادعای حق حاکمیت تاریخی ایران بر شماری از جزایر خلیج [فارس] تأکید میکرد. یکی از آنها ابوموسی نام داشت، دیگران تنب کوچک و بزرگ بودند. بعد از خروج ما، او خواهرزادهاش ]شهریار[ شفیق، فرزند خواهرش شاهزاده اشرف را فرستاد. او با یکی از هاورکرافتهای نظامی که از ما ]بریتانیا[ و نیروهایی از نیروی دریایی ایران به این جزایر اعزام شد. آنها جزایر را گرفتند.
در یکی از این جزایر که فانوس دریایی داشت، دو پلیس هندی کشته شدند. شیخ رأسالخیمه به ما به خاطر خیانتی که به او کردیم شکایت کرد. ما وظیفه داشتیم از او دفاع کنیم، اما جزیرههایش را دادیم رفت. با این وجود پس از آن با شاه درباره توافقات مربوط به صادرات نفت از این جزایر، مذاکره کردیم. من در این مذاکرات به همراه یک مرد شریف، سِر ویلیام لوس (Sir William Luce) فردی که در گذشته فرماندار سودان بود شرکت کردم
دیری نپایید که عراقیها مسئله را به شورای امنیت [سازمان ملل] کشاندند. شاه به ما گفت که برایش مشکل سیاسی درست شده و ما باید از او حمایت کنیم [سیاسی]. لذا ما به ملکه [الیزابت] بیچاره گفتیم که شاه و شهبانو را به اسکات (Ascot) دعوت کند جایی که او به مدت یک هفته در قلعه ویندزور (Windsor Castle) اقامت کرد. من و همسرم هم دعوت شدیم. اما اعضای خانواده سلطنتی آنجا آمدند، یکی پس از دیگری. پس از یک شام فوقالعاده، ملکه ما را برد چیزهایی را مشاهده کنیم. اشیای جالب، دستنوشتههای فارسی تاریخی، چیزهایی که شاه هرگز ندیده بود قبلاً. روز بعد ملکه از شاه دعوت کرد تا با هم اسبسواری کنند.»
جزئیات عملیات نیروی دریایی شاهنشاهی در ابوموسی
در ساعت ۶:۱۵ صبح نهم آذر ۱۳۵۰، یکی از دو فروند هاورکرافت سنگین بی اِچ-۷ (کلاس وِلینگتون) نیروی دریایی شاهنشاهی به خلبانی شهریار شفیق نیروهای ایرانی را در غرب جزیره پیدا کردند (نیروی دریایی چهار فروند دیگر از این هواناو در سال ۱۳۵۳ خریداری کرد).
این نیروها سریعاً به سمت نقاط حساس جزیره پیش روی کرده و تا ساعت ۶:۵۰ صبح، تمامی نقاط حساس و ارتفاعات آن را به کنترل خود درآوردند. افسران و درجهداران و سربازان ایرانی به محض پیاده شدن در جزیره ابوموسی، پرچم ایران را بر بالای کوه حلوا که مرتفعترین نقطه آن بود برافراشتند.
در حین اجرای عملیات، یک فروند هلیکوپتر (احتمالاً از نوع آگوستا بل ۲۰۶آ جِت رِنجِر هوادریا (هواپیمایی نیروی دریایی) از بالا دیدهبانی نقاط حساس جزایر را بر عهده داشت. در ساعت ۶:۳۰ نیز هواپیماهای شکاری نیروی هوایی شاهنشاهی در راستای پشتیبانی از نیروهای عملکننده بر روی جزیره نمایان شدند.
در ساعت ۷:۱۵ دریادار رمزی عطایی جهت ملاقات با شیخ صقر از شارجه به جزیره عزیمت کرد و در ساعت ۷:۳۰ بلافاصله در منطقه ملاقات پرچم ایران برافراشته شد.
جزئیات عملیات نیروی دریایی شاهنشاهی در تنب بزرگ
جزیره تنب کوچک فاقد سکنه بوده و جهت باز پس گرفتن آن عملیات نظامی صورت نگرفت، اما در جزیره تنب بزرگ در ساعت ۶ صبح، هلیکوپترهای نیروی دریایی اعلامیههایی در راستای دعوت به ترک مقاومت بر روی دهکده و ساختمان پلیس پخش کردند.
