روحالله حسینیان، نماینده پیشین مجلس و رئيس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در ۶۵ سالگی به علت بیماری قلبی مرد. او در دهه گذشته بارها به علت بیماری بستری و اندکاندک به حاشیه سیاست ایران رانده شده بود.
روحالله حسینیان که زبانی تند و شخصیتی متعصب داشت، از جمله روحانیون تندروِ امنیتی بود که از مدرسه مشهور حقانی برآمدند، ساکن دستگاه قضایی و امنیتی شدند و مهمترین هنرشان حذف رقبای سیاسی، پیشبرد بازیهای اطلاعاتی و مجیزگویی رهبران نظام بود؛ یک باند بزرگ و پیچیده که بخش مهمی از تاریخ حذف و قتل و کشتار در چهار دهه گذشته با زندگی سیاسی آنها پیوند خورده است.
حسینعلی منتظری، در کتاب خاطراتش، از چهرههایی چون حسینیان که سال ۷۱ به دفترش حمله کردند، با عنوان «رجاله» یاد میکند، علی مطهری میگفت او «علاقه خاصی به اعدام دارد»، رسانهها نوشتهاند در دورانی که در وزارت اطلاعات بود لقبش «خسرو خوبان» بود، و عبدالله شهبازی فعالیتهای او را با مافیای نفت و گاز در ایران مرتبط میدانست، ولی مشهورترین صفت روحالله حسینیان در چهار دهه گذشته، «قاتل» است.
ریشه این لقب به تیتر گوشه سمت چپ صفحه شمارهای از روزنامه «صبح امروز» در تابستان سال ۷۸ بازمیگردد که در گزارشی درباره قتلهای زنجیرهای به نقل از روحالله حسینیان نوشته بود: «آخه باباجون، ما خودمان والله یک زمان قاتل بودیم.»
این جمله از سخنرانی حسینیان در جمع شاگردان مدرسه حقانی استخراج شده بود. در آن سخنرانی، حسینیان از سعید امامی (اسلامی)، متهم ردیف اول قتلهای زنجیرهای، دفاع کرده بود که خود از مشهورترین قاتلان تاریخ وزارت اطلاعات ایران است.
البته بهروایتی حسینیان در آن سخنرانی گفته بود «آخه ما خودمان والله یک زمان قاضی بودیم»، ولی خبرنگار «قاضی» را «قاتل» شنیده بود و روزنامه صبح امروز اصلاحیه چاپ کرد، ولی این لقب برای همیشه به نام روحالله حسینیان چسبید. لقبی که شاید بیمسما هم نبود؛ هر جا حرف اعدام بود، نام او میدرخشید.
روحالله حسینیان نه تنها از سعید امامی دفاع میکرد و او را «شهید» میخواند که میگفت باید به ابراهیم رئيسی که بهواسطه نقشش در کشتار تابستان ۶۷ به «آیتالله قتلعام» مشهور شده، «جایزه داد» و اگر دوباره ضرورت ایجاب کند، نظام «قاطعتر» از کشتار سال ۶۷ عمل میکند.
او همچنین از سعید مرتضوی که لقبش «قصاب مطبوعات» بود، به عنوان نماد «بصیرت» و «مقاومت» یاد میکرد و دنبال این بود که اگر برجام رای آورد، سیمان روی علیاکبر صالحی بریزد و او را بکشد.
او که تیرماه ۸۸ در مجلس گفته بود «این سه نفر (موسوی، کروبی، رهنورد) را به من بدهید تا اعدامشان کنم و غائله بخوابد»، دی ۸۸ هم در مجلس بانی اصلی طرحی شد تا معترضانی که محارب خوانده میشدند، طی ۵ روز اعدام شوند.
این طرح روز ۱۴ دی ۸۸ ارائه شد و به نتیجه خاصی نرسید. حسینیان آنروزها برنامههای زیادی برای حذف سریع رقبا داشت که مثل این طرح چندان مورد توجه قرار نگرفت.
چهار روز بعد از آن طرح، روحالله حسینیان نامهای سرگشاده نوشت و گفت «خود را ناتوانتر از همیشه» میبیند و «شکست خورده و سرخورده» است و در اعتراض به عملکرد علی لاریجانی در ریاست مجلس از نمایندگی مجلس استعفا میدهد.
استعفایش به نتیجه نرسید، چون علی خامنهای در دیداری خصوصی با آن مخالفت کرد و حسینیان به مجلس بازگشت. حسینیان که همواره زبان گشادهای در چاپلوسی و پامنبری رهبر جمهوری اسلامی داشت، از جمله چهرههای مورد علاقه خامنهای بود.
او از آن هنگام که سردسته حمله به بیت منتظری بود و او را «فاسد» میخواند تا آن هنگام که هاشمی را خائن و موسوی و حامیانشان را «پَست» و «بدتر از صدام» توصیف کرد، همیشه در صف مقدم حمله به منتقدان و مخالفان خامنهای ایستاده بود.
حسینیان در دوران حکومت خمینی که مسئولیتهای بیشتری در دستگاههای قضایی و اطلاعاتی داشت، نقشی مشابه را برای محمد محمدی ریشهری که وزیر اطلاعات بود، بازی کرده بود.