متعاقباً در ساعت ۶:۱۵ صبح، پنج فروند از هشت هواناو (هاورکرافت) اِس آر.اِن-۶ (کلاس وینچِستِر) نیروی دریایی در سه کرانه شمالی، جنوب شرقی و جنوب غربی نیروهای کماندویی و گردانهای ساحلی را پیاده کردند.
عملیات آنها در این سه کرانه توسط ناو کهنمویی، ناوچه پروین و ناو میلانیان، و همچنین یک فروند هلیکوپتر مسلح آگوستا بل ۲۰۵ پشتیبانی میشد. در ساعت ۶:۳۵ نیز شکاریهای نیروی هوایی بر فراز جزیره ظاهر شدند. نیروهای پیاده شده از هاورکرافتها در چهار گروه به سمت ارتفاعات دو جزیره پیشروی کرده و در ابتدا با هیچگونه مقاومتی برخورد نکردند.
گروهی از سربازان ایرانی به فرماندهی سروان پیاده سوزنچی، به مقابل مدرسه و پایگاه پلیس میرسند. در این زمان یکی از افراد بدون اسلحه ابتدا به پاسگاه اعزام میشود که نیروهای پلیس تسلیم شوند. دو نفر از پلیسها بدون اسلحه از پاسگاه بیرون میآیند و همین که سروان سوزنچی فرمانده گروهان و مهناوی یکم حبیبالله کهریزی بیسیمچی گروهان و دو ناوی به اسامی آیتالله خانی و علیقربان روزبهانی آنها را دیده و در پوشش سایر افراد گروه که درازکش بودند به سمت پاسگاه پلیس میروند و در هشت قدمی در پاسگاه از داخل با مسلسل ۲۱ به آنها توسط افسران پلیس تیراندازی میشود و در نتیجه سروان پیاده سوزنچی و مهناوی یکم حبیبالله کهریزی و ناوی آیتالله خانی جانشان را از دست میدهند و ناوی وظیفه علیقربان روزبهانی مجروح میشود.
در این حین سربازان نیز به تیراندازی پلیس پاسخ داده و در نتیجه آن چهار نفر از آنها کشته و پنج نفر دیگر مجروح میشوند. در همین حال گروه دوم به سمت پاسگاه پلیس پیشروی میکنند. جهت پشتیبانی، یک فروند هلیکوپتر آگوستا بل ۲۰۵ حامل مسلسل بلند میشود که به علت نزدیک بودن نفرات دو طرف نمیتواند از مسلسل استفاده کند.
در این هنگام ناوسروان شفیق با ناخدا سوم خزعل توسط هلیکوپتر از جزیره ابوموسی به تنب میآیند و با استفاده از دیوار ساختمان و شهامت ناوسروان شفیق و ناخدا خزعل به پشت پاسگاه رفته و از در عقب پاسگاه وارد میشوند و افراد پاسگاه را که دائماً تیراندازی میکردند، وادار به تسلیم مینمایند و از نقاط مختلف خانههای دهکده نیز تیراندازیهای پراکنده به سوی نیروهای ایرانی صورت گرفت که منجر به تلفات نشد.
پس از سقوط پاسگاه با احترام نظامی پرچم ایران در مقابل آن و همچنین مدرسه نیز برافراشته شد. زخمیشدگان نیز به وسیله برانکارد و انجام کمکهای اولیه با هلیکوپتر به بیمارستان شیروخورشید سرخ بندر لنگه اعزام شدند. پس از سقوط پاسگاه، نیروهای ایرانی تمامی سلاحهای موجود در پاسگاه و خانههای مردم را جمعآوری کردند و بدین صورت، تصرف تنب بزرگ کامل شد.