ریشهری از مهمترین طراحان و اعضای شبکه حذف و قتل در دوران رهبری خمینی است که نقطه اوج آن حذف منتظری از قائممقامی خمینی و کشتار زندانیان مخالف حکومت در تابستان ۶۷ است. در این ماجراها، روحالله حسینیان یک بازوی مهم ریشهری در اجرای برنامهها یا دفاع از آنها بود.
پس از شروع رهبری خامنهای، ریشهری که چندان محبوب خامنهای نبود، به حاشیه رانده شد، ولی نیروهای نزدیک یا حامی ریشهری اندک اندک جذب سازمان امنیتی-سیاسیای شدند که گرد خامنهای شکل گرفته بود.
حکم خامنهای در سال ۷۴ که حسینیان را به عنوان رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی منصوب کرد، پاداش وفاداری بود. حسینیان پس از انتصاب به ریاست این مرکز، یک ملک مصادرهای گرانقیمت در اختیار گرف و تا زمان مرگش در این سمت و مرکز باقی ماند؛ مرکزی که یک هسته از تاریخنگاران حکومتی در خود جمع کرده بود و کتاب و پرونده علیه مخالفان رهبر تولید میکرد و مشاور ساخت فیلمها و سریالهای حکومتی بود.
ایفای چنین نقشهایی به طور طبیعی برای او یک حاشیه امن بالا ایجاد میکرد، آنچنانکه وقتی زمستان ۹۱ رسانهها گزارش دادند نام روحالله حسینیان در پرونده فساد اخلاقی و «تجاوز به عنف» مطرح شده، کمتر کسی جرئت پیگیری آن را یافت و دادگاه ویژه روحانیت نیز پرونده او را «فرمالیته و مختومه» کرد.
۱۴ سال پیش از آن هم وقتی حسینیان سخنانی جنجالی در برنامه چراغ صداوسیما و سخنرانیهای متعددش درباره قتلهای زنجیرهای گفته بود و دستگاه قضایی را متهم کرده بود که سعید امامی را به قتل رساندهاند، سازمان قضایی نیروهای مسلح ایران از حسینیان شکایت کرد، ولی هیچگاه گزارشی از سرانجام این شکایت منتشر نشد.
در یک مورد دیگر، شهریور سال ۸۴ وقتی سیدرضا زوارهای، عضو شورای نگهبان و کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری، در نامهای به احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، نوشت که مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ریاست حسینیان املاکی در کلاردشت دارد و پرسید «اين زمينها را چه کسی گرفته و كجا هستند»، نه جنتی جواب داد و نه کسی پیگیر املاک کلاردشت شد. او پشتش گرم بود.
او در سیاست مرید ریشهری بود و مجیزگوی خامنهای و بلندگوی مصباحیزدی شد، ولی اوج پشتگرمیاش زمانی بود که محمود احمدینژاد رئيسجمهور شد، بهویژه از سال ۸۴ تا سال ۹۰.
حسینیان در آن ایام میگفت وقت غربالگری رسیده و باید ناخالصیهای جبهه انقلاب را الک کنیم، ولی اندکاندک دریافت که جبهه احمدینژاد خلوص مدنظرش را ندارد.
سال ۸۸ اسفندیار رحیممشایی نقطه افتراقشان با احمدینژاد شد و بهار ۹۰ خانهنشینی احمدینژاد و سرکشیاش مقابل خامنهای او را نیز مثل انبوهی از حامیان احمدینژاد گیج کرد و حسینیان گفت «شمشیر خود» را روی احمدینژاد نیز خواهد کشید.
او مشابه این رفتار را با خاتمی هم داشت. روزگاری میگفت خرداد ۷۶ به خاتمی رأی دادم، ولی سال ۸۸ خاتمی را خائن خواند چون شاقول را خامنهای و میزان را اطاعت از رهبر میدانست.
حسینیان پس از اختلاف پیدا کردن با حامیان احمدینژاد، در مرداد ۹۰ از بانیان اصلی تشکیل جبهه پایداری شد. او میگفت میخواهیم ریزشهای جبهه احمدینژاد را در سبد پایداری جمع کنیم، ولی نشد و نتوانستند.
آنها در واقع میخواستند با اعلام برائت از احمدینژاد و «جریان انحرافی» کماکان رهبر نیروهای سیاسی وفادار به خامنهای باقی بمانند، ولی به نظر میرسید رهبر جمهوری اسلامی زور و نقش آنها را در حد بلندگو و مجیزگو بیشتر نمیدید.
به عبارت دقیقتر، آنها نیروی سرکوب بودند، رهبرِ سیاسی نبودند. این سرنوشت عجیب نیست. بسیاری از نیروهای امنیتی بازی پشتپرده را بلدند، ولی روی پرده گم میشوند.
مجلس نهم که تمام شد، عمر سیاسی و تاریخ مصرف روحالله حسینیان هم به پایان رسید.
در این سالها او گاهی علیه برجام، لاریجانی، روحانی و ظریف نق میزد و دلش برای ریاستجمهوری احمدینژاد تنگ میشد و میگفت او «پاکدست» و «بچه تخسی» بود که در در مقابل «آقا» بدخلقی کرد و «هیچ غرضی» نداشت. حسینیان در این سالها در ستایش «رهبری جهانی» و «محبت» علی خامنهای هم مصاحبه میکرد، ولی دیگر کسی او را جدی نگرفت؛ نه موافق، نه مخالف.