فرماندهان نیروی دریایی درباره عملیات چه گفتند؟
در جریان پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد، در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۳۶۴ مصاحبهای با دریابان عباس رمزی عطایی، فرمانده عملیات آزادسازی جزایر سهگانه، صورت گرفت. او در این گفتوگو درباره این عملیات گفت:
«فرمانده آن عملیات من بودم. البته در تنب بزرگ ما کشته دادیم و تعدادی هم کشته شدند. ولی در جزیره ابوموسی خوشبختانه هیچ تلفاتی نداشتیم. جزیره را گرفتیم و پایگاه درست کردیم، فرودگاه درست کردیم. تأسیسات خیلی مفصلی در ابوموسی و تنب بهوجود آوردیم.
درست شب قبلش که ما برویم، اعلیحضرت همایونی تشریف آوردند آنجا، یک روز قبلش، و brief (توجیه)شان کردیم و بعد رفتیم و گرفتیمش. و اولین بار ما از واحدهای هاورکرافت برای پیاده کردن قوا استفاده کردیم. شاید در دنیا اولین بار بود که هاورکرافت برای این منظور استفاده شد.
من فرمانده ناوگان بودم آن موقع. البته فرمانده نیروی دریایی هم در محل بود. تیمسار دریابد رسایی ناظر بر عملیات ناظر بودند و خوشبختانه ما توانستیم خیلی راحت این دوتا جزیره را بگیریم و موقعیت بهتری برای کنترل کامل خلیج داشته باشیم. این دوتا جزیره از نقطه نظر کنترل عبور و مرور کشتیها در خلیج فارس خیلی مهم است.
تصمیمگیری تسخیر این جزایر پشت پرده در وزارت خارجه و زیر نظر اعلیحضرت همایونی، چه مراحلی طی شد که به این نتیجه رسیدند من هیچ اطلاعی ندارم. ولی همانقدر اطلاع دارم که تصمیم گرفته شد این جزایر را بگیرند. حالا البته مسلماً یک مذاکراتی با انگلستان و سایر دول شده بود راجع به این موضوع. درست همزمان بود با رفتن نیروهای انگلستان از شرق سوئز. بنابراین آن تصمیمگیریهایی که شده بود مذاکراتی که پشت پرده بود از لحاظ سیاسی من هیچی نمیدانم. فقط این را میدانم که نتیجه یک مشت یک سلسله مذاکرات بوده که تصمیم گرفته شد ما این دو جزیره را اشغال کنیم، سه جزیره. البته اجازه بدهید تنب کوچک غیرمسکونی است ولی تنب بزرگ و ابوموسی مسکونی است.
در ابوموسی حدود ششصد نفر عرب وجود داشت. در تنب حدود صدوبیست نفر، صدو هشتاد نفر بودند. عرب و از عجمهایی هستند که رفتند عربستان در ۷۰ سال ۶۰ سال پیش رفتند آنور خلیجفارس، شارجه، دوبی، قطر، رأسالخیمه و اینها. که این دوتا یکیاش مال شارجه بود، قلمرو شیخ شارجه است. البته این موقعی هم که ما تحویل گرفتیم نمایندهی شیخ شارجه هم بود، آنجا پیاده شدیم. البته ما با مردم عرب خیلیخیلی خوب رفتار کردیم. خیلی برایشان وسایلی فراهم کردیم و یک حد مرزی هست وسط جزیره. نه آنها بیایند اینور، نه ما برویم آنور. هیچی از مذاکرات سیاسیاش من نمیدانم. در جریانش نبودم. ولی مسلماً بدون موافقت یک کشوری مثل انگلستان نمیتوانستیم ما بپریم آن دوتا جزیره را بگیریم.»
دریاسالار کمال حبیباللهی، آخرین فرمانده نیروی دریایی شاهنشاهی ایران، در در زمان اجرای عملیات بازپسگیری جزایر سهگانه با درجه دریاداری معاونت عملیاتی نیروی دریایی و فرماندهی بخشی از این عملیات را بر عهده داشت. او در ۲۴ آذر ۱۳۶۳ در اینباره به اعضای پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد گفت:
«در آنموقع من معاون عملیاتی نیروی دریایی بودم که بلافاصله بعد از ریاست ستاد که reorganize کردیم من معاون عملیاتی بودم فرمانده قسمتی شدم که در دوتا تنب میبایستی نیرو پیاده بشود. حتی این فرمانده آنموقع ناوگان بود و ابوموسی رفت. ابوموسی مسائل با صلح و صفا خاتمه پیدا کرد، روبوسی بود آنجا. برادر آن شیخ آمد و با عطایی دست دادند و از این صحبتها.
قبلاً من بهعنوان معاون عملیاتی طرح دقیق پیاده شدن در این سه جزیره را تهیه کرده بودم ولی پس از اینکه صحبت این شد که قضیه با مسالمت باید انجام بشود خوب ما طرح را عوض کردیم ولی باز هم اصول طرح میبایستی اجرا بشود. و ساعت ۶ صبح روزی که الان تاریخش درست یادم نیست من فرمانده چندین کشتی و تعدادی هاورکرافت و تعدادی هلیکوپتر تفنگداران دریایی را من در جزیره پیاده کردم. قبلاً در بندرعباس در کوههای اطراف بندرعباس که شبیه ابوموسی و تنب بود همه نوع تمرینها را ما کرده بودیم.
۶ صبح اول، وقتی پیاده شدند هلیکوپترهای ما هم بلند شدند و برگههایی ریختند که تسلیم بشوند برای اینکه در مقابل یک نیروی خیلی superior کاری نمیتوانند بکنند. مدافعان تعدادی شرطههای رأسالخیمه بودند مثلاً. سربازهای ما شروع کردند به جلو رفتن و متأسفانه بیاحتیاطی میکنند. یعنی بیاحتیاطی هم تقصیر سرباز نبود تقصیر افسرشان بود. اصول پیاده شدن نیروها، پیاده کردن نیرو یک اصولی دارد که خیلی چیز ظریفی است و قدم به قدم اعم از اینکه کوچک یا بزرگ باشد باید رعایت بشود که از قبیل اینکه نیرویی پیاده شونده با ناو سرفرماندهی در ارتباط باشد پشتیبانی توپخانۀ دریایی هر آن به آن بتواند عملی بشود، از این مسائل. متأسفانه در آنموقع باز هم دریابد رسایی به جای اینکه یک افسر لایق و فرماندۀ نیرو پیاده شونده بگذارد یک سرهنگ صولتی بود مال ضداطلاعات. ضداطلاعات با ایشان بالاخره یک تفاهمی با هم داشتند در مورد مسائل مالی و اینها.
نتیجتاً چون سرهنگ صولتی چون رستهاش مهندسی بود و نمیتوانست سرتیپ بشود محل نبود ایشان را گذاشتند فرماندۀ نیروی پیاده شونده که اصلاً اطلاعی از مسائل نداشت برای اینکه بعداً گزارش بشود که در عملیات نظامی بوده فرمانده بوده، جزیره را گرفته ایشان بتوانند سرتیپ بشوند. نتیجتاً ایشان هم دستورات اصلاً بلد نبود، شاید دستورات را نخوانده بود اصلاً، دستورات و عملیاتی که ما داده بودیم. و این سربازها مثل اینکه دارند تفریح میروند تفنگها را روی شانهشان گذاشتند و راه افتادند طرف شرطهخانه. نتیجتاً از رأسالخیمه دستور مقاومت میدهند. اینها هم شروع میکنند با تفنگهای اتوماتیک و مسلسل تیراندازی کردن.
متأسفانه ما آنجا به نظرم سه نفر کشته دادیم. یکی سروان سوزنی بود که شب قبل آمد رو ناو پیش من مثل اینکه بهش الهام شده بود میمیرد. و گفت، «شما کی ما را تخلیه میکنید از این جزیره؟» گفتم سر دو ماه. گفت، «قبلاً هم ما تو این جزایر بودیم هی به ما گفتند دو ماه و ماهها طول کشیده.» گفتم نه حرف من همان چیزی که هست، سر دو ماه مطمئن باشید. بعد ایشان باز هم ماند. گفتم خوب باز هم اشکالی هست؟ چیزی هست؟ ساکت بود هیچچیز نگفت. همینطور ساکت خبردار ایستاد، بالاخره رفت. شب تا صبح مثل اینکه نماز میخواند و اینها و صبح شهید شد. جلوی چشمم بود من در ششصد یاردی بودم و اول رو زانو افتاد و بعد دراز شد دیگر رو زمین.
البته ما میتوانستیم آن شرطهخانه را دودش بدهیم با توپخانه pointblank (تیراندازی کور) ولی نمیتوانستیم برای اینکه این نیروی پیاده شونده رعایت نکرده بود همینطوری راه افتاده بود رفته بود درحالیکه این تاکتیک دارد، تاکتیکهای نیروی زمین و تفنگدار دریایی باید به کار برود در این پیشرفت. البته بعداً من جزو، بعداً خوب انتقادهایی هم در ایران شد که چگونه یک نیرویی اینجوری پیاده شد مثلاً تلفات داد؟ حق هم داشتند ما نمیبایستی تلفات بدهیم. آنموقع خوب نمیشد ما چیزی بگوییم و اگر هم میگفتی در نیروی دریایی میخوابید، یعنی در نیروی دریایی این را میخواباندند. ولی در آن تابستانی که من در بوشهر بودم جزو گزارشم نمونهای از بینظمیهای نیروی دریایی را در تنب به اعلیحضرت گزارش دادم. این بود که آن سه نفر کشته شدند وگرنه دلیل نداشت کسی کشته بشود. ما دودش میدادیم آن چیز را، چیزی نبود که، یک شرطهخانه بود یک ساختمان بود.»
حسرت ۵۰ ساله امارات برای تسلط بر جزایر سهگانه
پیش از انقلاب شیخنشین رأسالخیمه با درخواست از اتحادیه عرب موفق شد عراق، لیبی، جمهوری خلق یمن و الجزایر را جهت مقابله با تسلط ایران بر جزایر سهگانه همراه کند. رهبران خودکامه این کشورها به دلیل قدرت نظامی ایران و متعاقباً حمایت بریتانیا و ایالات متحده از آن قادر به انجام اقدام نظامی جهت اشغال جزایر نبودند.
حتی پس از وقوع انقلاب اسلامی نیز حکومت بعثی عراق به رهبری صدام حسین که خود را مهمترین حامی امارات متحده عربی در مناقشه با ایران بر سر حق حاکمیت جزایر سهگانه نشان میداد نیز دست به حمله نظامی و اشغال آنها نزد. پس از نخستین تهدید لفظی عراق مبنی بر انجام عملیات نظامی جهت اشغال این جزایر، نیروی دریایی ارتش ایران دست به انجام رزمایشی جهت شبیهسازی ضد حمله نیروی دریایی عراق جهت محافظت از این جزایر در سال ۱۳۵۸ زد.
این روند در طول جنگ ادامه یافت و پس از جنگ نیز با حمله عراق به کویت و متعاقباً حمله متحدین به رهبری ایالت متحده آمریکا به عراق، بازپسگیری این جزایر از طریق یک عملیات نظامی برای امارات متحده عربی به یک رویا تبدیل شد.
در همان سالها نیز مذاکراتی بین ایران و امارات متحده عربی در رابطه با حق مالکیت بر این جزایر نیز به شکست منتهی شد و تا به امروز ابوظبی موفق به کسب کوچکترین توافقی دستکم جهت تسلط بر بخش اندکی از تنب بزرگ نشده است.
حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه هرمز، هماکنون نقش مهمی در پشتیبانی از دکترین دفاعی نیروی دریایی ارتش در تنگه هرمز و خلیج فارس ایفا کرده و اهمیتی راهبردی برای دکترین دفاع تهاجمی و نبردهای نامتقارن نیروی دریایی سپاه دارد.
این سه جزیره در کنار جزیره سرّی، در منطقه دریایی نازعات نیروی دریایی سپاه قرار دارد؛ منطقهای که تسلط بر آن همواره درصد موفقیت در هر نبرد دریایی متقارن و نامتقارن با هر یک از نیروهای دریایی کشورهای حاشیه خلیج فارس را برای نیروهای نظامی ایران افزایش میدهد.